گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - و ایضا در مذمت دنیا جویان

مرحبا بحری که از آب و گلش گوهر برند
حبذا کانی کزو پاکیزه سیم و زر برند
نی ز هر کانی که بینی سیم و زر آید پدید
نی ز هر بحری که بینی گوهر احمر برند
در میان صدهزاران نی یکی نی بیش نیست
کز میان او به حاصل شاکران شکر برند
در میان صد هزاران نحل جز یک نحل نیست
کز لعابش انگبین ناب جان‌پرور برند
جانور بسیار دیدستم به دریاها ولیک
چون صدف نبود که غواصان ازو گوهر برند
گاو آبی در جزیره سنبل و سوسن چرد
لاجرم هر جا که خفت از خاک او عنبر برند
همچو آهو شو تو نیز از سنبل و سوسن بچر
تا بهر جایی ز نافت نافهٔ اذفر برند
باغشان از شوخ چشمی گشت شورستان خار
طمع آن دارند کز وی سوسن و عنبر برند
سوسن و عنبر کجا آید به دست ار روضه‌ای
کاندرو تخم سپست و سیر و سیسنبر برند
هر چه کاری بدروی و هر چه گویی بشنوی
این سخن حقست اگر نزد سخن گستر برند
خواب ناید مرزنی را کاندر آن باشد نیت
هفتهٔ دیگر مر او را خانهٔ شوهر برند
ای بهمت از زنی کم چند خسبی چون ترا
هم کنون زی کردگار قادر اکبر برند
ور همی گویی که من در آرزوی ایزدم
کو نشانی تا ترا باری سوی دلبر برند
این جهان دریا و ما کشتی و زنهار اندرو
تا نه پنداری که کشتیها همه همبر برند
کشتیی را پیش باد امروز در تازان کنند
کشتیی را باز از پیش بلا لنگر برند
کشتیی را غرق گردانند در دریای غیب
کشتیی را هم ز صرصر تا در معبر برند
مر یکی را گل دهد تا او به بویش جان دهد
و آن دگر را باز جانش ز آتشین خنجر برند
مر یکی را سر فرازانند ز آتش از جحیم
مر یکی را باز از گوهر همه افسر برند
خنده آید مر مرا ز آنها که از سیم ربا
درگه رفتن کفن از دیبه شوشتر برند
مرد آن مردست که چون پهلو نهد اندر لحد
هم به ساعت از بهشتش بالش و بستر برند
مرد را باید شهادت چونکه باشد باک نیست
گرو را اندر به چین سوی لحد میزر برند
تا نباشی غافل و دایم همی ترسی ز حق
گر همی خواهی که چون ایمان ترا بر سر برند
گر ندادی حق خبر هرگز کرا بودی گمان
کز جهان چون بلعمی را نزد حق کافر برند
عالم آمد این سخن مخصوص فردا روز حشر
عالمان بی‌عمل از کرد خود کیفر برند
یک پرستار و یکی عالم که در دوزخ برند
همچنان باشد که از جاهل دوصد کشور برند
حسرت آن را کی بود کز دخمه زی دوزخ رود
حسرت آن را کش به دوزخ از سر منبر برند
منظر و کاشانه پر نقش و نگارست مر ترا
چون بمیری هم بر آن کاشانه و منظر برند
اشتر و استر فزون کردن سزاوار است اگر
بار عصیان ترا بر اشتر و استر برند
مضمر آمدن مردن هر یک ولی وقت شدن
نسخهٔ قسمت همه یکبارگی مظهر برند
مرد عالم را سوی دوزخ شدن چونان بود
چونکه ترکی را به سوی خوان خنیاگر برند
مضمر آمد مردن هر یک ولی مضمر بهست
بانگ خیزد از جهان گر جان ما مضمر برند
مرد نابینا اگر در ره بساود با کسی
عیب دارند و ورا خصمان سوی داور برند
باز اگر بینا بساود منکری باشد درو
شاید این معروف رازی جبر آن منکر برند
این سخن بر ما پدید آید به ما بر آن زمان
کز برای حشرمان فردا سوی محشر برند
عاصیا هین زار بگری زان که فردا روز حشر
عاصیان را سوی فردوس برین کمتر برند
ظالمان را حشر گردانند با آب نیاز
عادلان را زی امیرالمومنین عمر برند
عالمان را در جنان با غازیان سازند جای
ساقیان را در سقر نزدیک رامشگر برند
ای سنایی این چنین غافل مباش و باز گرد
کآفتابت را به زودی هم سوی خاور برند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرحبا بحری که از آب و گلش گوهر برند
حبذا کانی کزو پاکیزه سیم و زر برند
هوش مصنوعی: سلام بر دریا که از آب و گلش گوهر به دست می‌آید. چه خوب است معدنی که از آن نقره و طلا پاک و خالص استخراج می‌شود.
