گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح سید عمید سیدالشعرا ابوطالب محمد ناصری علوی

بتی که گر فکند یک نظر بر آتش و آب
شود ز لطف جمالش مصور آتش و آب
کرشمه‌ای گر ازو بیند آب و آتش هیچ
شود ز چشمش بی‌شک معبهر آتش و آب
ز سیم و شکر روی و لب آن کند با من
نکردهرگز بر سیم و شکر آتش و آب
لب و دو عارض با آب و نارش آخر برد
ز طبع و روی من آن ماه دلبر آتش و آب
ز آه من نشگفت وز چهرش ار گیرد
سپهر بر شده و چشم اختر آتش و آب
میار طعنه اگر عارض و لبش جویم
از آنکه جست کلیم و سکندر آتش و آب
ز خطرت دل و چشم وی اندرین دل و چشم
بسان ابر بهاری ست مضمر آتش و آب
بشب بخفته خوش و من ز هجر او کرده
ز دیده و دل بالین و بستر آتش و آب
ز درد فرقت آن ابر حسن و شمع سرای
چو ابر و شمعم در چشم و بر سر آتش و آب
به دل گرفت به وقتی نگار من که همی
کنند لانه و باده بدل بر آتش و آب
ببین تو اینک بر لاله قطرهٔ باران
اگر ندیدی بر هم مقطر آتش و آب
بطبع شادی زاید ز زاده‌ای کو را
پدر صبا و زمین بود مادر آتش و آب
ز برق و باد به بینی بر آسمان و زمین
حسام‌وار شدست وز ره در آتش و آب
پدید کرد تصاویر مانی ابر و زمین
برآورید تماثیل آزر آتش و آب
مزاج و طبع هوا گرم و نرم شد نشگفت
اگر بزاید از پشم و مرمر آتش و آب
چو طبع سید گردد چمن به زینت و فر
چو عدل سید گردد برابر آتش و آب
سر محامد سید محمد آنکه شدست
بلند همت و نظمش به گوهر آتش و آب
مهی که گر فکند یک نظر به لطف و به خشم
شود بسوی ثری و دو پیکر آتش و آب
به نور رایش گشته منور انجم و چرخ
به ذات عونش گشته معمر آتش و آب
به نزد بخشش و بذلش محقر ابر و بحار
به نزد حشمت و حلمش مستر آتش و آب
مسخر خضر ار گشت باد و آب و زمین
مثال امر ورا شد مسخر آتش و آب
به حلم و خشمش کردند وصف از آن معنی
مهیب و سهل بود بر غضنفر آتش و آب
زند به امرش اگر هیچ خواهد از خورشید
به حد باختر و حد خاور آتش و آب
گر آب و آتش اندر خلاف او کوشند
ز باد و خاک بینند کیفر آتش و آب
به حکم نافذ نشگفت اگر برون آرد
ز چوب و سنگ چو موسی پیمبر آتش و آب
ز باد قدرت اگر کرد جانور عیسی
شود ز فرش بی‌باد جانور آتش و آب
زهی ز مایهٔ رایت منور انجم و چرخ
زهی ز سایهٔ تیغت مظفر آتش و آب
گه موافقت ار چون دل تو بودی چرخ
بدی به چرخ برین قطب و محور آتش و آب
شمال جودت بر آب و آتش ار نوزید
چرابه گونه چو سیمست و چون زر آتش و آب
ز باس و سعی تو بدست ورنه بی‌سببی
بطبع خشک چرا آمد و تر آتش و آب
به صدر دولت بایسته‌ای واندر خور
چنانکه هست و ببایست و در خور آتش و آب
به طبع خویش نبینند هیچ اگر خواهی
به قدر و قد تو پستی وو نظر آتش و آب
سموم خشم تو گر برزند به ابر و زمین
نسیم خلق تو گر بروزد بر آتش و آب
شو ز بیم تو لرزان زمین و ابر عقیم
شود ز خلق تو چون مشک و عنبر آتش و آب
شود ز قدر تو عالیتر از سپهر زمین
رود به امر تو از بحر و اخگر آتش و آب
اگر نه بیم و امیدت بدی به بحر و هوا
وگر نه هیبت و حکمت بدی بر آتش و آب
برو عتاب و عقوبت خدای کی کردی
