گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱

یکی بهتر ببینید ایها الناس
که می دیگر شود عالم به هر پاس
دمی از گردش حالات عالم
نمی‌یابم نجات از بند وسواس
چو دل در عقدهٔ وسواس باشد
چه دانم دیدن از انواع و اجناس
کجا ماند جهان را روشنایی
چو خورشید افتد اندر عقدهٔ راس
چو سود از آرزو چون نیست روزی
دهش ماند دهش جز یافه مشناس
یکی بین آرمیده در غنا غرق
یکی پویان و سرگشته ز افلاس
بدور طاس کس نتوان رسیدن
توان دور فلک پیمودن از طاس
ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست
بهر کار این سخن را دار مقیاس
سکندر جست لیکن یافت بهره
ز آب زندگانی خضر و الیاس
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس
به ریواس ار توان لعبت روان کرد
روان نتوان بدو دادن به ریواس
خلایق بر خلافند از طبایع
یکی عطار ودیگر باز کناس
چو رومی گوید از پوشش نپوشم
بجز ابریشمین پاک بی‌لاس
برهنهٔ زنگی بی غم بر افسوس
همی گوید: چه گردی گرد کرباس
ز سر بر کردن این کشت از دل و خاک
چه سودش چون کند سر در سر داس
چو دانه دیدی اندر خوشه رسته
ببین هم گشته زیر آسیا آس
سخن کز روی حکمت گفت خواهی
جدا کن ناس را اول ز نسناس
چو ناس آمد بگو حق ای سنایی
به حق گفتم ز هر نسناس مهراس

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی بهتر ببینید ایها الناس
که می دیگر شود عالم به هر پاس
هوش مصنوعی: ای مردم، بهتر است که ببینید و دقت کنید که چگونه جهان در هر لحظه دچار تغییرات می‌شود و به نحوی دیگر شکل می‌گیرد.
دمی از گردش حالات عالم
نمی‌یابم نجات از بند وسواس
هوش مصنوعی: لحظه‌ای از چرخش حال و اوضاع دنیا خبری نمی‌یابم و از دست وسواس آزاد نمی‌شوم.
چو دل در عقدهٔ وسواس باشد
چه دانم دیدن از انواع و اجناس
هوش مصنوعی: وقتی دل درگیر نگرانی‌ها و وسواس‌ها باشد، نمی‌توانم از دیدن انواع و اقسام چیزها آگاه باشم.
کجا ماند جهان را روشنایی
چو خورشید افتد اندر عقدهٔ راس
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در تنگنای راس قرار می‌گیرد، دیگر جایی برای روشنایی در جهان باقی نمی‌ماند.
چو سود از آرزو چون نیست روزی
دهش ماند دهش جز یافه مشناس
هوش مصنوعی: وقتی که آرزو فایده‌ای ندارد، روزی فقط در انتظار باقی می‌ماند و آنچه را که به دست آمده، نشناس.
یکی بین آرمیده در غنا غرق
یکی پویان و سرگشته ز افلاس
هوش مصنوعی: یک نفر در نعمت و ثروت آرام گرفته و در خوشی غرق شده است، در حالی که فرد دیگری در جستجوی زندگی و به دلیلی از فقر و تنگدستی گمگشته و سرگردان است.
بدور طاس کس نتوان رسیدن
توان دور فلک پیمودن از طاس
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به دور طاس برسد، اما می‌تواند دور فلک را بگردد.
ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست
بهر کار این سخن را دار مقیاس
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای تو نیست، به تو نمی‌دهند. برای هر کاری باید این نکته را در نظر داشته باشی.
سکندر جست لیکن یافت بهره
ز آب زندگانی خضر و الیاس
هوش مصنوعی: اسکندر تلاش کرد تا از آب زندگی بهره‌مند شود، اما در نهایت نتوانست به آن دست یابد و تنها خضر و الیاس بودند که از آن آب استفاده کردند.
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس
هوش مصنوعی: کسی که ظاهری چاق و فربه دارد، می‌تواند تأثیر زیادی بر دیگران بگذارد و آن‌ها را نیز به سمت فربه‌تر شدن بکشاند.
به ریواس ار توان لعبت روان کرد
روان نتوان بدو دادن به ریواس
هوش مصنوعی: اگر توانایی این را داشته باشی که با زیبایی‌های ریواس و ظرافت آن بازی کنی، هرگز نمی‌توانی روح و جان خود را به آن زیبایی واگذار کنی.
خلایق بر خلافند از طبایع
یکی عطار ودیگر باز کناس
هوش مصنوعی: مردم از نظر فطرت و سرشت متفاوت هستند؛ برخی مانند عطار در جستجوی روح و معانی عمیق هستند، در حالی که برخی دیگر مانند باز، به دنبال قضا و قدری ظاهری و مادی می‌باشند.
چو رومی گوید از پوشش نپوشم
بجز ابریشمین پاک بی‌لاس
هوش مصنوعی: وقتی رومی سخن از پوشش می‌کند، می‌گوید که جز لباس نرم و خالص ابریشمی چیزی نمی‌پوشم.
برهنهٔ زنگی بی غم بر افسوس
همی گوید: چه گردی گرد کرباس
هوش مصنوعی: یک انسان بی‌خیال و بی‌دغدغه، بدون توجه به غم‌ها و ناکامی‌ها، با لبخندی می‌گوید: "چه خوب است که زندگی این‌گونه پیش می‌رود."
ز سر بر کردن این کشت از دل و خاک
چه سودش چون کند سر در سر داس
هوش مصنوعی: اگر این کشت را از دل و خاکش بیرون بیاوری، چه فایده‌ای دارد؟ وقتی که با یک داس، آن را به‌خوبی درو کرده‌ای و سرش را زیر کشت نگه‌داشته‌ای.
چو دانه دیدی اندر خوشه رسته
ببین هم گشته زیر آسیا آس
هوش مصنوعی: وقتی دانه‌ای را در خوشه‌ای مشاهده کردی، بدان که آن دانه نیز به زیر آسیاب رفته و خورد شده است.
سخن کز روی حکمت گفت خواهی
جدا کن ناس را اول ز نسناس
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از سخنی حکیمانه بهره‌برداری کند، باید ابتدا افراد نادان و سطحی‌نگر را از خود دور کند تا بتواند به عمق آن سخن دست یابد.
چو ناس آمد بگو حق ای سنایی
به حق گفتم ز هر نسناس مهراس
هوش مصنوعی: زمانی که آدم‌های نادان و بی‌خبر وارد می‌شوند، ای سنایی، به حق بگو که من به حق از هر بی‌خود و بی‌معنا ترسی ندارم.