قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳
ای چو عقل از کل موجودات فرد
وی جوان از تو سپهر سالخورد
خاکبوسان سر کوی تواند
روشنان کارگاه لاجورد
پاسبانان در و بام تواند
چرخ و خورشید و مه گیتینورد
تا سنایی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد
ای همه دریا چه خواهی کردنم
وی همه گردون چه خواهی کرد گرد
نام او میدان و نقش او بسی
کز حکیمان او زیاد اندر نبرد
زان به خدمت نامدم زیرا بود
پیش بینا مرد عریان رویزرد
کز ضعیفی دیدگان شبپرهست
کاو بماندهست از رخ خورشید فرد
ساختم جلابی از جان جانت را
وز دم خرسندی آنرا کرده سرد
چون بزرگان نوش کن جلاب جان
مِی به خُردان مان و گِردِ مِی مگرد
ورد جوید روز مجلس مرد عقل
بوالهوس جوید به مجلس خارورد
زان که مقلوب سنایی یانس است
گر نگیرم انس با من بد مگرد
انس گیرم باژگونه خوانیم
خویشتن را باژگونه کس نکرد
گر تن و جانم به خدمت نامدند
عذرشان بپذیر کمتر کن نبرد
صدر تو چرخ است و تن را بال سست
روی تو مهرست و جان را چشم درد
جان من آزاد کن تا عقل من
هر زمان گوید: زهی آزادمرد
تازه گردانم بنا جستن که باد
تازه از جان بیخ و شاخ و برگ و ورد
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲: کسی کاندر صف گبران به بتخانه کمر بنددقصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا: مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چو عقل از کل موجودات فرد
وی جوان از تو سپهر سالخورد
هوش مصنوعی: ای که مانند عقل، بهترین و بینظیر در میان موجودات هستی و همچون جوانی که بر سالهای کهن تسلط دارد، برای ما به عنوان یک گنجینه ارزشمند به شمار میروی.
خاکبوسان سر کوی تواند
روشنان کارگاه لاجورد
هوش مصنوعی: محلهایی که افرادی بزرگ و روشنفکر در آنها زندگی میکنند، به یاد و ارادت خاکنشینان و کسانی که در آنجا ارادت میورزند، همیشه با روشنایی و خوبی همراه است.
پاسبانان در و بام تواند
چرخ و خورشید و مه گیتینورد
هوش مصنوعی: نگهبانان آسمان و زمان میتوانند خورشید و ماه را به گردش درآورند.
تا سنایی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد
هوش مصنوعی: کیست سنایی که بر در تو بیاید و بگوید که از راه دور آمده است، در حالی که تو مجد و بزرگی خود را نمایان کردهای؟
ای همه دریا چه خواهی کردنم
وی همه گردون چه خواهی کرد گرد
هوش مصنوعی: ای دریا، چه کار میخواهی با من کنی؟ ای آسمان، چه میخواهی با من انجام دهی؟
نام او میدان و نقش او بسی
کز حکیمان او زیاد اندر نبرد
هوش مصنوعی: نام او همچون میدانی بزرگ است و نشان او بسیار، زیرا حکیمان در نبردها بسیار بر او تأکید کردهاند.
زان به خدمت نامدم زیرا بود
پیش بینا مرد عریان رویزرد
هوش مصنوعی: من به خاطر آنکه تو را خدمت کنم نیامدم، زیرا چنین است که پیش چشم بزرگمردی، انسان عریانی با چهره زرد قرار دارد.
کز ضعیفی دیدگان شبپرهست
کاو بماندهست از رخ خورشید فرد
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانی، شبپرهها نگاهشان به نور خورشید افتاده و از تابش آن دور ماندهاند.
ساختم جلابی از جان جانت را
وز دم خرسندی آنرا کرده سرد
هوش مصنوعی: من از جان تو، زیبایی و شادابی ساختهام و به خاطر رضایت تو، آن را خنک و آرام کردهام.
چون بزرگان نوش کن جلاب جان
مِی به خُردان مان و گِردِ مِی مگرد
هوش مصنوعی: وقتی با افراد بزرگ و مهم در حال نوشیدن هستی، باید مثل آنها رفتار کنی و با جوانترها از مِی و لذتها دوری کنی.
ورد جوید روز مجلس مرد عقل
بوالهوس جوید به مجلس خارورد
هوش مصنوعی: در روزهای شلوغ و پرهیاهو، انسانهای عاقل به دنبال نکات مثبت و زیباییها هستند، اما افرادی که دلبسته و ولخرجاند، تنها به دنبال چیزهای بیارزش و بیفایده میگردند.
زان که مقلوب سنایی یانس است
گر نگیرم انس با من بد مگرد
هوش مصنوعی: از آنجا که سنایی در حال نیایش و جستجوی حقیقت است، اگر نتوانم با او همراه شوم و از او الهام بگیرم، برای من چیز خوبی نخواهد بود.
انس گیرم باژگونه خوانیم
خویشتن را باژگونه کس نکرد
هوش مصنوعی: من با خودم به گونهای رفتار میکنم که انگار دیگران با من رفتار نمیکنند و هیچکس مثل من نیست.
گر تن و جانم به خدمت نامدند
عذرشان بپذیر کمتر کن نبرد
هوش مصنوعی: اگر بدن و روح من برای خدمت به تو نیامدند، تقصیرشان را بپذیر و جنگ را کمتر کن.
صدر تو چرخ است و تن را بال سست
روی تو مهرست و جان را چشم درد
هوش مصنوعی: سر تو به مانند آسمان است و بدنت همچون بالی نازک. عشق تو چراغ روشنی برای وجودم است و جانم به خاطر دیدن تو، به درد میآید.
جان من آزاد کن تا عقل من
هر زمان گوید: زهی آزادمرد
هوش مصنوعی: ای جان من را آزاد کن تا عقل من در هر لحظه بگوید: چه فرد آزادهای هستم!
تازه گردانم بنا جستن که باد
تازه از جان بیخ و شاخ و برگ و ورد
هوش مصنوعی: من به تازگی تصمیم دارم که با انرژی و روحیهای نو آغاز کنم، زیرا بادی تازه در وجودم جریان دارد که موجب شادابی و سرزندگیام شده است.