گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹

ایا مانده بی‌موجب هر مرادی
همه ساله در محنت اجتهادی
نه در حق خود مر ترا انزعاجی
نه در حق حق مر ترا انقیادی
چو دیوانگان دایم اندر به فکری
چه گویی ترا چون برآید مرادی
ز حرص دو روزه مقام مجازی
به هر گوشه‌ای کرده ذات العمادی
همانا به خواب اندری تا ندانی
که ما را جزین نیست دیگر معادی
چه بیچاره مردی چه سرگشته خلقی
که بر باطلی باشدت استنادی
جمادیست این شوم دنیا که دایم
ترا نیست الا بر او اعتمادی
پس ای خواجه دعوی رسد آن کسی را
که معبود او گشته باشد جمادی
پس آن گه رسیدن به تحقیق معنی
تمنی کنی با چنین اعتقادی
ندانی همی ویحک اینقدر باری
که جای دو معنی نباشد فوادی
تو گر راه حق را همی جویی اول
طلب کرد باید سبیل الرشادی
زیادت بود مر ترا هر زمانی
به اعمال و افعال خویش اعتدادی
پس از نیستی ساز آن راه سازی
کجا بهتر از نیستی هست زادی
صلاح سنایی در آنست دایم
شود در ره عشق بی چون سدادی
بگفتم صلاح دل از روی معنی
صلاحیست این مشمر اندر فسادی
شو از خود بری گرد تا بر حقیقت
ترا بی تو حاصل شود انجرادی
نبینی که پروانهٔ شمع هرگز
که بر باطنش چیره گردد ودادی
بری گردد از خویشتن چون سنایی
کند او ز خویشی خود انفرادی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا مانده بی‌موجب هر مرادی
همه ساله در محنت اجتهادی
هوش مصنوعی: آیا هر سال بدون دلیل خاصی در سختی و زحمت هستی و آرزوهای خود را برآورده نمی‌کنی؟
نه در حق خود مر ترا انزعاجی
نه در حق حق مر ترا انقیادی
هوش مصنوعی: نه در مورد خودت هیچ ناراحتی داری و نه در مورد حق هیچ تسلیم شدگی.
چو دیوانگان دایم اندر به فکری
چه گویی ترا چون برآید مرادی
هوش مصنوعی: همواره مانند دیوانگان در حال فکر کردن هستند. چه بگویم وقتی که آرزویی به دلت برآید؟
ز حرص دو روزه مقام مجازی
به هر گوشه‌ای کرده ذات العمادی
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمع به چیزهای زودگذر، تنها به مقام و جایگاه دنیوی دست یافته‌ای که به هر جا که می‌نگری می‌توانی آن را مشاهده کنی.
همانا به خواب اندری تا ندانی
که ما را جزین نیست دیگر معادی
هوش مصنوعی: به واقع خواب هستی و نمی‌دانی که برای ما جز این زندگی دیگری وجود ندارد.
چه بیچاره مردی چه سرگشته خلقی
که بر باطلی باشدت استنادی
هوش مصنوعی: مردی که به باطلی استناد می‌کند، واقعاً در آلام و دردهای خود غمگین و سرگشته است.
جمادیست این شوم دنیا که دایم
ترا نیست الا بر او اعتمادی
هوش مصنوعی: دنیا حالت جامد و بی‌روحی دارد و هیچ چیز در آن پایدار نیست؛ تنها چیزی که می‌توانی به آن اتکا کنی، این دنیای بی‌ثبات است.
پس ای خواجه دعوی رسد آن کسی را
که معبود او گشته باشد جمادی
هوش مصنوعی: پس ای انسان، باید بدانیم که تنها کسی می‌تواند در مورد معبودی صحبت کند که برای او، حتی یک جسم بی‌جان، همانند یک سنگ یا چوب، معبود و منبع قدرت شده باشد.
پس آن گه رسیدن به تحقیق معنی
تمنی کنی با چنین اعتقادی
هوش مصنوعی: پس از آن، وقتی به درک واقعی می‌رسی، با چنین باوری برای آرزو کردن اقدام می‌کنی.
ندانی همی ویحک اینقدر باری
که جای دو معنی نباشد فوادی
هوش مصنوعی: نمی‌دانی، افسوس که چقدر بار سنگینی بر دوش من هست که جایی برای دو مفهوم در دل من وجود ندارد.
تو گر راه حق را همی جویی اول
طلب کرد باید سبیل الرشادی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و راه درست هستی، باید ابتدا روش درست را جستجو کنی.
زیادت بود مر ترا هر زمانی
به اعمال و افعال خویش اعتدادی
هوش مصنوعی: هر زمان با کارها و رفتارهایت به اندازه و اعتدال برسید، پس بر تو افزون خواهد شد.
پس از نیستی ساز آن راه سازی
کجا بهتر از نیستی هست زادی
هوش مصنوعی: پس از نابودی، راهی را بساز که از نابودی بهتر باشد. کجا می‌توان پیدا کرد راهی که از عدم بالاتر باشد؟
صلاح سنایی در آنست دایم
شود در ره عشق بی چون سدادی
هوش مصنوعی: بهترین وضعیت سنایی این است که همیشه در مسیر عشق بدون هیچ مانعی ادامه دهد و پایدار بماند.
بگفتم صلاح دل از روی معنی
صلاحیست این مشمر اندر فسادی
هوش مصنوعی: گفتم که در دل چه چیزی نیکو است، از روی معنا نیکی آن را در نظر بگیر. این را به عنوان فساد در نظر نگیرید.
شو از خود بری گرد تا بر حقیقت
ترا بی تو حاصل شود انجرادی
هوش مصنوعی: خود را از میان بردار تا بتوانی به حقیقت دست یابی و در این راه به سکون و آرامش برسی.
نبینی که پروانهٔ شمع هرگز
که بر باطنش چیره گردد ودادی
هوش مصنوعی: نبین که پروانه‌ای که به دور شمع می‌چرخد، هرگز نمی‌تواند بر باطن و حقیقت شمع غلبه کند و به آن دست یابد.
بری گردد از خویشتن چون سنایی
کند او ز خویشی خود انفرادی
هوش مصنوعی: انسان باید از خود و هویت خود فارغ شود و مانند سنایی به تنهایی و جدایی از وابستگی‌های خویش بپردازد.