شمارهٔ ۱۱۵
چه رنگهاست که آن شوخدیده نامیزد
که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد
گهی ز طیرهگری نکتهای دراندازد
گهی به بلعجبی فتنهای برانگیزد
به هیچ وقت به بازی کرشمهای نکند
که صدهزار دل از غمزه درنیاویزد
گهی کزو به نفورم بر من آید زود
گهش چو خوانم با من به قصد بستیزد
ز بهر خصم همی سرمه سازد از دیده
چو دود یافت ز بهر سنایی آمیزد
خبر ندارد از آن کز بلاش نگریزم
که هیچ تشنه ز آب فرات نگریزد
هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم
ز عشق نعرهٔ «هل من مزید» برخیزد
نه از غمست که چشمم همی ز راه مژه
هزار دریا پالونهوار میبیزد
به هر که مردم چشمم نگه کند جز از او
جنایتی شمرد، آب ازان سبب ریزد
جواب آن غزل خواجه بوسعید است این
«مرا دلیست که با عافیت نیامیزد»
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه رنگهاست که آن شوخدیده نامیزد
که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد
هوش مصنوعی: این سطر بیانگر این است که آن شخص بازیگوش و شوخ، به گونهای عمل میکند که رنگها و زیباییهایی را هماهنگ میسازد، به طوری که دل من از معاشرت با او فرار کند. در واقع، او آنقدر جذاب و دلربا است که حتی وجودش موجب عدم آرامش و دوری از او میشود.
گهی ز طیرهگری نکتهای دراندازد
گهی به بلعجبی فتنهای برانگیزد
هوش مصنوعی: هر از گاهی نکتهای عمیق و عبرتآمیز از زندگی به ذهن آدمی خطور میکند و گاهی هم به شکلی شگفتانگیز و حیرتآور، وضعیتی را به وجود میآورد که باعث ایجاد شور و هیجان میشود.
به هیچ وقت به بازی کرشمهای نکند
که صدهزار دل از غمزه درنیاویزد
هوش مصنوعی: هرگز از روی فریب و ناز، طوری رفتار نکند که صدها هزار دل را از درد و حسرت به درد آورد.
گهی کزو به نفورم بر من آید زود
گهش چو خوانم با من به قصد بستیزد
هوش مصنوعی: گاهی از سوی او که از دستش ناراضیام، ناگهان به سراغم میآید و گاهی هم که او را دعوت میکنم، به نیت دعوا و چالش میآید.
ز بهر خصم همی سرمه سازد از دیده
چو دود یافت ز بهر سنایی آمیزد
هوش مصنوعی: برای دشمن، مثل سرمه که از دوده به دست میآید، از چشمش میسازد و به نفع سنایی با آن ترکیب میکند.
خبر ندارد از آن کز بلاش نگریزم
که هیچ تشنه ز آب فرات نگریزد
هوش مصنوعی: او نمیداند که من از عشق او دوری میکنم، چون هیچ کس از آب فرات دور نمیشود در حالی که تشنه است.
هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم
ز عشق نعرهٔ «هل من مزید» برخیزد
هوش مصنوعی: اگر هزار شربت زهر از دست او بنوشم، به خاطر عشق، با صدای بلند فریاد میزنم: «آیا چیزی بیشتر هست؟»
نه از غمست که چشمم همی ز راه مژه
هزار دریا پالونهوار میبیزد
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر غم نمیگرید، بلکه مانند دریاهایی که از دل میجوشند، اشکهایم به شدت میریزند.
به هر که مردم چشمم نگه کند جز از او
جنایتی شمرد، آب ازان سبب ریزد
هوش مصنوعی: هر کسی که به چشم من نظر کند و غیر از او را گناهکار بشمارد، به خاطر همین، اشکهایم سرازیر میشود.
جواب آن غزل خواجه بوسعید است این
«مرا دلیست که با عافیت نیامیزد»
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که قلب او به حالتی آرام و عاری از مشکلات راضی نیست و با زندگی راحت و بیدغدغه سازگاری ندارد. او در جستجوی عمق احساسات و تجربیات بیشتری است و نمیخواهد در زندگیاش تنها به خوشیهای سطحی اکتفا کند.
خوانش ها
شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/03/21 15:06
آرمان سلیمی
طیره گری در بیت دوم: خشم و غضب.
1396/03/21 15:06
آرمان سلیمی
بلعجبی در بیت دوم: شعبده بازی