گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مذمت اهل روزگار

مرد هشیار در این عهد کم است
ور کسی هست بدین متهم است
زیرکان را ز در عالم و شاه
وقت گرم است نه وقتِ کرم است
هست پنهان ز سفیهان چو قدم
هر کرا در ره حکمت قدم است
و آنکه را هست ز حکمت رمقی
خونش از بیم چو شاخِ بِقَم است
و آن که بیناست برو از پی امن
راهِ دربسته چو جذرِ اَصَم است
از عم و خال شرف هر همه را
پشت و دل، بر شبه نقشِ غم است
هر کجا جاه، در آن جاه، چَه است
هر کجا سیم، در آن سیم، سَم است
هر کرا عزلت و خرسندی خوست
گرچه اندر سَقَر اندر اِرَم است
گوشه گشته‌ست بسان حکمت
هر که جویندهٔ فضل و حِکَم است
دست آن کز قلمِ ظلم تهی‌ست
پای آنکس به حقیقت، قلم است
رسته نزد همه کس فتنه‌گیاه
هر کجا بوی تف و نامِ نم است
همه شیران زمین در المند
در هوا شیرِ عَلَم بی‌الم است!
هر که را بینی پر باد از کبر
آن نه از فربهی آن از ورم است
از یکی درنگری تا به هزار
همه را عشقِ دوام و دِرَم است
پادشا را ز پی شهوت و آز
رخ به سیمین‌بر و سیمِ ستم است
اُمَرا را ز پی ظلم و فساد
دل به زور و زر و خیل و حشم است
سگ‌پرستان را چون دُمِّ سگان
بهرِ نان، پشت دل و دین به خَم است
فقها را غرض از خواندن فقه
حیلهٔ بیع و ربا و سلم است
علما را ز پی وعظ و خطاب
جگر از بهر تعصب به دَم است
صوفیان را ز پی راندنِ کام
قبله‌شان شاهد و شمع و شکم است
زاهدان را ز برای زِه و زِه
«قل هوالله احد» دام و دم است
حاجیان را ز گدایی و نفاق
هوس و هوش به طبل و عَلَم است
غازیان را ز پی غارت و سهم
قوّت از اسب و سلاح و خدم است
فاضلان را ز پی لاف فضول
روی در رفع و جر و جزم و ضم است
ادبا را ز پی کسب لجاج
انده نصبِ لَن و جَزمِ لَم است
متکلم را از راه خیال
غم اثبات حدوث و قِدَم است
چرخ‌پیمای ز بهر دو دروغ
بستهٔ مِسطَر و شکل رَقَم است
مرد طب را ز پی خلعت و نام
همه اندیشهٔ بُرء و سقم است
مرد دهقان ز پی کسب معاش
از ستور و خر و خرمن خُرَم است
خواجه معطی ز پی لاف و ریا
تازه از مدحت و لرزان ز ذم است
باز سایل را در هر دو جهان
دوزخش «لا» و بهشتش «نَعَم» است
طبع برنا بر یک ساعَته عیش
عاشق شُربِ مِی و زیر و بم است
کَهل را از قِبَل حرمت و نسل
اندهِ نفقه و زادِ حَرَم است
پیر نز بهر گناه، از پی جاه
تا دم مرگ ندیم ندم است
سعی ساعی به سوی سلطان، آن
که فلان‌ جای فلان محتشم است
چشم عامی به سوی عالِم از آن
که فلان در جَدَلِ کیف و کم است
قدِّ هر موی‌شکاف از پی ظلم
همچو دندانهٔ شانه بهم است
مرد ظالم شده خرسند بدین
که بگویند: "فلان محترم است"
همگان سُغبهٔ صیدند و حرام
کو کسی کز پی حق در حرم است
اینهمه مشغله و رسم و هوس
طالبان ره حق را صنم است
همه بد گشته و عذر همه این:
"گر بدم من، نه فلان نیز هم است؟"
اینهمه بیهده دانی که چراست؟
زان که بوالقاسمشان بوالحکم است
جم از این قوم بجسته‌ست و کنون
دیو با جامه و با جامِ جم است
با چنین موجِ بلا همچو صدف
آنکس آسوده که امروز اصم است
پس تو گویی که: "بر آن بی‌طمعی
از که همواره سنایی دُژَم است؟"
چرخ را از پی رنج حکما
از چنین یاوه‌درایان چه کم است؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرد هشیار در این عهد کم است
ور کسی هست بدین متهم است
هوش مصنوعی: مردان باهوش و آگاه در این زمانه کم هستند و اگر کسی هم ادعای آگاهی کند، ممکن است به حق مورد شک و تردید قرار گیرد.
