گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - سخنی از میراث استادان

مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد
ز کوی تن برون آید به شهر دل وطن گیرد
ز آن عقبا نیندیشد بدین دنیا فرو ناید
نه جرم بوالحکم خواهد نه جای بوالحسن گیرد
اگر خواهد بقا یابد بباید مردنش اول
اگر معروفیی باشد که هم از خویشتن گیرد
بباید رفت بر چرخش که تا با مه سخن گوید
بباید سوخت چون شمعش که صحبت با لگن گیرد
نمی‌دانند رنج ره بدان بر خیره می‌لافند
نه زان و جهست این لقمه که هر کس در دهن گیرد
عیار آن است در عالم که در میدان عشق آید
مصاف هستی و مستی همه بر هم زدن گیرد
نگردد دامن ره‌رو به آب هفت دریا تر
همه او گردد از معنی چو ترک ما و من گیرد
چو مرد از غیر فارغ شد ز دنیا سر بگرداند
سپاه فقر بی‌ترتیب پس آمد شدن گیرد
از آن اسرار پوشیده که عاشق دارد اندر دل
اگر بر خار برخواند همه عالم سمن گیرد
تو گفت عاشقان داری و کار فاسقان لابد
بدخشان بد به دست آید اگر نعمان یمن گیرد
مرا باری نشاید زد به پیش هیچ عاشق دم
که هر ساعت غم دنیا به گردم انجمن گیرد
پر از زهرست کام من سنایی خوش سخن زانم
قیامت زهر باید خورد گر دستم سخن گیرد
ولی میراث استادان از این زیبا سخن دارد
حسینی باید از معنی که تا جای حسن گیرد
درین دلق به صد پاره مرا طبعی‌ست پر گوهر
چو بگشایم ز فضل او جهانی نسترن گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد
ز کوی تن برون آید به شهر دل وطن گیرد
هوش مصنوعی: مبارز او بود که در آغاز نبرد با جان و جسم خود تلاش می‌کند، از دنیای جسمانی خارج می‌شود و به سرزمین دل و عشق خود وارد می‌شود.
ز آن عقبا نیندیشد بدین دنیا فرو ناید
نه جرم بوالحکم خواهد نه جای بوالحسن گیرد
هوش مصنوعی: اگر انسان به عاقبت خود فکر نکند، به این دنیا نیاید و نه به کارهای ناپسند می‌پردازد و نه جایی برای افراد نیکوکار خواهد داشت.
اگر خواهد بقا یابد بباید مردنش اول
اگر معروفیی باشد که هم از خویشتن گیرد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهد پایدار بماند، باید ابتدا بمیرد. اگر هم شناخته‌شده‌ای باشد، باید شروع به تغییر خود کند.
بباید رفت بر چرخش که تا با مه سخن گوید
بباید سوخت چون شمعش که صحبت با لگن گیرد
هوش مصنوعی: باید بر چیزی که می‌چرخد رفت تا با زیبایی سخن بگوید و باید مانند شمع سوخت تا بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
نمی‌دانند رنج ره بدان بر خیره می‌لافند
نه زان و جهست این لقمه که هر کس در دهن گیرد
هوش مصنوعی: آنها نمی‌دانند که در مسیر سختی‌ها چه رنجی وجود دارد، اما به خاطر نادانی خود به قضاوت می‌پردازند. این نقص و نادانی مانند لقمه‌ای است که هر کسی به سادگی می‌تواند در دهان بگذارد، بدون آنکه به مغز و پیچیدگی‌های آن فکر کند.
عیار آن است در عالم که در میدان عشق آید
مصاف هستی و مستی همه بر هم زدن گیرد
هوش مصنوعی: معیار حقیقی در زندگی این است که در میدان عشق به چالش برخیزد و در این رقابت، وجود و نشئگی را در هم بریزد.
نگردد دامن ره‌رو به آب هفت دریا تر
همه او گردد از معنی چو ترک ما و من گیرد
هوش مصنوعی: هیچ‌گاه دامن مسافر به آب‌های هفت دریا تر نخواهد شد، زیرا او وقتی به معنای واقعی می‌رسد که از خودخواهی و تعلقات شخصی خود آزاد شود.
چو مرد از غیر فارغ شد ز دنیا سر بگرداند
سپاه فقر بی‌ترتیب پس آمد شدن گیرد
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از وابستگی به دنیا و چیزهای غیرضروری خالی شد، نگاهش به سرنوشت و وضعیت زندگی‌اش تغییر می‌کند و در این حال، مشکلات و فقر به شکل نامنظم و آشفتگی به سمت او می‌آید.
از آن اسرار پوشیده که عاشق دارد اندر دل
اگر بر خار برخواند همه عالم سمن گیرد
هوش مصنوعی: عاشق یک سری رازهای پنهان در دلش دارد که اگر به یک خار (درد و رنج) اشاره کند، تمام جهان را گلستان می‌کند. یعنی عشق او چنان قوی و تاثیرگذار است که می‌تواند دردها را به زیبایی تبدیل کند.
تو گفت عاشقان داری و کار فاسقان لابد
بدخشان بد به دست آید اگر نعمان یمن گیرد
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که عاشقان زیادی داری و کارهای زشتکاران حتماً به دست کسانی چون بدخشان خواهد افتاد اگر نعمان از یمن همگان را به زیر پرچم خود بگیرد.
مرا باری نشاید زد به پیش هیچ عاشق دم
که هر ساعت غم دنیا به گردم انجمن گیرد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که من نباید به هیچ عاشق دیگری نشان دهم که در دل من غم و اندوه دارم، زیرا هر لحظه‌ای که غم دنیا را به دوش می‌کشم، باعث می‌شود که جمعی از درد و ناراحتی در اطراف من شکل بگیرد.
پر از زهرست کام من سنایی خوش سخن زانم
قیامت زهر باید خورد گر دستم سخن گیرد
هوش مصنوعی: کام من از زهر پر است و من سنایی خوش‌سخن هستم. می‌دانم که برای رسیدن به حقیقت، باید زهر را بچشند و اگر زبانم به سخن بیفتد، قیامت برپا خواهد شد.
ولی میراث استادان از این زیبا سخن دارد
حسینی باید از معنی که تا جای حسن گیرد
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید که سخنان زیبا و عمیق استادان، باید به گونه‌ای باشد که حسینی و معنادار باشد و به خوبی درک شود. به عبارت دیگر، باید به معانی بلند و ارزشمندی دست یابد که نشان‌دهنده زیبایی و حقیقت باشد.
درین دلق به صد پاره مرا طبعی‌ست پر گوهر
چو بگشایم ز فضل او جهانی نسترن گیرد
هوش مصنوعی: در این لباس کهنه و پاره، وجود من پر از ارزش‌ها و استعدادهاست. زمانی که به لطف او سخن بگویم، جهانی از گل‌های نسترن به وجود می‌آید.

حاشیه ها

1387/03/03 05:06
ناشناس

بیت سوم بنظر میرسد "اگر خواهد "درست است
---
پاسخ: «گر» با «اگر» جایگزین شد.