قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد
ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی
کز جان قدمی سازی و در راه درآیی
ای خواست جدا گردی چونان که درین ره
هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی
ای سینه قدم ساخته جان نیز برافشان
بر مژدهٔ این نکته که گفتم تو مرایی
با قرب من آنگاه قرین گردی کز دل
از جاه فرود آیی و در چاه درآیی
ای عاصی چون وقت عصات آمده بنشین
پیش چو خودی از چه عصاوار بپایی
بخشنده چو ماییم ز ما بین که حقیقت
ننگست به جز بر در بخشنده گدایی
ای دیده غذاساخته از بهر لقا را
بیدیده شو از گریه چو مشتاق لقایی
زین بیم اگر آب همی باری ازین پس
جان باز که صعبست پس از وصل جدایی
خواهی که رها گردی ازین بیم مرا خوان
در جمع فقیهالامم از بهر رهایی
خورشید زمین یوسف احمد که ز خاطر
حل کرد همه مشکل تقدیر سمایی
آن شاه امامان که عروسان سخن را
از تربیت اوست به هر روز روایی
از قدر اثیری شد وز طبع محیطی
از حلم زمینی شد وز لطف هوایی
خواهند که باشند چنو بر سر منبر
بیدانش و بیخرده امامان قضایی
آری ز پر این هر دو پرانند ولیکن
از جغد ندیدست کسی فر همایی
یارب که مبادیش فنایی که زمانه
ناورده چنو نادره در دار فنایی
شادی کن ازین پیر تو ای شمع جوانان
در بار که از اصل تو هم زان در یایی
آفاق پر از گوهر و در کن چو برادر
کز علم و سخا حیدری و حاتم طایی
حقا که ز زیب سخن و زین جمالت
ختمست در القاب تو زین العلمایی
چون حکم مقدر به گه بخشش رویی
چون عمر گذشته به گه بخل قفایی
چون عمر خطاب سر سنت و دینی
چون حیدر کرار در علم و سخایی
از خاک درنگی تو و از باد لطافت
از آتش نوری تو و از آب صفایی
از منقبت و رای مصابی و مصیبی
وز مکرمت و بخت صبیئی و صبایی
پس حمد کرا زیبد کز زیب عبادت
بیمار گنه را تو چو الحمد شفایی
پس درد کجا ماند در دیدهٔ دانش
چون دیدهٔ او را ز لطیفی تو دوایی
شرع از تو همی بالد کز آب عنایت
اندر چمن فایده با نشو و نمایی
گر چرخ فلک خصم تو باشد تو به حجت
با چرخ بکوشی به همه حال و برآیی
صد مجلس پر در کنی ای گوهر دانش
چون آن دو بسد را به عبارت بگشایی
صد نرگس پر ژاله کنی ای چمن فضل
گر غنچه صفت لب به سخن باز نمایی
جانها به سوی دار بقا رفتن سازند
چون ساز سخن باشدت از دار بقایی
این قاعدهٔ دانش ازین مایهٔ اندک
جان تو و حقا که خداییست خدایی
بخت تو همی ماند از علم چو گردون
عالی شود از تربیت ملک علایی
خورشید شریعت شدی و ناصح و حاسد
گفت این و رهی داد برین گفت گوایی
مجدود شد و یافت سنا نزد تو بیشک
از جود تو و جاه تو مجدود سنایی
تا عالم روحی نشود عالم جسمی
تا مردم پخته نکند خام درآیی
چندانت بقا باد که از عالم جسمی
تا عالم روحی به کف پای بسایی
هر روز نوت خلعت تو منبر دولت
تابندهٔ کافی تو در مدح سرایی
هر روز عروسیت فرستد ز ثنا لیک
چونان که بخوانیش نه چونان که بگایی
یکتا و دو تا گردد در مدحت و خدمت
یابد اگر از جود تو دستار دوتایی
این عاریتیهاست ملک بر تو و بر ما
از لطف نگهدارد ایمان عطایی
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح بهرامشاه: چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهیقصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد: هستی به حقیقت ای سنایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی
کز جان قدمی سازی و در راه درآیی
هوش مصنوعی: ای بنده، زمانی میتوانی به درگاه من بیایی که از جان و وجود خود قدمی در راه من برداری و وارد مسیر نورانی الهی شوی.