ز بهر یونس و قومش مسخر آتش و آب
به هفت کشور خشمت رسید و نظم آری
جدا که دید خود از هفت کشور آتش و آب
ز قدر و نظم تو دارند بهره زان نشدند
چو باد و خاک کثیف و مدور آتش و آب
معاقبست حسودت به دو مکان به دو چیز
به سان فرعون در مصر و محشر آتش و آب
میان طبع تو و طبع حاسدت در نظم
کفایت‌ست در آن شعر داور آتش و آب
که چون در آید در طبع تو شود بی‌شک
بر آن دو طبع دگر کبر و مفخر آتش و آب
به زیر فکرت و کلک تو خاست بر در نظم
ز خاک و باد از آنست برتر آتش و آب
چو بود خاطر و طبع تو کلک را همراه
ببوسد ار چه بود کلک و دفتر آتش و آب
اگر ندارد نسبت به خامهٔ تو چراست
به نزد خامت هم خیر و هم شر آتش و آب
شد از بهاء مدیحت سخنور اختر و کلک
شد از سخاء وجودت توانگر آتش و آب
جهان بگیر به آن باد پای خاک نهاد
که هست با تک او کند و مضطر آتش و آب
گه مسیر بود بر نهاد چرمهٔ تو
به نزد عقل مصور شود گر آتش و آب
به پست و بالا چون آب و آتشست مگر
شدست از پی تو اسب پیکر آتش و آب
به سان صرصر لیکن به گاه تابش و خوی
که دید ساخته در طبع صرصر آتش و آب
جهان ندید مگر چرمهٔ ترا در تک
به هیچ مستقری سایه‌گستر آتش و آب
زمانه ساخت ز هفت اختر و چهار ارکان
برای زینت بزمت دو لشکر آتش و آب
بخواه از آنکه چو خوردی چو طبع خود بندد
دماغ و طبع ترا زیب و زیور آتش و آب
بصوفت آب و بطبع آتش و ندیده جهان
مگر به جام توچون دو برادر آتش و آب
تو روی شادی افروز و آب غم بر از آن
هنی و روشن در جام و ساغر آتش و آب
که بهر پیرهنی من گزیدم از دل و چشم
ز جور چرخ چو دماغ و سمندر آتش و آب
در آب و آتش بی‌حد چرا شوم غرقه
چو هست باد و هوا را مقدر آتش و آب
ز خون ببست دل و چشم پس چو آهن و خاک
چراست در دل و چشمم مجاور آتش و آب
برید فکرت کلک تو خواست بر در نظم
ز خاک و باد از آنست برتر آتش و آب
ولیک از آتش و آبست دیده و دل من
چو در ثنای تو کردم مکرر آتش و آب
همیشه تا به زمینست و چرخ گنج و نجوم
همیشه تا به سعیرست و کوثر آتش و آب
سخاو لطف ترا بنده باد ابر و هوا
سنا و حلم ترا باد چاکر آتش و آب
مباد قاعدهٔ دولت تو زیر و زبر
همیشه تا که بود زیر و ازبر آتش و آب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتی که گر فکند یک نظر بر آتش و آب
شود ز لطف جمالش مصور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق یک نگاهی به آتش بیندازد، با لطف زیبایی‌اش، آتش به تصویر زیبای او تبدیل می‌شود و آب نیز دچار تغییر می‌شود.
کرشمه‌ای گر ازو بیند آب و آتش هیچ
شود ز چشمش بی‌شک معبهر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر جمال و زیبایی او را آب و آتش نیز ببینند، بدون شک، هیچ‌کدام از آنها نمی‌توانند از دید او پنهان شوند، چرا که او خود معشوقی است که از هر دو این عناصر برتر است.
ز سیم و شکر روی و لب آن کند با من
نکردهرگز بر سیم و شکر آتش و آب
هوش مصنوعی: او با زیبایی و جذابیتش هیچگاه نسبت به من کاری نکرد که شبیه به آتش و آب باشد، زیرا زیبایی مانند سیم و شکر به هم نمی‌آمیزد.