زیرکان را ز در عالم و شاه
وقت گرم است نه وقتِ کرم است
هوش مصنوعی: زیرکان در این دنیا و در زمانه‌ی پادشاهی، مشغول کار و فعالیت هستند و وقت برای گذاشتن کرم و مهربانی ندارند.
هست پنهان ز سفیهان چو قدم
هر کرا در ره حکمت قدم است
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر حکمت گام برمی‌دارد، نابخردان نمی‌توانند او را ببینند و درک کنند.
و آنکه را هست ز حکمت رمقی
خونش از بیم چو شاخِ بِقَم است
هوش مصنوعی: کسی که به دلیل حکمت و دانش، در برابر خطرات و تهدیدات بیم دارد، مانند شاخ بقم (شاخی که درختش به دور شده و از طبیعت خود فاصله گرفته) است. این فرد به گونه‌ای عمل می‌کند که به دور از خطر و صدمه باقی بماند.
و آن که بیناست برو از پی امن
راهِ دربسته چو جذرِ اَصَم است
هوش مصنوعی: کسی که بصیرت دارد، باید با دقت و احتیاط در مسیرهایی که بسته و ناامن هستند، قدم بردارد، مانند موجودی که در حالت گیجی و بی‌اطلاعی حرکت می‌کند.
از عم و خال شرف هر همه را
پشت و دل، بر شبه نقشِ غم است
هوش مصنوعی: از رنگ و زیبایی هر کسی نشانه‌ای در دل و پشت او وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی غم و اندوه است.
هر کجا جاه، در آن جاه، چَه است
هر کجا سیم، در آن سیم، سَم است
هوش مصنوعی: هر جایی که مقام و اعتبار باشد، در آنجا نوعی فریب و دروغ هم وجود دارد. همچنین هر جا که ثروت و دارایی باشد، خطر و آسیب هم در آن نهفته است.
هر کرا عزلت و خرسندی خوست
گرچه اندر سَقَر اندر اِرَم است
هوش مصنوعی: هر کسی که به دوری از دیگران و زندگی در آرامش علاقه‌مند باشد، حتی اگر در جهنم یا بهشت باشد، برای او مهم نیست و می‌تواند خوشحال باشد.
گوشه گشته‌ست بسان حکمت
هر که جویندهٔ فضل و حِکَم است
هوش مصنوعی: هر که در پی علم و حکمت است، به کنج و خلوتی رفته است، مانند حکمت که در مکان‌های دور و خاص خود پنهان شده است.
دست آن کز قلمِ ظلم تهی‌ست
پای آنکس به حقیقت، قلم است
هوش مصنوعی: دست کسی که در کارش از ظلم و ستم خالی باشد، پای آن کس به حقیقت و واقعیت است.
رسته نزد همه کس فتنه‌گیاه
هر کجا بوی تف و نامِ نم است
هوش مصنوعی: در هر جایی که بوی آتش و خاک نمناک به مشام برسد، فتنه و آشوب به وجود می‌آید و این موضوع بر همه آشکار است.
همه شیران زمین در المند
در هوا شیرِ عَلَم بی‌الم است!
هوش مصنوعی: همه شیرهای دمنوش در حال پرواز هستند، اما شیر سرپرست بدون پرچم است!
هر که را بینی پر باد از کبر
آن نه از فربهی آن از ورم است
هوش مصنوعی: هر کسی را که ببینی که به خاطر غرورش مغرور به نظر می‌رسد، باید بدانید که این خودبزرگ‌بینی ناشی از لاغری روحی اوست، نه به خاطر قدرت یا موفقیتش.
از یکی درنگری تا به هزار
همه را عشقِ دوام و دِرَم است
هوش مصنوعی: اگر به یکی نگاه کنی، می‌بینی که عشق همیشگی و پایدار بر همه چیز حاکم است.
پادشا را ز پی شهوت و آز
رخ به سیمین‌بر و سیمِ ستم است
هوش مصنوعی: پادشاه به خاطر تمایلات و خواسته‌های خودش، در پی لذت و خونریزی است و از ظلم و ستم بر دیگران غافل شده است.
اُمَرا را ز پی ظلم و فساد
دل به زور و زر و خیل و حشم است
هوش مصنوعی: مدیران و فرمانروایان به خاطر ظلم و فساد، به قدرت و ثروت و جمعیت زیادی وابسته‌اند.
سگ‌پرستان را چون دُمِّ سگان
بهرِ نان، پشت دل و دین به خَم است