نی ز هر کانی که بینی سیم و زر آید پدید
نی ز هر بحری که بینی گوهر احمر برند
هوش مصنوعی: از هر منبعی که نگاه کنی، طلا و نقره پیدا می‌شود، اما از هر دریایی که نگاه کنی، لؤلؤی سرخ به دست نمی‌آید.
در میان صدهزاران نی یکی نی بیش نیست
کز میان او به حاصل شاکران شکر برند
هوش مصنوعی: در میان هزاران نی، فقط یک نی وجود دارد که از آن، شاکران برای خود شکر و ثمر می‌گیرند.
در میان صد هزاران نحل جز یک نحل نیست
کز لعابش انگبین ناب جان‌پرور برند
هوش مصنوعی: در میان صد هزار زنبور، تنها یک زنبور وجود دارد که از شهدش عسل خالص و جان‌پرور تهیه می‌شود.
جانور بسیار دیدستم به دریاها ولیک
چون صدف نبود که غواصان ازو گوهر برند
هوش مصنوعی: من در دریاها جانوران زیادی را دیده‌ام، اما هیچ‌کدام مانند صدف نیستند که غواصان از آن جواهرات بیرون بیاورند.
گاو آبی در جزیره سنبل و سوسن چرد
لاجرم هر جا که خفت از خاک او عنبر برند
هوش مصنوعی: گاو آبی در جزیره‌ای از گل‌ها و گیاهان زیبا چرا می‌کند و طبیعی است که هر جا بخوابد، خاکش عطر خاصی خواهد داشت.
همچو آهو شو تو نیز از سنبل و سوسن بچر
تا بهر جایی ز نافت نافهٔ اذفر برند
هوش مصنوعی: مانند آهویی باش که از گل‌های خوشبو مانند سنبل و سوسن بچرد، تا از هر جا که می‌رسد، عطر خوشی را به همراه داشته باشد.
باغشان از شوخ چشمی گشت شورستان خار
طمع آن دارند کز وی سوسن و عنبر برند
هوش مصنوعی: باغ آنها به دلیل بازیگوشی و شیطنتی که در آن وجود دارد، به مکانی پر از احساسات و هیجانات تبدیل شده است. طمع و آرزو دارند که از این باغ، گل‌های زیبا و خوشبو مانند سوسن و عنبر به دست آورند.
سوسن و عنبر کجا آید به دست ار روضه‌ای
کاندرو تخم سپست و سیر و سیسنبر برند
هوش مصنوعی: سوسن و عنبر چطور می‌توانند به دست بیایند اگر در باغی که هیچ‌گونه تخم و دانه‌ای برای کاشت وجود ندارد، نباشد.
هر چه کاری بدروی و هر چه گویی بشنوی
این سخن حقست اگر نزد سخن گستر برند
هوش مصنوعی: هر چه انجام دهی و هر چه بگویی، اگر به درستی در میان اهل علم و سخن سنج افشا شود، این گفتار حقیقت دارد.
خواب ناید مرزنی را کاندر آن باشد نیت
هفتهٔ دیگر مر او را خانهٔ شوهر برند
هوش مصنوعی: خواب به مرزنی نمی‌آید زیرا او در فکر این است که در هفتهٔ آینده به خانهٔ شوهرش منتقل شود.
ای بهمت از زنی کم چند خسبی چون ترا
هم کنون زی کردگار قادر اکبر برند
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌توانی با همت خود به معجزات بزرگی دست یابی، حتی اگر در حال استراحتی، چون تو هم اکنون در این دنیا به قدرت خداوند بزرگ مشغول زنده‌اید.
ور همی گویی که من در آرزوی ایزدم
کو نشانی تا ترا باری سوی دلبر برند
هوش مصنوعی: اگر می‌گویی که در آرزوی ایزد خود هستی، پس نشانی بفرست تا تو را به سوی محبوبت ببرند.