لب و دو عارض با آب و نارش آخر برد
ز طبع و روی من آن ماه دلبر آتش و آب
هوش مصنوعی: چهره زیبا و لب‌های دل‌انگیز او، با ترکیب آب و آتش، به قدری جذاب است که من را تحت تاثیر قرار داده و طبع لطیف مرا به آتش آورده است. آن ماه دلبر، ماهی است که هم زیبایی آب را دارد و هم حرارت آتش را.
ز آه من نشگفت وز چهرش ار گیرد
سپهر بر شده و چشم اختر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر دردهایم، آسمان دگرگون می‌شود و اگر چهره‌اش به آسمان بنگرد، چشم ستاره‌اش مانند آتش و آب خواهد درخشید.
میار طعنه اگر عارض و لبش جویم
از آنکه جست کلیم و سکندر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که اگر به کسی طعنه می‌زنی، این را در نظر بگیر که من نیز در جست‌وجوی زیبایی‌ها و حقیقت هستم. زیرا بزرگانی مثل کلیم و سکندر هم با وجود قدرت و شکوه خود با چالش‌های دشواری همچون آتش و آب مواجه بودند.
ز خطرت دل و چشم وی اندرین دل و چشم
بسان ابر بهاری ست مضمر آتش و آب
هوش مصنوعی: خطر تو مانند آبی است که در دل و چشم او پنهان است؛ مثل ابرهای بهاری که در خود آتش و آب را نهفته دارند.
بشب بخفته خوش و من ز هجر او کرده
ز دیده و دل بالین و بستر آتش و آب
هوش مصنوعی: در شب خواب عمیقی دارم، اما به خاطر دوری معشوق، چشمانم نمی‌بندند و دل‌مشغولی‌ام به اندازه‌ای است که بستر و بالینم برایم به مانند آتش و آب تبدیل شده است.
ز درد فرقت آن ابر حسن و شمع سرای
چو ابر و شمعم در چشم و بر سر آتش و آب
هوش مصنوعی: از درد جدایی آن معشوق زیبا و روشنایی بخش زندگی‌ام مانند ابر و شمع در چشمم هستم و در حال حاضر در میان آتش و آب قرار گرفته‌ام.
به دل گرفت به وقتی نگار من که همی
کنند لانه و باده بدل بر آتش و آب
هوش مصنوعی: دل من در زمانی که معشوقم با دیگران خوش می‌گذارند و مشغول لذت و شادی هستند، به شدت ناراحت و نگران است. در این لحظات، عواطف و احساسات من مانند آتش و آب در تضاد هستند و به هم می‌خورند.
ببین تو اینک بر لاله قطرهٔ باران
اگر ندیدی بر هم مقطر آتش و آب
هوش مصنوعی: به تماشا بنشین، اکنون بر گل لاله که قطره‌های باران بر آن نشسته است. اگر این را نمی‌بینی، باید به این فکر کنی که چگونه آتش و آب در هم آمیخته و مقطر شده‌اند.
بطبع شادی زاید ز زاده‌ای کو را
پدر صبا و زمین بود مادر آتش و آب
هوش مصنوعی: شادی به طور طبیعی از کسی به وجود می‌آید که پدرش نسیم و مادرش زمین است و از آتش و آب تغذیه می‌کند.
ز برق و باد به بینی بر آسمان و زمین
حسام‌وار شدست وز ره در آتش و آب
هوش مصنوعی: از قدرت برق و باد، نشانه‌ای که مانند شمشیری از آسمان و زمین است، ظاهر شده و از راهی که به آتش و آب می‌رسد، به وجود آمده است.
پدید کرد تصاویر مانی ابر و زمین
برآورید تماثیل آزر آتش و آب
هوش مصنوعی: ابر و زمین، تصاویری مانند نقاشی‌های مانی به وجود آوردند و تماثیل آزر (مجسمه‌های مربوط به آتش و آب) را به نمایش گذاشتند.
مزاج و طبع هوا گرم و نرم شد نشگفت
اگر بزاید از پشم و مرمر آتش و آب
هوش مصنوعی: هوای گرم و ملایم باعث می‌شود که چیزهای عجیب و غریب شکل بگیرند، پس تعجبی ندارد اگر از پشم و سنگ مرمر، آتش و آب به وجود آید.
