گنجور

شمارهٔ ۱۲۰

از دوست به هر جوری بیزار نباید شد
از یار به هر زخمی افگار نباید شد
ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشق خوش شوخی در کار نباید شد
گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دل‌دادهٔ آن چابک عیار نباید شد
هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خون‌خوار نباید شد
چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی در نار نباید شد
خواهی که بیآسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد
خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دوست به هر جوری بیزار نباید شد
از یار به هر زخمی افگار نباید شد
هوش مصنوعی: نباید از دوست به هیچ دلیلی دل‌سرد شد و هیچ‌گاه نباید به خاطر زخم‌هایی که از یار می‌خوریم، از او فاصله گرفت.
ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشق خوش شوخی در کار نباید شد
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی جان و دل و دیانت را به درد بیاوری، باید با عشق و شوخی درست رفتار کنی و جدی نباشی.
گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دل‌دادهٔ آن چابک عیار نباید شد
هوش مصنوعی: اگر از پس کارهای سخت و مشکلات برنمی‌آیی، نباید به دل دل‌باخته‌ی آن انسان چابک و کاردان بیفتی.
هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خون‌خوار نباید شد
هوش مصنوعی: هر بار که نتوانی به راحتی از دل و جان خود بگذری، پس نباید به عشق آن معشوق بی‌رحم دلبسته شوی.
چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی در نار نباید شد
هوش مصنوعی: وقتی دل آدمی می‌سوزد، نمی‌تواند خود را در ظاهر زیبا جلوه‌گر کند. در آتش غم و ناراحتی، نمی‌توان به بهانه زیبایی‌های تصنعی، به خوبی‌های واقعی دست یافت.
خواهی که بیآسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی آسایش داشته باشی و در آرامش باشی، مانند سنایی، هیچ‌گاه نباید از عشق و شوری که به آن داری غافل شوی.
خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از حال و احوال خود باخبر شوی، باید به محبت و زیبایی‌های وجود خود توجه کنی و از هیچ جنبه‌ای از وجودت متنفر نباشی.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۲۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/12/25 10:02
حمیدرضا کیانی

حزین لاهیجی نیز در غزلی با مطلع «مطرب ره مستی زد هشیار نباید شد/افسانه چو خوش باشد بیدار نباید شد» با استقبال این غزل سنایی رفته و در پایان آن هم ادای دینی به سنایی کرده است:
«از یاد حزین ندهی، مصراع سنایی را/از یار به هر زخمی، افگار نباید شد»
با تشکر از زحمات گنجور