ای خواست جدا گردی چونان که درین ره
هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر میخواهی از ما جدا شوی، بدان که در این راه، هیچکس نمیداند که تو واقعاً خواهان ما هستی.
ای سینه قدم ساخته جان نیز برافشان
بر مژدهٔ این نکته که گفتم تو مرایی
هوش مصنوعی: ای سینه، که از شوق و عشق پر از زندگی هستی، به جان خود هم بگو که این خبر خوش را منتشر کند، که من به تو اشارهای کردم.
با قرب من آنگاه قرین گردی کز دل
از جاه فرود آیی و در چاه درآیی
هوش مصنوعی: وقتی به من نزدیک میشوی که از مقام و جایگاه خود کنارهگیری کنی و خود را در عمق دلنوشتههایم غوطهور کنی.
ای عاصی چون وقت عصات آمده بنشین
پیش چو خودی از چه عصاوار بپایی
هوش مصنوعی: ای گنهکار، اکنون که زمان نافرمانیات فرا رسیده، بنشین و در کنار خودت فکر کن، چرا تو به صورت یک سرکش رفتار میکنی؟
بخشنده چو ماییم ز ما بین که حقیقت
ننگست به جز بر در بخشنده گدایی
هوش مصنوعی: ما مانند افراد بخشندهای هستیم که از دیگران در میانه راه نمیمانیم، زیرا حقیقت، آلوده و ننگین است، جز در کنار بخشنده، که در آنجا گدایی مفهوم پیدا میکند.
ای دیده غذاساخته از بهر لقا را
بیدیده شو از گریه چو مشتاق لقایی
هوش مصنوعی: ای چشم، برای دیدار محبوب خود، دیگر نباید به چشم خود اهمیت دهی و باید از شدت اشک و گریه به حالتی برسید که مشتاق ملاقات او هستی.
زین بیم اگر آب همی باری ازین پس
جان باز که صعبست پس از وصل جدایی
هوش مصنوعی: از این ترس، اگر بخواهم آب بریزم، دیگر نمیتوانم جانم را باز یابم، زیرا جدایی پس از وصال بسیار دشوار است.
خواهی که رها گردی ازین بیم مرا خوان
در جمع فقیهالامم از بهر رهایی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از این ترس و نگرانی آزاد شوی، باید در جمع فقیه بزرگ حضور یابی و از او رهایی بخواهی.
خورشید زمین یوسف احمد که ز خاطر
حل کرد همه مشکل تقدیر سمایی
هوش مصنوعی: خورشید زمین یوسف احمد به معنای فردی است که با ورودش، تمام مشکلات و چالشهای زندگی را برطرف کرده و تغییرات مثبتی در سرنوشت مردم به وجود میآورد. او باعث میشود که تقدیر به سمت روشنی و خوشبختی حرکت کند.
آن شاه امامان که عروسان سخن را
از تربیت اوست به هر روز روایی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت برجسته و با شرافت اشاره دارد که در میان امامان و بزرگان جایگاه خاصی دارد. او مانند یک معلم یا هدایتگر، به عروسهای سخن که در اینجا به معانی و مفاهیم زیبا اشاره دارد، آموزش میدهد و گویی هر روز بر سخنوری و حکمت او افزوده میشود. به عبارتی، آن شخص موجب پربارتر شدن هنر سخنوری و ادبیات میشود.
از قدر اثیری شد وز طبع محیطی
از حلم زمینی شد وز لطف هوایی
هوش مصنوعی: این بیت به نیرویی اشاره دارد که از حالت سمی و محدود زمین خارج شده و به نوعی از آرامش و بزرگواری دست یافته است. به عبارتی دیگر، از ویژگیهای محیط مادّی و زمینی فاصله گرفته و به فضایی لطیف و آسمانی رسیده است.
خواهند که باشند چنو بر سر منبر
بیدانش و بیخرده امامان قضایی
هوش مصنوعی: آنها میخواهند که در جایگاهی بلند و مهم قرار بگیرند، اما بدون علم و آگاهی، مثل کسانی که بر منبر نشستهاند.