این جهان دریا و ما کشتی و زنهار اندرو
تا نه پنداری که کشتیها همه همبر برند
هوش مصنوعی: این جهان همچون دریا است و ما مانند کشتی‌ای در آن هستیم. باید مراقب باشیم و نپنداریم که همه کشتی‌ها به سوی یک مقصد می‌روند و در امنیت هستند.
کشتیی را پیش باد امروز در تازان کنند
کشتیی را باز از پیش بلا لنگر برند
هوش مصنوعی: امروز کشتی‌ای را در باد به جلو می‌رانند و کشتی دیگری را از پیش اوصافی بد، به لنگر می‌برند.
کشتیی را غرق گردانند در دریای غیب
کشتیی را هم ز صرصر تا در معبر برند
هوش مصنوعی: کشتی‌ای را در دریای ناشناخته غرق می‌کنند و کشتی دیگری را از طوفانی به سمت مسیر عبور هدایت می‌کنند.
مر یکی را گل دهد تا او به بویش جان دهد
و آن دگر را باز جانش ز آتشین خنجر برند
هوش مصنوعی: یک نفر را گلی می‌دهد تا او با بوی آن گل حیاتش را تازه کند و نفر دیگر را به خاطر آتشین خنجرش، جانش را بگیرد.
مر یکی را سر فرازانند ز آتش از جحیم
مر یکی را باز از گوهر همه افسر برند
هوش مصنوعی: برخی افراد به دلیل نیکی و پاکی روحشان از جهنم نجات یافته و به اوج سرفرازی می‌رسند، در حالی که برخی دیگر به دلیل ویژگی‌های خاص و ارزشمندشان، به مقام‌های بالاتر و جواهرات گرانبها دست می‌یابند.
خنده آید مر مرا ز آنها که از سیم ربا
درگه رفتن کفن از دیبه شوشتر برند
هوش مصنوعی: خنده‌ام می‌گیرد از کسانی که برای رسیدن به ثروت و مقام، با نیرنگ و فریب به درگاه‌های بزرگ می‌روند، در حالی که خود را با تجملات فریبنده می‌آرایند.
مرد آن مردست که چون پهلو نهد اندر لحد
هم به ساعت از بهشتش بالش و بستر برند
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که وقتی در خاک قرار می‌گیرد، بلافاصله از بهشتش فرش و بالشت را می‌بردند.
مرد را باید شهادت چونکه باشد باک نیست
گرو را اندر به چین سوی لحد میزر برند
هوش مصنوعی: مرد باید شهادت دهد، زیرا ترسی ندارد؛ در حالی که گروهی در طرف دیگر، به سوی قبر حرکت می‌کنند.
تا نباشی غافل و دایم همی ترسی ز حق
گر همی خواهی که چون ایمان ترا بر سر برند
هوش مصنوعی: تا زمانی که غافل نباشی و همواره از حق بترسی، اگر می‌خواهی ایمانت را بر سر داشته باشی.
گر ندادی حق خبر هرگز کرا بودی گمان
کز جهان چون بلعمی را نزد حق کافر برند
هوش مصنوعی: اگر به حق خبر ندهی، هیچ کس به تو اعتماد نخواهد کرد. در این دنیا ممکن است افرادی مانند بلعم (که به کفر متهم شده) به نزد خدا بروند و از حق بیرون زده باشند.
عالم آمد این سخن مخصوص فردا روز حشر
عالمان بی‌عمل از کرد خود کیفر برند
هوش مصنوعی: عالم فقط برای فردا و روز قیامت آمده است. دانشمندان بی‌عمل، به خاطر کارهایی که نکرده‌اند، مجازات خواهند شد.
یک پرستار و یکی عالم که در دوزخ برند
همچنان باشد که از جاهل دوصد کشور برند
هوش مصنوعی: یک پرستار و یک عالم اگرچه در دوزخ باشند، وضعیت آنها خیلی شبیه این است که از یک نادانی که دوصد کشور را تحت تسلط خود دارد، چیزی کم نمی‌آید.
حسرت آن را کی بود کز دخمه زی دوزخ رود
حسرت آن را کش به دوزخ از سر منبر برند
هوش مصنوعی: آرزوی کسی که از دوزخ به بهشت می‌رود را نمی‌داند، بلکه آرزوی او این است که از بالای منبر او را به دوزخ ببرند.
منظر و کاشانه پر نقش و نگارست مر ترا
چون بمیری هم بر آن کاشانه و منظر برند
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نشاط زندگی اشاره دارد و می‌گوید که فضای خانه و محیط اطراف پر از زیبایی و تزئینات است. حتی زمانی که تو از دنیا بروی، این زیبایی‌ها و خاطرات همچنان در همان مکان باقی خواهند ماند.