چو طبع سید گردد چمن به زینت و فر
چو عدل سید گردد برابر آتش و آب
هوش مصنوعی: زمانی که طبیعت و خوی سید و بزرگوار به زیبایی و زینت می‌رسد، مانند چمنی که در آراستگی خود به کمال رسیده، و وقتی که عدالت و انصاف در حاکمیت و کارهای سید برقرار می‌شود، همه چیز به گونه‌ای متوازن و برابر می‌شود، همچون آتش و آب که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند و در عین حال، در شرایطی می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند.
سر محامد سید محمد آنکه شدست
بلند همت و نظمش به گوهر آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت برجسته‌ای می‌پردازد که به خاطر اراده و تلاشش به مقام والا و بلندی دست یافته است. او به گونه‌ای است که نظم و انضباطش از عناصر ارزشمند و با ارزش مانند آتش و آب سرچشمه می‌گیرد. به نوعی، این شخص دارای ویژگی‌ها و صفات نیکویی است که او را متمایز می‌کند.
مهی که گر فکند یک نظر به لطف و به خشم
شود بسوی ثری و دو پیکر آتش و آب
هوش مصنوعی: مهی که اگر یک نگاهی با محبت یا خشم بیندازد، می‌تواند به راحتی به سوی زمین و دو عنصر آب و آتش برگردد.
به نور رایش گشته منور انجم و چرخ
به ذات عونش گشته معمر آتش و آب
هوش مصنوعی: به نور تو، ستاره‌ها و آسمان روشن شده‌اند و به برکت وجودت، آتش و آب هم دگرگون شده و تغییر یافته‌اند.
به نزد بخشش و بذلش محقر ابر و بحار
به نزد حشمت و حلمش مستر آتش و آب
هوش مصنوعی: در برابر بخشش و سخاوت او، ابر و دریا ارزش چندانی ندارند، و در مقایسه با عظمت و عقل او، آتش و آب نیز کوچک به نظر می‌رسند.
مسخر خضر ار گشت باد و آب و زمین
مثال امر ورا شد مسخر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر خضر هم تحت تأثیر باد و آب و زمین قرار گیرد، به مانند دیگر چیزها تحت فرمان آتش و آب خواهد بود.
به حلم و خشمش کردند وصف از آن معنی
مهیب و سهل بود بر غضنفر آتش و آب
هوش مصنوعی: به صبر و غضب او به گونه‌ای اشاره شده که نشان‌دهنده‌ی قدرت و عظمت اوست، این دو ویژگی به راحتی می‌توانند مانند آتش و آب بر دل شیر ظاهر شوند.
زند به امرش اگر هیچ خواهد از خورشید
به حد باختر و حد خاور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد، زندگی به خواست اوست؛ به گونه‌ای که از خورشید تا دورترین نقاط شرق و غرب، می‌تواند آتش و آب را به وجود آورد.
گر آب و آتش اندر خلاف او کوشند
ز باد و خاک بینند کیفر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آب و آتش با هم در تضاد باشند، باید ببینند که چه عذابی از باد و خاک خواهند دید.
به حکم نافذ نشگفت اگر برون آرد
ز چوب و سنگ چو موسی پیمبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر به فرمان قوی خداوند، چیزی از چوب و سنگ بیرون آید، مانند آنچه که موسی پیامبر از آتش و آب آورد، شگفت‌آور نخواهد بود.
ز باد قدرت اگر کرد جانور عیسی
شود ز فرش بی‌باد جانور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر جانوری تحت تأثیر باد قرار بگیرد، می‌تواند به حالتی خاص و شگفت‌انگیز تبدیل شود، مانند عیسی (علیه‌السلام) که معجزاتی داشت. اما اگر جانور از باد بی‌نیاز باشد، او به حالت طبیعی خود، که می‌تواند مانند آتش و آب باشد، باز می‌گردد.
زهی ز مایهٔ رایت منور انجم و چرخ
زهی ز سایهٔ تیغت مظفر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر نور و روشنایی ستاره‌ها و آسمان خوشحالم، و به خاطر سایهٔ تیغ تو که باعث پیروزی و موفقیت در برابر آتش و آب می‌شود، شگفت‌زده‌ام.