آری ز پر این هر دو پرانند ولیکن
از جغد ندیدست کسی فر همایی
هوش مصنوعی: بله، هر دو پرنده از یک خانواده هستند، اما هیچکس تا به حال جغد را به عنوان پرندهای با شان و منزلت ندیده است.
یارب که مبادیش فنایی که زمانه
ناورده چنو نادره در دار فنایی
هوش مصنوعی: خداوندا، نکند که چنین انسانی که در این دنیای فانی نایاب است، نابود شود.
شادی کن ازین پیر تو ای شمع جوانان
در بار که از اصل تو هم زان در یایی
هوش مصنوعی: از این پیر در بار خوشحال باش، ای شمع جوانان، زیرا تو از ریشه او هستی.
آفاق پر از گوهر و در کن چو برادر
کز علم و سخا حیدری و حاتم طایی
هوش مصنوعی: در دنیا پر از زیبایی و ارزشها هست، پس باید مانند برادر خود دانایی و generosity را در خود تقویت کنیم، مانند حیدر که در علم عالی بود و حاتم طایی که در بخشندگی معروف بود.
حقا که ز زیب سخن و زین جمالت
ختمست در القاب تو زین العلمایی
هوش مصنوعی: واقعاً که زیبایی سخن و جمال تو باعث شده است تا القاب تو برترینها در میان دانشمندان باشد.
چون حکم مقدر به گه بخشش رویی
چون عمر گذشته به گه بخل قفایی
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر الهی به بخشش و رحمت بچرخد، همچون عمر که به فرا رسیدن زمان بخل و خودداری میگذرد، انسان باید با رویی گشاده و سخاوتمند زندگیکند.
چون عمر خطاب سر سنت و دینی
چون حیدر کرار در علم و سخایی
هوش مصنوعی: عمر در شجاعت و پیروی از سنتهای اسلامی، همچون علی بن ابیطالب در دانش و بخلورزی است.
از خاک درنگی تو و از باد لطافت
از آتش نوری تو و از آب صفایی
هوش مصنوعی: تو از خاک مایهای، و از باد نرمی و لطافت داری؛ از آتش روشنی میگیری و از آب پاکی و خلوص.
از منقبت و رای مصابی و مصیبی
وز مکرمت و بخت صبیئی و صبایی
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگیها و صفات نیکو اشاره شده است. به نوعی بیانگر این است که فردی هم از نظر فکری و عقلانی برتری دارد و هم از نظر اخلاقی و فضایل انسانی. همچنین به شانس و بخت خوب نیز اشاره شده که خبر از سرنوشت مثبت و خوشایند میدهد.
پس حمد کرا زیبد کز زیب عبادت
بیمار گنه را تو چو الحمد شفایی
هوش مصنوعی: حمد و سپاس مخصوص کسی است که از زیبایی عبادت، بیمار گناه را شفا میبخشد.
پس درد کجا ماند در دیدهٔ دانش
چون دیدهٔ او را ز لطیفی تو دوایی
هوش مصنوعی: اگر دانش و آگاهی در دل انسان باشد، دیگر جایی برای درد و رنج باقی نمیماند، زیرا با لطافت و نیکی که به روح او میبخشی، تمامی مشکلات و ناراحتیها درمان میشوند.
شرع از تو همی بالد کز آب عنایت
اندر چمن فایده با نشو و نمایی
هوش مصنوعی: شرع و قوانین الهی به واسطهٔ تو رشد میکند، همانطور که درختان از آب لطف و محبت در باغ بهرهمند میشوند و رشد میکنند.
گر چرخ فلک خصم تو باشد تو به حجت
با چرخ بکوشی به همه حال و برآیی
هوش مصنوعی: اگر بخت و سرنوشت بر علیه تو باشد، با دلایل و استدلالهایت باید تلاش کنی و در هر شرایطی بر مشکلات غلبه کنی.
صد مجلس پر در کنی ای گوهر دانش
چون آن دو بسد را به عبارت بگشایی
هوش مصنوعی: تو با علم و دانش خود میتوانی در هر مجلسی درخشش داشته باشی و مانند آن دو شخص دانشمند، در گفتار خود به شکلی زیبا و واضح مطالب را بیان کنی.
