گنجور

شمارهٔ ۱۱۴

زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
میان مجلس عشرت ز کم‌گویی و خوشخویی
زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد بنامیزد
میان مردمان اندر ز خوش‌خویی و دلجویی
زهی زهره زهی پروین بنامیزد بنامیزد
دو قبضه جان همی باشد به غمزه ناوک مژگانْت
زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد
خرد زان صورت و سیرت همی عاجز فروماند
زهی آیین زهی آذین بنامیزد بنامیزد
مرا گفتی تویی عاشق بدین ره جان و دل در باز
زهی فرمان زهی تلقین بنامیزد بنامیزد
ز درد عشق خود رستم ز درد خویشتن‌بینی
زهی شربت زهی تسکین بنامیزد بنامیزد
چو چشم و شکل دندانت ببینم هر زمان گویم
زهی طاها زهی یاسین بنامیزد بنامیزد
گل‌افشان شد همی چشمم ز نعل سُم یک رانت
زهی امکان زهی تمکین بنامیزد بنامیزد
سگی خواندی سنایی را وانگه گفتی آنِ من
زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: ای از جان و دل چابک و شیرین، تو که برتر از همه‌ی شاهان هستی و نامت از هر چیزی زیباتر است.
میان مجلس عشرت ز کم‌گویی و خوشخویی
زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: در جمع خوشی و شادی، با کم‌گویی و رفتار خوب، همچون گل سوسن و نسرین درخشانی است که در این فضا حس خوبی ایجاد می‌کند.
میان مردمان اندر ز خوش‌خویی و دلجویی
زهی زهره زهی پروین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: در بین مردم، خوشرفتاری و مهربانی بسیار مورد توجه است و این ویژگی‌ها باعث می‌شود که شخصی مانند زهره با ستاره پروین درخشش خاصی داشته باشد.
دو قبضه جان همی باشد به غمزه ناوک مژگانْت
زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: دو نسخه از روح من به خاطر تیرکمان چشمانت به خطر می‌افتد، ای تیرکمان، ای نیزه که به زیبایی می‌يضربید.
خرد زان صورت و سیرت همی عاجز فروماند
زهی آیین زهی آذین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: عقل و خرد از زیبایی و سیرت او حیرت‌زده مانده است. چه شگفت‌انگیز است این ویژگی و چه زینت و زیبایی دارد که نمی‌توان توصیفش کرد!
مرا گفتی تویی عاشق بدین ره جان و دل در باز
زهی فرمان زهی تلقین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که عاشق شده‌ای و در این مسیر جان و دل خود را در اختیار گذاشته‌ای. چه خوب است این فرمان و این یادآوری که دائم در دل زنده می‌شود.
ز درد عشق خود رستم ز درد خویشتن‌بینی
زهی شربت زهی تسکین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: به خاطر درد عشق، رستم به درد درون خود پی می‌برد. خوشا به حال کسی که در این شرایط نوشیدنی آرام‌بخش و تسکینی را تجربه کند!
چو چشم و شکل دندانت ببینم هر زمان گویم
زهی طاها زهی یاسین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: هر بار که چهره و دندان‌هایت را می‌بینم، با شوق و شین می‌گویم ای کاش تو از تبار طاها و یاسین هستی.
گل‌افشان شد همی چشمم ز نعل سُم یک رانت
زهی امکان زهی تمکین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: چشمانم به خاطر زیبایی و شگفتی‌ای که از یک سواری خاص و استثنایی می‌بینند، به شدت می‌درخشد و شاداب می‌شود. این زیبایی و حس حیرت، گویی مانند گلی در حال شکفتن است.
سگی خواندی سنایی را وانگه گفتی آنِ من
زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد
هوش مصنوعی: سنایی را به عنوان یک سگ خواندی و پس از آن گفتی که او متعلق به من است. این کار چه احسان بزرگی است! چه شایسته ستایش است که او را به عنوان یک سگ نامید.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/11/30 01:01
نردشیر

از این زیباتر هم داریم؟