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال منافع دنیوی و مادی هستند، مانند سگان که دم‌هایشان را برای به دست آوردن نان تکان می‌دهند، ایمان و اصول خود را به راحتی کنار می‌گذارند.
فقها را غرض از خواندن فقه
حیلهٔ بیع و ربا و سلم است
هوش مصنوعی: فقهاء به دنبال این هستند که از مطالعه فقه به ترفندهایی در مورد معاملات و قرض و پیش‌فروش دست یابند.
علما را ز پی وعظ و خطاب
جگر از بهر تعصب به دَم است
هوش مصنوعی: عالم‌ها برای نصیحت و صحبت کردن، دلشان از شدت تعصب به تپش افتاده است.
صوفیان را ز پی راندنِ کام
قبله‌شان شاهد و شمع و شکم است
هوش مصنوعی: صوفیان به دنبال ارضای خواسته‌های خود هستند و در این راه از چیزهایی مانند محبت، نمادها و تمایلات مادی دوری نمی‌کنند.
زاهدان را ز برای زِه و زِه
«قل هوالله احد» دام و دم است
هوش مصنوعی: زاهدان تنها برای ظواهر و چیزهای دنیوی زندگی می‌کنند، اما در حقیقت باید به ذات خداوند توجه کنند؛ چرا که او تنها «الله» است و در عین سادگی، می‌تواند تمام نیازهای آنها را برآورده کند.
حاجیان را ز گدایی و نفاق
هوس و هوش به طبل و عَلَم است
هوش مصنوعی: حاجیان از گدایی و دورویی دوری می‌کنند و توجه آن‌ها تنها به نمایش و علم و جنجال است.
غازیان را ز پی غارت و سهم
قوّت از اسب و سلاح و خدم است
هوش مصنوعی: غازیان برای چپاول و به دست آوردن قدرت، به جان سوار و مجهز به سلاح و نیروی کمکی می‌پردازند.
فاضلان را ز پی لاف فضول
روی در رفع و جر و جزم و ضم است
هوش مصنوعی: نابغه‌ها برای اثبات برتری خود، نیاز به جلب توجه و بحث و جدل دارند.
ادبا را ز پی کسب لجاج
انده نصبِ لَن و جَزمِ لَم است
هوش مصنوعی: نویسندگان و ادیبان برای به دست آوردن تنوع و استحکام در آثارشان، نیاز دارند که با دلایل و شواهد محکم به دفاع از نظرات خود بپردازند.
متکلم را از راه خیال
غم اثبات حدوث و قِدَم است
هوش مصنوعی: نویسنده به این نکته اشاره دارد که شخصی که در حال گفتگو است، برای اثبات نظریه‌های خود دربارهٔ قدیم یا جدید بودن چیزها از خیالات و تصوراتش استفاده می‌کند. به عبارت دیگر، او برای تایید نظراتش به تصورات ذهنی و محدودیت‌های خود متکی است.
چرخ‌پیمای ز بهر دو دروغ
بستهٔ مِسطَر و شکل رَقَم است
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که در زندگی، مسیرهایی وجود دارد که بر اساس دروغ‌ها و نادرستی‌ها شکل گرفته‌اند. این مسیرها، مانند یک ماشین حساب که با اعداد و قواعد مشخص کار می‌کند، تحت تأثیر واقعیت‌های نادرست قرار دارند و نمی‌توانند به درستی کار کنند. در واقع، این بیانگر ناپایداری و بی‌پایگی راه‌هایی است که بر پایه دروغ ساخته شده‌اند.
مرد طب را ز پی خلعت و نام
همه اندیشهٔ بُرء و سقم است
هوش مصنوعی: مردی که به طب مشغول است، بیشتر به‌دنبال مقام و شهرت است و نگرانی‌های او دربارهٔ بیماری و سلامتی دیگران نیست.
مرد دهقان ز پی کسب معاش
از ستور و خر و خرمن خُرَم است
هوش مصنوعی: مرد دهقان به دنبال تامین روزی خود از طریق کار در مزرعه و رسیدگی به خر و خرمن است.
خواجه معطی ز پی لاف و ریا
تازه از مدحت و لرزان ز ذم است
هوش مصنوعی: آقا تلاش می‌کند تا خود را به‌خوبی معرفی کند و در این راه به زینت‌سازی سخنان خود پرداخته است، اما در حقیقت نگران انتقادات و نکوهش‌هایی است که ممکن است درباره‌اش گفته شود.
باز سایل را در هر دو جهان
