گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح بهرامشاه

روزی که جان من ز فراقش بلا کشد
آنروز عرش غاشیهٔ کبریا کشد
ما را یکیست وصل و فراقش چو هر دو زوست
این غم نه کار ماست که این غم کیا کشد
نامرد باشد آنکه وفا نشمرد ازو
گر زو دمی ز راه مرادش جفا کشد
آن جان بود شریف که دم دم ز دست دوست
هر لحظه جام جام زلال بقا کشد
هر دل که از قبول غمش روی در کشد
اقبال آسمانش به پیش فنا کشد
دل کیست تا حدیث خود و یاد خود کند
با آن صنم که هودج او کبریا کشد
رنجش شکر بلاست از آن عافیت به عشق
رنجش همیشه با طرب و مرحبا کشد
در موکبی که روح قدس مرکبی کند
پیدا بود که لاشهٔ ما تا کجا کشد
مرد آن بود که در ره پاکی چو عاشقان
خط بر سر صواب و قلم بر خطا کشد
بود شما چو نار شود در مصاف عشق
شو ما بدا که کینهٔ بود شما کشد
در چارسوی حکم چو بانگ بلا بخاست
جانهای پاک سوخته پیش صلا کشد
زهر آب قهر و غیرت او را ز دست دوست
با روی تازه ساغر بر و وفا کشد
در دم سوار گشت بر اسب هوای تو
وین بار هرزه هرزه خر آسیا کشد
رست از عقیله دیدهٔ عقل از برای آنک
هر ساعتی ز خاک درش توتیا کشد
دیده سنایی از قبل چشم شوخ او
نوک سنان غمزه به یاد ثنا کشد
با چشم شوخ او خوش از آنیم کو به عشق
سرمه همه ز خاک در پادشا کشد
آن خسروی که بی مدد فضل و عدل او
جان در بهشت عدن وبال وبا کشد
سلطان یمین دولت بهرامشاه کو
عرضش همیشه بار وفا و بقا کشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی که جان من ز فراقش بلا کشد
آنروز عرش غاشیهٔ کبریا کشد
هوش مصنوعی: روزهایی که من به خاطر دوری او رنج می‌برم، در آن روز آسمان و جهان تحت تاثیر این درد من قرار می‌گیرند.
ما را یکیست وصل و فراقش چو هر دو زوست
این غم نه کار ماست که این غم کیا کشد
هوش مصنوعی: ما با هم وصل و دوری را تجربه می‌کنیم، چون هر دو حالتی از همین عشق‌ هستند. این درد و غم که داریم کار ما نیست، بلکه این غم برای کسانی است که واقعاً به آن دچارند.
نامرد باشد آنکه وفا نشمرد ازو
گر زو دمی ز راه مرادش جفا کشد
هوش مصنوعی: آن کس که از وفای دیگران قدری کم ارزش بداند و اگر در لحظه‌ای از طرف محبوبش بی وفایی ببیند، مردانگی ندارد.
آن جان بود شریف که دم دم ز دست دوست
هر لحظه جام جام زلال بقا کشد
هوش مصنوعی: آن روحی که با هر نفس از طرف دوست بخشی از زندگی ناب و بی‌پایان را دریافت می‌کند، واقعاً باارزش و نجیب است.
هر دل که از قبول غمش روی در کشد
اقبال آسمانش به پیش فنا کشد
هوش مصنوعی: هر دلی که از پذیرش اندوه او روی برگرداند، شانس و بختش به سمت نابودی خواهد رفت.
دل کیست تا حدیث خود و یاد خود کند
با آن صنم که هودج او کبریا کشد
هوش مصنوعی: دل چه کسی است که بخواهد یاد و داستان خود را با آن معشوقی در میان بگذارد که عظمت و شکوه او بی‌نظیر است؟
رنجش شکر بلاست از آن عافیت به عشق
رنجش همیشه با طرب و مرحبا کشد
هوش مصنوعی: رنجش به‌خودش شیرینی و نعمت می‌دهد، زیرا عشق باعث می‌شود که همیشه رنجش همراه شادی و خوشحالی باشد.
در موکبی که روح قدس مرکبی کند
پیدا بود که لاشهٔ ما تا کجا کشد
هوش مصنوعی: در محلی که روح مقدس حضوری دارد، مشخص است که بدن ما تا کجا پیش خواهد رفت و چه موانعی را باید تحمل کند.
مرد آن بود که در ره پاکی چو عاشقان
خط بر سر صواب و قلم بر خطا کشد
هوش مصنوعی: مرد کسی است که در مسیر پاکی مانند عاشقان عمل کند؛ یعنی به درستی‌ها و درستی‌های زندگی پایبند باشد و در عین حال اگر بخواهد اشتباهی ببینید، می‌تواند آن را با قلم خود اصلاح کند.
بود شما چو نار شود در مصاف عشق
شو ما بدا که کینهٔ بود شما کشد
هوش مصنوعی: وقتی شما مانند آتش در میدان عشق بروز می‌کنید، خوب است که بدانید کینه و دشمنی شما ممکن است از سوزش خودتان ناشی شود.
در چارسوی حکم چو بانگ بلا بخاست
جانهای پاک سوخته پیش صلا کشد
هوش مصنوعی: زمانی که فریاد خطر در هر گوشه و کنار شنیده می‌شود، جان‌های پاک و آتش‌زده به سمت ندا و دعوت می‌شتابند.
زهر آب قهر و غیرت او را ز دست دوست
با روی تازه ساغر بر و وفا کشد
هوش مصنوعی: به خاطر خشم و غیرت او، زهر آب را از دوستش می‌گیرد و با چهره‌ای تازه و وفاداری، آن را در جام می‌نوشد.
در دم سوار گشت بر اسب هوای تو
وین بار هرزه هرزه خر آسیا کشد
هوش مصنوعی: در یک لحظه، دلم پر از آرزوی تو شد و این بار به‌سادگی نمی‌توانم از شرّ این عشق رها شوم.
رست از عقیله دیدهٔ عقل از برای آنک
هر ساعتی ز خاک درش توتیا کشد
هوش مصنوعی: چشم عاقل به طور مداوم از خاک دریافت می‌کند، زیرا هر لحظه چیزی جدید و ارزشمند را به خود جذب می‌کند.
دیده سنایی از قبل چشم شوخ او
نوک سنان غمزه به یاد ثنا کشد
هوش مصنوعی: چشمان سنایی به خاطر زیبایی و شیرینی نگاه معشوق، همیشه در حال تحسین و ستایش او هستند و مانند تیرهای سرزنش، به یاد او می‌زنند.
با چشم شوخ او خوش از آنیم کو به عشق
سرمه همه ز خاک در پادشا کشد
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و شیطنت چشمان او خوشحالیم، چرا که عشق او همچون سرم، ما را از خاک و زحمت به دنیای پادشاهی می‌برد.
آن خسروی که بی مدد فضل و عدل او
جان در بهشت عدن وبال وبا کشد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پادشاه می‌پردازد که بدون کمک و حمایت از ویژگی‌های نیکو و عادلانه‌اش، بهشت را برای خود در خطر می‌بیند و به نوعی در عذاب و سختی قرار دارد. این پادشاه به گونه‌ای است که حتی در بهشت هم نمی‌تواند آرامش یابد و درگیر مشکلات است.
سلطان یمین دولت بهرامشاه کو
عرضش همیشه بار وفا و بقا کشد
هوش مصنوعی: سلطان یمین، بهرامشاه، همیشه بار وفاداری و ماندگاری را بر دوش می‌کشد.