گه موافقت ار چون دل تو بودی چرخ
بدی به چرخ برین قطب و محور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر روزی اتفاقی پیش بیاید که چرخ زندگی همانند دل تو بچرخد، آن‌گاه این دنیا به مانند چوپ و محوری برای آتش و آب خواهد بود.
شمال جودت بر آب و آتش ار نوزید
چرابه گونه چو سیمست و چون زر آتش و آب
هوش مصنوعی: شمال بخشندگی تو مانند آبی بیکران و آتش بی‌پایان است، پس چرا به‌جای آنکه همچون نقره و طلا متجلی شوی، در وضعیتی دیگر به نظر می‌رسد؟
ز باس و سعی تو بدست ورنه بی‌سببی
بطبع خشک چرا آمد و تر آتش و آب
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش توست که به دست آورده‌ای، وگرنه بدون دلیل طبیعت خشک چرا باید به وجود آوردن آتش و آب را تجربه کند؟
به صدر دولت بایسته‌ای واندر خور
چنانکه هست و ببایست و در خور آتش و آب
هوش مصنوعی: شما باید در مقام و منزلت خود به گونه‌ای باشید که با شرایط و ویژگی‌هایی که دارید، همخوانی داشته باشد و همچنین باید توانایی مقابله با چالش‌ها و سختی‌ها را داشته باشید، همان‌طور که آب و آتش هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.
به طبع خویش نبینند هیچ اگر خواهی
به قدر و قد تو پستی وو نظر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر مردم به روح و شخصیت خود توجه نکنند، هرگز نمی‌توانند به اندازه و قامت تو را بشناسند. همچنین، اگر بخواهی قدرت و ویژگی‌های خود را درک کنی، باید به دقت به ویژگی‌های دیگران، مثل آتش و آب، نگاه کنی.
سموم خشم تو گر برزند به ابر و زمین
نسیم خلق تو گر بروزد بر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر خشم تو بر آسمان و زمین بوزد، هوای محبت و لطف تو می‌تواند بر آتش و آب تاثیر بگذارد و آنها را آرام کند.
شو ز بیم تو لرزان زمین و ابر عقیم
شود ز خلق تو چون مشک و عنبر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر ترس تو، زمین به لرزه درمی‌آید و ابرها نازا می‌شوند. وجود تو مانند مشک و عنبر است که آتش و آب را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
شود ز قدر تو عالیتر از سپهر زمین
رود به امر تو از بحر و اخگر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و مقام تو، آسمان از زمین بالاتر می‌رود و به فرمان تو، دریا و آتش به حرکت درمی‌آیند.
اگر نه بیم و امیدت بدی به بحر و هوا
وگر نه هیبت و حکمت بدی بر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر نگران و امیدوار نبودی، تأثیری در دریا و باد نداشتی و اگر قدرت و کمالی نداشتی، در آتش و آب هم تاثیری نداشتی.
برو عتاب و عقوبت خدای کی کردی
ز بهر یونس و قومش مسخر آتش و آب
هوش مصنوعی: برو و یاد کن که خداوند برای یونس و قومش چه کرد، وقتی که آنها را در خطر آتش و آب قرار داد.
به هفت کشور خشمت رسید و نظم آری
جدا که دید خود از هفت کشور آتش و آب
هوش مصنوعی: در هفت سرزمین خشم تو آشکار شد و نظم را بپیچید، زمانی که خود را در آتش و آب این هفت کشور دیدی.
ز قدر و نظم تو دارند بهره زان نشدند
چو باد و خاک کثیف و مدور آتش و آب
هوش مصنوعی: افراد نادان و بی‌فایده، به اندازه باد و خاک، از ارزش و زیبایی تو بهره‌مند نشده‌اند و مانند آتش و آب درهم و آشفته‌اند.
معاقبست حسودت به دو مکان به دو چیز
به سان فرعون در مصر و محشر آتش و آب
هوش مصنوعی: حسادت تو را به دو سرنوشت دچار می‌کند: مانند فرعون در مصر، در آتش و در روز قیامت با آب.