دوزخش «لا» و بهشتش «نَعَم» است
هوش مصنوعی: سؤال کننده در هر دو دنیا، یعنی در دنیای جهنم و بهشت، با پاسخ "نه" و "بله" مواجه است.
طبع برنا بر یک ساعَته عیش
عاشق شُربِ مِی و زیر و بم است
هوش مصنوعی: شخص جوان و پرانرژی در یک ساعت، از خوشی و لذت عشق و نوشیدن شراب بهره‌مند می‌شود و این احساسات او را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.
کَهل را از قِبَل حرمت و نسل
اندهِ نفقه و زادِ حَرَم است
هوش مصنوعی: کسی که سن و سالی از او گذشته و دارای حرمت است، به دلیل احترام و نسلش، می‌تواند به اموری مانند تأمین معیشت و حفظ حریم خود و خانواده‌اش توجه کند.
پیر نز بهر گناه، از پی جاه
تا دم مرگ ندیم ندم است
هوش مصنوعی: پیر با هدف رسیدن به مقام و شهرت، به خاطر گناه و اشتباهاتش تا آخر عمر دامن از ناپاکی برنمی‌دارد.
سعی ساعی به سوی سلطان، آن
که فلان‌ جای فلان محتشم است
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش کسی به سمت یک پادشاه است که در موقعیتی خاص و مهم قرار دارد.
چشم عامی به سوی عالِم از آن
که فلان در جَدَلِ کیف و کم است
هوش مصنوعی: چشم کسی که دانش کمتری دارد، به عالم به این خاطر است که آن عالم در بحث و جدل، در مورد کم و کیف موضوعات تازه‌تر و عمیق‌تری دارد.
قدِّ هر موی‌شکاف از پی ظلم
همچو دندانهٔ شانه بهم است
هوش مصنوعی: به هر موی شکننده‌ای با ظلم و ستم، مثل دندانه‌های شانه، به هم پیوسته و متصل هستند.
مرد ظالم شده خرسند بدین
که بگویند: "فلان محترم است"
هوش مصنوعی: مرد ستمگر به این خاطر شادمان است که دیگران او را محترم از خود می‌دانند.
همگان سُغبهٔ صیدند و حرام
کو کسی کز پی حق در حرم است
هوش مصنوعی: همه در پی شکار و طلب دنیا هستند، اما کجا کسی را می‌توان پیدا کرد که برای رسیدن به حق در خانه خدا باشد؟
اینهمه مشغله و رسم و هوس
طالبان ره حق را صنم است
هوش مصنوعی: این همه دغدغه‌ها و عادات و خواسته‌های دنیوی، مانعی برای کسانی است که در جستجوی حقیقت هستند.
همه بد گشته و عذر همه این:
"گر بدم من، نه فلان نیز هم است؟"
هوش مصنوعی: همه در وضعیتی بد قرار گرفته‌اند و هر کسی برای بد بودن خود عذر و توجیهی دارد: "اگر من بد هستم، دیگران هم که وضعشان بهتر نیست!"
اینهمه بیهده دانی که چراست؟
زان که بوالقاسمشان بوالحکم است
هوش مصنوعی: این همه بی‌دلی و نادانی که چرا در زندگی به بی‌راهه می‌روید، به خاطر این است که بزرگ‌ترین شخصیت شما، دچار بدفهمی و ناهماهنگی است.
جم از این قوم بجسته‌ست و کنون
دیو با جامه و با جامِ جم است
هوش مصنوعی: از این قوم کسی جدا شده و اکنون دیو در قالب و با ظرف جمشید آمده است.
با چنین موجِ بلا همچو صدف
آنکس آسوده که امروز اصم است
هوش مصنوعی: فردی که در برابر مشکلات و بلایای مربوط به زندگی بی‌تفاوت و ناآگاه است، مانند صدفی است که در میان امواج تلاطم آرامش دارد.
پس تو گویی که: "بر آن بی‌طمعی
از که همواره سنایی دُژَم است؟"
هوش مصنوعی: آیا تو به این فکر هستی که چرا همیشه سنایی این‌قدر ناراحت و بی‌میل به نظر می‌رسد؟
چرخ را از پی رنج حکما
از چنین یاوه‌درایان چه کم است؟
هوش مصنوعی: چرا باید به سخنان بی‌معنی و پوچ افرادی که چیزی از حکمت نمی‌دانند، توجه کنیم؟ چرخ روزگار به خاطر زحمت حکیمان می‌چرخد و این افراد به جز حرف‌های بی‌پایه چیزی ارائه نمی‌دهند.