اشتر و استر فزون کردن سزاوار است اگر
بار عصیان ترا بر اشتر و استر برند
هوش مصنوعی: اگر کسی بار سنگین گناهش را به دوش حیواناتی مانند شتر و الاغ بگذارد، سزاوار است که تعداد این حیوانات را زیاد کند.
مضمر آمدن مردن هر یک ولی وقت شدن
نسخهٔ قسمت همه یکبارگی مظهر برند
هوش مصنوعی: هر یک از ما وقتی می‌میرد، در واقع به نوعی از زندگی جدیدی وارد می‌شود. اما زمانی که تقدیر و سرنوشت به تحقق می‌رسد، همه به یکباره در صفی مشابه قرار می‌گیرند.
مرد عالم را سوی دوزخ شدن چونان بود
چونکه ترکی را به سوی خوان خنیاگر برند
هوش مصنوعی: رفتن فرد عالم به دوزخ، همانند این است که فردی ترک را به سوی جایی ببرند که آوازخوانی در حال نواختن است.
مضمر آمد مردن هر یک ولی مضمر بهست
بانگ خیزد از جهان گر جان ما مضمر برند
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی در درون خود نشانه‌ای از مرگ دارد، اما در واقع این نشانه‌ها نشان‌دهنده زندگی و زنگ‌های بیداری از دنیا هستند. اگر روح ما به آسمان برود، آن نشانه‌های پنهان نمایان می‌شوند.
مرد نابینا اگر در ره بساود با کسی
عیب دارند و ورا خصمان سوی داور برند
هوش مصنوعی: مرد نابینا اگر در راه با کسی برخورد کند که عیب و نقصی دارد، آن شخص به سوی داوران و ویرانی‌ها می‌رود.
باز اگر بینا بساود منکری باشد درو
شاید این معروف رازی جبر آن منکر برند
هوش مصنوعی: اگر انسان دوباره با دید باز نگاه کند، ممکن است در دل آن چیز بدی نهفته باشد. شاید این حقیقت که برخی از کارهای ناپسند را سرنوشت و обстоятельها به وجود آورده‌اند، به نوعی آن چیز ناپسند را توجیه کند.
این سخن بر ما پدید آید به ما بر آن زمان
کز برای حشرمان فردا سوی محشر برند
هوش مصنوعی: این سخن برای ما روشن می‌شود زمانی که در روز قیامت، برای حسابرسی به سوی محشر برده می‌شویم.
عاصیا هین زار بگری زان که فردا روز حشر
عاصیان را سوی فردوس برین کمتر برند
هوش مصنوعی: ای گناهکاران، زود گریه کنید، چون فردا در روز قیامت، گناهکاران را کمتر به بهشت می‌برند.
ظالمان را حشر گردانند با آب نیاز
عادلان را زی امیرالمومنین عمر برند
هوش مصنوعی: ظالمان را در روز قیامت با آب، یعنی محرومیت و سختی، محشور می‌کنند و در عوض، مردم عادل تحت حمایت و فرمان امیرالمؤمنین، عمر بن خطاب، قرار خواهند گرفت.
عالمان را در جنان با غازیان سازند جای
ساقیان را در سقر نزدیک رامشگر برند
هوش مصنوعی: دانشمندان در بهشت با جنگجویان آسمانی قرار می‌گیرند و مکان ساقیان بهشتی در دوزخ به نوازندگان نزدیک‌تر خواهد بود.
ای سنایی این چنین غافل مباش و باز گرد
کآفتابت را به زودی هم سوی خاور برند
هوش مصنوعی: ای سنایی، غافل نباش و به خود آی، زیرا به زودی آفتاب تو را به سمت خاور منتقل خواهند کرد.

حاشیه ها

1388/11/25 00:01
هاشم

ظالمان را حشر گردانند با آب نیاز
عادلان را زی امیرالمومنین عمر برند

این بیت در نسخه -م- که قدیم ترین نسخه دیوان سنائی است چنان است که در متن آورده شده لیکم در نسخه های دیگر دست تصرف کتاب و نساخ آنرا بدین صورت در آورده است که البته صحیح تر میباشد:
کافران را حشر گردانند فردا با یزید
مؤمنان را زی امیرالمؤمنین حیدر برند
منبع: دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی بسعی و اهتمام مدرس رضوی، ص 156