میان طبع تو و طبع حاسدت در نظم
کفایت‌ست در آن شعر داور آتش و آب
هوش مصنوعی: بین استعداد تو و استعداد حسادت‌کننده‌ات در نظم کافی است که در آن شعر، داور آتش و آب است.
که چون در آید در طبع تو شود بی‌شک
بر آن دو طبع دگر کبر و مفخر آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی چیزی به ذوق و سلیقه تو وارد شود، بدون شک بر دو ویژگی دیگر یعنی تکبر و خودفخری اثر می‌گذارد، مانند آتش و آب که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.
به زیر فکرت و کلک تو خاست بر در نظم
ز خاک و باد از آنست برتر آتش و آب
هوش مصنوعی: فکر و خلاقیت تو باعث شده است که دور از زمین و باد، چیزهایی فراتر از آنچه که از خاک و باد به وجود می‌آید، به وجود بیاید. این چیزها شامل آتش و آب می‌شوند که نشانه‌هایی از زیبایی و قدرت‌اند.
چو بود خاطر و طبع تو کلک را همراه
ببوسد ار چه بود کلک و دفتر آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که دل و روح تو با هم هماهنگ باشد، قلم هم به تو عشق خواهد ورزید، حتی اگر قلم و دفتر از آتش و آب ساخته شده باشند.
اگر ندارد نسبت به خامهٔ تو چراست
به نزد خامت هم خیر و هم شر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر نسبت به قلم تو چیزی ندارد، به خاطر این است که در نزد خودت هم خیر و هم شر، مانند آتش و آب وجود دارد.
شد از بهاء مدیحت سخنور اختر و کلک
شد از سخاء وجودت توانگر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و زیبایی مدح و ستایش تو، سخن‌ور و شاعر به ستاره تبدیل می‌شود و به سبب بخشندگی و سخاوت وجود تو، آتش و آب هم غنی و توانمند می‌شوند.
جهان بگیر به آن باد پای خاک نهاد
که هست با تک او کند و مضطر آتش و آب
هوش مصنوعی: جهان را در نظر بگیر که مانند بادی است که در خاک قرار دارد. این باد به تنهایی می‌تواند تأثیرگذار باشد و به آنچه که در برابرش قرار دارد، مانند آتش و آب، فشار بیاورد.
گه مسیر بود بر نهاد چرمهٔ تو
به نزد عقل مصور شود گر آتش و آب
هوش مصنوعی: هرگاه که راهی به سمت تو باز شود، عقل می‌تواند تو را به صورت آتش و آب مجسم کند.
به پست و بالا چون آب و آتشست مگر
شدست از پی تو اسب پیکر آتش و آب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در اینجا به تضادهای موجود در زندگی اشاره شده است، جایی که چیزهایی مانند آب و آتش به عنوان نمادهایی از دو طرف متضاد به تصویر کشیده شده‌اند. در ادامه، بیان می‌شود که به خاطر تو و عشق به تو، این تضادها تبدیل به یک اسبِ پیکر آتش و آب شده‌اند. این تصویر نشان‌دهنده انگیزه و اشتیاقی عمیق به دنبال کردن معشوق است، حتی اگر این مسیر پر از چالش‌ها و تضادها باشد.
به سان صرصر لیکن به گاه تابش و خوی
که دید ساخته در طبع صرصر آتش و آب
هوش مصنوعی: نکته‌ای درباره‌ی طبع و ویژگی‌هاست که به مانند یک طوفان قوی می‌باشد، اما در زمانی که نور تابش می‌کند، آتش و آب در ذات این طوفان وجود دارد. این به این معناست که در عمیق‌ترین احساسات و ویژگی‌ها، هم قدرت و هم لطافت نهفته است.
جهان ندید مگر چرمهٔ ترا در تک
به هیچ مستقری سایه‌گستر آتش و آب
هوش مصنوعی: جهان هیچ‌گاه جز زیبایی تو را ندید، که در تنهایی مانند یک سایه بزرگ، بر آتش و آب سایه افکنده است.