صد نرگس پر ژاله کنی ای چمن فضل
گر غنچه صفت لب به سخن باز نمایی
هوش مصنوعی: ای چمن! اگر تو مانند غنچهای لب به سخن باز کنی، هزاران نرگس پر از شبنم را به زیبایی خواهی آراست.
جانها به سوی دار بقا رفتن سازند
چون ساز سخن باشدت از دار بقایی
هوش مصنوعی: روحها به سمت سرای جاودان روانه میشوند، چرا که کلام به مانند سازی برای آن خانه است.
این قاعدهٔ دانش ازین مایهٔ اندک
جان تو و حقا که خداییست خدایی
هوش مصنوعی: این که تو تنها با کمی دانش و از روح خود به این مرتبه رسیدی، نشان از بزرگی و عظمت خداوند دارد.
بخت تو همی ماند از علم چو گردون
عالی شود از تربیت ملک علایی
هوش مصنوعی: شانس تو مانند علم و دانش است که وقتی تعلیم و تربیت مناسب داشته باشی، به بهترین شکل ممکن رشد میکند و در آسمان موفقیت قرار میگیرد.
خورشید شریعت شدی و ناصح و حاسد
گفت این و رهی داد برین گفت گوایی
هوش مصنوعی: تو درخشانتر از خورشید شریعت هستی و ناصح و حاسد به این موضوع اشاره کردند و بر این اساس، راهی به تو نشان دادند که میگوید حقیقت را بیان کن.
مجدود شد و یافت سنا نزد تو بیشک
از جود تو و جاه تو مجدود سنایی
هوش مصنوعی: سنایی به جایگاه و مقام والای تو دست یافته و به روشنی و نور روحانی تو رسیده است، که این حاصل بخشش و بزرگواری توست.
تا عالم روحی نشود عالم جسمی
تا مردم پخته نکند خام درآیی
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان روحی شکل نگیرد و عالم معنوی برپا نشود، افراد نارس و نادان نمیتوانند به درکی عمیق و کامل دست پیدا کنند.
چندانت بقا باد که از عالم جسمی
تا عالم روحی به کف پای بسایی
هوش مصنوعی: چند وقتی که در این دنیا هستی، بگذار به زیستن ادامه دهی. از دنیای مادی به دنیای معنوی برو و به حقیقت نزدیکتر شو.
هر روز نوت خلعت تو منبر دولت
تابندهٔ کافی تو در مدح سرایی
هوش مصنوعی: هر روز نوید بخش لباس زیبای تو هستم و بر روی منبر قدرت تو که همیشه درخشان و کافی است، در وصف تو شعر میسرایم.
هر روز عروسیت فرستد ز ثنا لیک
چونان که بخوانیش نه چونان که بگایی
هوش مصنوعی: هر روز برای تو آرزوی خوشبختی و شادی میشود، اما باید این دعاها را به گونهای بخوانی که با احساس باشد، نه به صورت سطحی و بدون توجه.
یکتا و دو تا گردد در مدحت و خدمت
یابد اگر از جود تو دستار دوتایی
هوش مصنوعی: اگر فردی در ستایش و خدمت به دیگران به دنبال توسل به بخشش و سخاوت تو باشد، از نعمت و پاداش بزرگتری برخوردار خواهد شد.
این عاریتیهاست ملک بر تو و بر ما
از لطف نگهدارد ایمان عطایی
هوش مصنوعی: این دنیا مال ما نیست و به ما امانت داده شده است. امیدوارم که خداوند به ما کمک کند تا با ایمان و درستکاری از این نعمتها بهرهبرداری کنیم.
حاشیه ها
1403/04/15 20:07
مجید ملک محمد
اگر دوستان صلاح بدانند بیت 37 اصلاح شود با توجه به شرح علامه دهخدا؛ ذیل گائیدن
گائیدن. [ دَ ] ( مص ) آرامیدن. آرمیدن. جماع کردن
هر روز عروسیت فرستد ز ثنا لیک
چونانکه بخوانیش نه چونانکه بگائی.
سنائی.

سنایی