قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی
گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
از خلق نهان زان شد تا جمله ترا باشد
گر هیچ پدیدستی زان همگانستی
جان دید جمالش را ور نه به همه دانش
دربان و غلامش را زو باز که دانستی
دل قهر و دو زلفش دید انگشت گزان زان شد
گر لطف لبش دیدی انگشت زنانستی
زیر و زبر عالم بهر طلبست ارنی
تنگا که زمینستی لنگا که زمانستی
گر نور پذیرفتی زو شش جهت عالم
پستی همه باغستی بالا همه کانستی
گر گل نپذیرفتی زو نور تجلی کی
گل کعبهٔ چرخستی دل گشن جانستی
گفت ست که یک روزی جانت ببرم چون دل
من بندهٔ آن روزم ایکاش چنانستی
جانیست سنایی را در دیده سنان او
پس گر چنینستی بیجان چو جنانستی
او گر نه چنینستی چون نیزهٔ سلطان کی
بر رفته و برجسته بر بسته میانستی
بهرامشه مسعود آن شه که گه عشرت
ساقیش سپهرستی گر هیچ جوانستی
ور هیچ کرا کردی در درگه چون خلدش
هم رایت رایستی هم خانهٔ خانستی
چرخ ار چو ملک بودی شاگرد سنانش را
پریدن مرغانش تا حشر ستانستی
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - موعظه در تهیهٔ توشهٔ آخرت: ای دل غافل مباش خفته درین مرحلهقصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵: ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
هوش مصنوعی: اگر من هیچ زیبایی بر مردم نمایان نیستم، شاد باش که تو خود زیبایی، خوشحال باش که تو جهان را زینت میبخشی.
از خلق نهان زان شد تا جمله ترا باشد
گر هیچ پدیدستی زان همگانستی
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که برای دیگران، وجود تو باید به گونهای باشد که هیچ چیزی از تو پنهان و دور از دسترس نباشد. اگر بخواهی به طور کامل در دسترس و شناخته شده باشی، باید خود را به گونهای نشان دهی که دیگران بتوانند تو را به خوبی درک کنند و بشناسند. به عبارت دیگر، به جای اینکه بخواهی در سایه بمانی، بهتر است که وجود و صفاتت را به نمایش بگذاری تا همه از وجود و ویژگیهای تو آگاه شوند.
جان دید جمالش را ور نه به همه دانش
دربان و غلامش را زو باز که دانستی
هوش مصنوعی: اگر جان زیبایی او را ببیند، حتی با تمام دانش و علم، به او و خدمتگزارانش از خود دور میشود، پس چرا در این مورد دیگر فکر کنی؟
دل قهر و دو زلفش دید انگشت گزان زان شد
گر لطف لبش دیدی انگشت زنانستی
هوش مصنوعی: دل که از دیدن زلف معشوق ناراحت است، به جای اینکه با عشق لب او را ببیند و از آن لذت ببرد، فقط به نشانههای محبت و رفتارهای آن به دقت نگاه میکند. در واقع، اگر لحظهای لبش را میدید، حتماً از شادی بینهایت خود دست به نشانهگذاری میزد.
زیر و زبر عالم بهر طلبست ارنی
تنگا که زمینستی لنگا که زمانستی
هوش مصنوعی: در این عالم هر چیزی به خاطر جستجو و طلب وجود دارد، اگر به دقت نگاه کنی، میبینی که زمین در تنگنا قرار دارد و زمان نیز به شکل خاصی محدود است.
گر نور پذیرفتی زو شش جهت عالم
پستی همه باغستی بالا همه کانستی
هوش مصنوعی: اگر از او نور دریافت کردی، همهی جهات و عالمهای پایین به مانند باغی به سمت بالا خواهند رفت و همهی معدنها و منابع نیز از آن او هستند.
گر گل نپذیرفتی زو نور تجلی کی
گل کعبهٔ چرخستی دل گشن جانستی
هوش مصنوعی: اگر از گل پذیرایی نکردی، چگونه میتوانی نور زیبایی را بپذیری؟ دل تو که مانند گلی در کعبه آسمان است، باید روحی را بشناسد که سیراب و سرشار باشد.
گفت ست که یک روزی جانت ببرم چون دل
من بندهٔ آن روزم ایکاش چنانستی
هوش مصنوعی: دوست من گفت که روزی جانت را خواهم گرفت، مانند روزی که دل من در دست توست. کاش میتوانستی چنین باشی.
جانیست سنایی را در دیده سنان او
پس گر چنینستی بیجان چو جنانستی
هوش مصنوعی: سنایی از کسی سخن میگوید که اگر در چشمان او وجود و حیات احساس نمیشود، پس وقتی خودت اینگونه مرده و بیروح هستی، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که شخص دیگری زنده و سرزنده باشد؟
او گر نه چنینستی چون نیزهٔ سلطان کی
بر رفته و برجسته بر بسته میانستی
هوش مصنوعی: اگر تو اینگونه نبودی، پس چرا مانند نیزهای از سلطان بر افراشته نشدهای و در میانه، بلند و باریک ایستادهای؟
بهرامشه مسعود آن شه که گه عشرت
ساقیش سپهرستی گر هیچ جوانستی
هوش مصنوعی: بهرام شاه مسعود، پادشاهی است که در زمان خوشگذرانی و لذتهای دنیوی، همچون بادهفروشان، در آسمان وجودش جوانی و شادابی دیده میشود.
ور هیچ کرا کردی در درگه چون خلدش
هم رایت رایستی هم خانهٔ خانستی
هوش مصنوعی: اگر به کسی در درگاه الهی نیکی کنی، چون بهشتش همانند خیری است که به او رساندهای و منزلگاهش نیز در بین شما خواهد بود.
چرخ ار چو ملک بودی شاگرد سنانش را
پریدن مرغانش تا حشر ستانستی
هوش مصنوعی: اگر چرخ (جهان) مانند یک پادشاه باشد، شاگردان آن باید مانند سنان (تیر) آماده باشند تا پرواز پرندگان را تا پایان (بهشت) بیاموزند.
حاشیه ها
1394/05/16 08:08
ناشناس
بیت 7
غلط: گشن
درست: گلشن

سنایی