گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح امیر اسماعیل بن ابراهیم

خورشید چو از حوت به برج حمل آمد
گویند ز سر باز جهان در عمل آمد
در باغ خلل یافته و گلبن خالی
اکنون به بدل باز حلی و حلل آمد
فردوس شد امروز جهانی که ازین پیش
در چشم همه کس چو رسوم و طلل آمد
خورشید ثنای تو همی کرد بر آن دل
چون از دم ماهی به سروی حمل آمد
گفتی نظر مشتری از مرکز تقدیس
ناگاه ز تسدیس به جرم زحل آمد
چه جای مه از زینت ماه فلک آمد
چه جای محل آلت جاه و محل آمد
ای میر اسماعیل که مانند براهیم
جود تو نه از مال زعون ازل آمد
هم در دم اول که ترا دیدم گفتم
کین چون دم آخر به هنر بی‌بدل آمد
آراستهٔ تیر اجل بود مرا جان
ورچه ز طرب معده برقص جمل آمد
صفرای من از خلق تو شد پیر و عجب نیست
زیرا عسل خلق تو خالی زخل آمد
در افسر تو نیست سخن لیک چه سودست
کز اصل مرا خود سر بی مغز کل آمد
خالی ز خلل باد جلال تو ازیراک
خود عمر تو چون جود کفت بی خلل آمد
تو تازه و نو باش که فرزند حسودت
نزد غربا بار نوند وابل آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خورشید چو از حوت به برج حمل آمد
گویند ز سر باز جهان در عمل آمد
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از نشانه حوت به نشانه حمل می‌رسد، گفته می‌شود که تغییرات و تحولات بزرگی در دنیا آغاز می‌شود.
در باغ خلل یافته و گلبن خالی
اکنون به بدل باز حلی و حلل آمد
هوش مصنوعی: در باغی که آسیب دیده و گل‌ها نیز کم‌نور شده‌اند، اکنون به جای آن‌ها، چیزهای دیگری همچون زینت‌ها و زیبایی‌ها ظهور کرده‌اند.
فردوس شد امروز جهانی که ازین پیش
در چشم همه کس چو رسوم و طلل آمد
هوش مصنوعی: امروز جهانی بهشتی شده است که پیش از این در نظر همه مانند رسم و عادت به نظر می‌رسید.
خورشید ثنای تو همی کرد بر آن دل
چون از دم ماهی به سروی حمل آمد
هوش مصنوعی: خورشید در حال ستایش تو بود، همان‌طور که دل به خاطر نوری که از ماه می‌آید، به سمت سرو می‌رود.
گفتی نظر مشتری از مرکز تقدیس
ناگاه ز تسدیس به جرم زحل آمد
هوش مصنوعی: تو گفتی که نگاه مشتری از مرکز نور و فضیلت به طور ناگهانی به سمت زحلی که به جرم مشهور است، تغییر کرده است.
چه جای مه از زینت ماه فلک آمد
چه جای محل آلت جاه و محل آمد
هوش مصنوعی: به چه معناست که زیبایی ماه را با زیبایی مه مقایسه کنیم؟ و چه جایگاهی برای مقام و منزلت انسانی وجود دارد؟
ای میر اسماعیل که مانند براهیم
جود تو نه از مال زعون ازل آمد
هوش مصنوعی: ای میر اسماعیل، تو همچون ابراهیم با بخشندگی‌ات، ثروت و امکانات را از ابتدای آفرینش به ارث نبرده‌ای.
هم در دم اول که ترا دیدم گفتم
کین چون دم آخر به هنر بی‌بدل آمد
هوش مصنوعی: وقتی برای اولین بار تو را دیدم، به خودم گفتم که این هنر و زیبایی در مقایسه با آخرین لحظه‌ای که به یاد دارم، بی‌نظیر و بی‌بدیل است.
آراستهٔ تیر اجل بود مرا جان
ورچه ز طرب معده برقص جمل آمد
هوش مصنوعی: زندگی من به گونه‌ای است که همچون تیر مرگ به من نزدیک است، و چه فایده‌ای دارد که از خوشی و شادی در حال رقص و شادی باشم؟
صفرای من از خلق تو شد پیر و عجب نیست
زیرا عسل خلق تو خالی زخل آمد
هوش مصنوعی: تشنگی و نیاز من از وجود تو به پیری و کهنسالی رسیده و این امر عجیبی نیست، چرا که شیرینی وجود تو مانند عسل است و از هر عیبی پاک و بدون نقص است.
در افسر تو نیست سخن لیک چه سودست
کز اصل مرا خود سر بی مغز کل آمد
هوش مصنوعی: در تو سخنی نیست که بگویم، اما چه فایده‌ای دارد که از ریشه‌ام جدا شوم و بدون عقل و هویت خود، به سمت تو بیایم؟
خالی ز خلل باد جلال تو ازیراک
خود عمر تو چون جود کفت بی خلل آمد
هوش مصنوعی: جلال و عظمت تو چنان است که عمر تو همچون بخشش‌های بی‌نقص و بی‌عیب می‌باشد و هیچ نقصی در آن وجود ندارد.
تو تازه و نو باش که فرزند حسودت
نزد غربا بار نوند وابل آمد
هوش مصنوعی: تو همیشه تازگی و نو بودن را حفظ کن، زیرا فرزند حسود تو در بین دیگران به رشد و شکوفایی می‌رسد و به موفقیت می‌رسد.