حاشیه ها

1393/03/07 22:06
مهدی ضیایی

ابوالقاسم در اینجا حضرت محمد بوالحکم نیز ابوجهل است. روشنایی گفته که مردم چونکه ابوجهل پیشوایشان است بدبخت بیچاره شده اند

1394/06/23 16:08
مهدی میرزارسول زاده

بحر رمل مثمن نیست، مسدس است. سه رکن دارد.

1396/01/10 14:04
علی محمودی

بیت 3: «هر که را» به اشتباه «هرکرفا» تایپ شده.
بیت 4: «بقم» درست است که نام گیاهی است نه «به قم».
بیت8: «عزلت و خرسندی» درست است با واو حرف عطف نه اینگونه که تایپ شده «عزلت خرسندی».
بیت 20: «راندن کام» درست است نه «رندان کام»
بیت 24: «فتح و جر و جزم و ضم» درست است نه «رفع و جر و جزم و ضم».
بیت27: «بستۀ مسطر» درست است نه «به سیه مسطر».
بیت28: «همه اندیشۀ او برء و سقم است» درست است نه «همه اندیشۀ او بر سقمست».
بیت32: «طبع بُرنا» درست است نه «طبع برنا را». در این بیت «را» اضافی است و در ضمن «ساعته» درست است نه «ساعت»، همچنین «عاشق شرب می و زیر و بم است» درست است نه آن مصرعی که شما نوشته اید.
بیت 33: «حرمت و نسل» درست است نه «حرمت و عز».
بیت36: «عالم از آن» درست است نه «عالم زان».
بیت40: «همگنان» صورت کهن و درست کلمه است نه «همگان».
برای دیدن تصحیح و توضیح بهتر و دقیقتر به کتاب «تازانه های سلوک» دکتر شفیعی کدکنی رجوع کنید که این قصیده را آورده اند.

1397/03/10 13:06
موسی روستایی

هست پنهان ز سفیهان چو قدم // هر که را در ره حکمت قدم است
(تازیانه های سلوک)
هر که را قدمی در راه حکمت هست، یعنی گامی در طریق حکمت
پیموده است، از بیم سفیهان متواری و پنهان است، همچون قدم، و قدم یعنی سرنوشت انسان در علم الاهی که هیچ کس از آن آگاه نیست :
القدم ما ثبت للعبد فی علم الحی من باب السعاده والشقاوه . فان اختص بالسعاده فهو قدم صدق، أو بالشقاوه فقدم الجبار