زمانه ساخت ز هفت اختر و چهار ارکان
برای زینت بزمت دو لشکر آتش و آب
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر زیباتر کردن مراسم جنگ، از هفت سیاره و چهار رکن (عناصر) ساخته شده است؛ دو نیروی متضاد، یکی آتش و دیگری آب.
بخواه از آنکه چو خوردی چو طبع خود بندد
دماغ و طبع ترا زیب و زیور آتش و آب
هوش مصنوعی: از کسی درخواست کن که وقتی چیزی می‌خوری، طبع و ذائقه‌ات را به هم بزند و زیبایی و جذابیت روح تو را در آتش و آب نشان دهد.
بصوفت آب و بطبع آتش و ندیده جهان
مگر به جام توچون دو برادر آتش و آب
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگی‌ها و حالات متفاوت دو عنصر آتش و آب می‌پردازد. شاعر به این نکته اشاره می‌کند که وجود انسان مانند این دو عنصر است؛ هر کدام با خصوصیات خود، برای زندگی و تجربه‌های انسانی ضروری هستند. بنابراین، انسان به واسطه ی وجود عشق و زیبایی، به شناخت دنیا و تجربیات آن نائل می‌شود.
تو روی شادی افروز و آب غم بر از آن
هنی و روشن در جام و ساغر آتش و آب
هوش مصنوعی: تو شادی را به ارمغان می‌آوری و از غم دور هستی؛ همچنان که در جام و لیوان، هم آتش و هم آب وجود دارد.
که بهر پیرهنی من گزیدم از دل و چشم
ز جور چرخ چو دماغ و سمندر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر پیراهنی که انتخاب کرده‌ام، از دل و چشم خودم را بر اساس نارسایی‌های زندگی برگزیده‌ام، همان‌طور که دماغ و سمندر میان آتش و آب قرار دارند.
در آب و آتش بی‌حد چرا شوم غرقه
چو هست باد و هوا را مقدر آتش و آب
هوش مصنوعی: چرا باید در آب و آتش بی‌نهایت غرق شوم وقتی که سرنوشت باد و هوا مشخص است و همیشه وجود دارد؟
ز خون ببست دل و چشم پس چو آهن و خاک
چراست در دل و چشمم مجاور آتش و آب
هوش مصنوعی: دل و چشمانم به خاطر خون و غم پر شده‌اند، مانند آهن و خاک که در کنار آتش و آب قرار دارند.
برید فکرت کلک تو خواست بر در نظم
ز خاک و باد از آنست برتر آتش و آب
هوش مصنوعی: به جای فکر و تردید، با اراده قوی و عزم راسخ قدم بردار. دیدگاه و تخیلات تو می‌تواند از همه چیزهایی که در طبیعت وجود دارد، یعنی خاک و باد، بالاتر باشد؛ شعله آتش و جریان آب نیز به نوعی توانمندی روحی تو نسبت به مخلوقات این جهان اشاره دارد.
ولیک از آتش و آبست دیده و دل من
چو در ثنای تو کردم مکرر آتش و آب
هوش مصنوعی: اما از آتش و آب، چشم و دل من مانند آتش و آب است، چونکه بارها در ستایش تو سخن گفته‌ام.
همیشه تا به زمینست و چرخ گنج و نجوم
همیشه تا به سعیرست و کوثر آتش و آب
هوش مصنوعی: همواره که زمین و آسمان برقرار باشند، گنج و نجوم نیز موجود خواهند بود. و همواره که جهنم (سعیر) و بهشت (کوثر) وجود داشته باشند، آتش و آب نیز در جریان خواهند بود.
سخاو لطف ترا بنده باد ابر و هوا
سنا و حلم ترا باد چاکر آتش و آب
هوش مصنوعی: سخاوت و محبت تو، مانند ابر و هوا برای من ارزشمند است. و صبر و بزرگواری تو برای من مانند خدمتگزار آتش و آب است.
مباد قاعدهٔ دولت تو زیر و زبر
همیشه تا که بود زیر و ازبر آتش و آب
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که اصول و قواعد حکومتت دچار تغییر و آشفتگی شود، چرا که در شرایطی که آتش و آب در حرکتند، آن‌ها نیز باید در تعادل و نظم باقی بمانند.