گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۲ - در مراتب مقام انسان

ای ایزدت را رحمت آفریده
در سایهٔ لطف بپروریده
ای نور جمالت از رخ تو
انگشت اشارت کنان بریده
آوازهٔ تو در هوای وحدت
پیش از ازل و ابد خنیده
عرشی که سر آسیمه بود ز اول
در زیر قدمهایت آرمیده
بر فرش خرد گرد بر نشسته
تا عشق بساط تو گستریده
اندر ازل از بهر چاکرت خود
لبیک همه عاشقان شنیده
ای دست فرو شسته ز آفرینش
گشته ملکی هر کجا که دیده
بی روی تو عقلی ندیده صبحی
از مشرق روح‌القدس دمیده
بی زلف تو جانی ندیده دینی
با کفر عزازیل آرمیده
لاغر شده عقل از همه فضولی
از بس که ز تو فاقه‌ها کشیده
فربی شده روح از همه معانی
از بس که ز بستان تو چریده
آنجا که تو بر خوانده و زند و پازند
زردشت به مخرق زبان بریده
با داد تو اندر جهان نیابند
جز چشم بتان هیچ پژمریده
آنجا که کریمیت خوان نهاده
ابلیس طفیلی بدو رسیده
و آنجا که سمند تو سم نموده
آدم علم خویش خوابنیده
مردم تویی از کل آفرینش
در آینهٔ چشم اهل دیده
موسی به کنار تو برنشسته
از نیل و عصا آدمش کشیده
فراش تو نوح از نهیب طوفان
در زورق اقبال تو خزیده
در برزگریت آمده براهیم
ریحان و گل از آتشش دمیده
موسی به سقاییت بوده روزی
بس باده که از جام تو چشیده
از چاکری تو براق عیسی
چون شمس به چارم فلک رسیده
از لطف تو عقل اندر آفرینش
ناخوانده ترا نام آفریده
در پیش قدت چون الف بگویم
در کامم دالی شود خمیده
لعل تو بسی توبه‌ها شکسته
جزع تو بسی پرده‌ها دریده
در زلف تو سیصد هزار خم هست
در هر چم او یوسفی چمیده
در مجلس تو جبرییل سامی
بر درت مگس گیر بر تنیده
در رستهٔ سنت سنایی از دل
داده خرد و عشق تو خریده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل فاعلاتن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ایزدت را رحمت آفریده
در سایهٔ لطف بپروریده
هوش مصنوعی: خداوند رحمت خود را آفریده و در سایهٔ لطفش آن را پرورش داده است.
ای نور جمالت از رخ تو
انگشت اشارت کنان بریده
هوش مصنوعی: ای نور زیبایی تو، از چهره‌ات اشاره‌ای کن و ما را به سوی خود بکش.
آوازهٔ تو در هوای وحدت
پیش از ازل و ابد خنیده
هوش مصنوعی: صدای تو در فضای اتحاد، قبل از زمان و ابدیت، شنیده شده است.
عرشی که سر آسیمه بود ز اول
در زیر قدمهایت آرمیده
هوش مصنوعی: عالمی که همیشه در حال تغییر و آشفتگی بود، اکنون در زیر پاهایت آرام گرفته است.
بر فرش خرد گرد بر نشسته
تا عشق بساط تو گستریده
هوش مصنوعی: عقل و خرد تو در حال تفکر و تأمل هستند و در این میان عشق، سفره‌ای برای دل‌های مشتاق تو پهن کرده است.
اندر ازل از بهر چاکرت خود
لبیک همه عاشقان شنیده
هوش مصنوعی: در ابتدا، به خاطر عشق به تو، همه عاشقان پاسخ مثبت نشان دادند.
ای دست فرو شسته ز آفرینش
گشته ملکی هر کجا که دیده
هوش مصنوعی: ای دستی که از آفرینش فاصله گرفته، در هر جایی که نگاه کرده‌ای، به حکومت و تسلط رسیده‌ای.
بی روی تو عقلی ندیده صبحی
از مشرق روح‌القدس دمیده
هوش مصنوعی: بدون تو هیچ عقل و دانشی نمی‌تواند به روشنایی صبح بیافروزد و این بیانگر این است که وجود تو همانند روح‌القدس موجب روشنایی و آگاهی می‌شود.
بی زلف تو جانی ندیده دینی
با کفر عزازیل آرمیده
هوش مصنوعی: بدون موهای تو، زندگی ارزش ندارد و دینی که من دارم، در کنار کفر شیطان آرام گرفته است.
لاغر شده عقل از همه فضولی
از بس که ز تو فاقه‌ها کشیده
هوش مصنوعی: عقل از بس که به دیگران سرکشی و فضولی کرده، لاغر و ضعیف شده است، زیرا از تو کمبودها و نیازها دیده است.
فربی شده روح از همه معانی
از بس که ز بستان تو چریده
هوش مصنوعی: روح من از تمام معانی و مطالب انباشته شده و پربار شده است، به‌ویژه به‌خاطر بهره‌وری و زیبایی‌هایی که از باغ تو گرفته‌ام.
آنجا که تو بر خوانده و زند و پازند
زردشت به مخرق زبان بریده
هوش مصنوعی: جایی که تو با زیبایی صحبت می‌کنی و به طرز هنرمندانه‌ای زردشت را به یاد می‌آوری، زبان به کلامی نازک و دلنشین می‌گشایی.
با داد تو اندر جهان نیابند
جز چشم بتان هیچ پژمریده
هوش مصنوعی: در جهان به جز نگاه معشوقان، هیچ چیز دیگری پژمرده و بی‌حالت نمی‌شود.
آنجا که کریمیت خوان نهاده
ابلیس طفیلی بدو رسیده
هوش مصنوعی: در جایی که مهربانی و کرامت تو وجود دارد، ابلیس نیز به چشم طفیلی و وابسته به آن جا رسیده است.
و آنجا که سمند تو سم نموده
آدم علم خویش خوابنیده
هوش مصنوعی: و در جایی که شجاعت و توانایی تو باعث شده آدم‌ها به خواب بروند و از علم خود غافل شوند.
مردم تویی از کل آفرینش
در آینهٔ چشم اهل دیده
هوش مصنوعی: تو بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تکهٔ آفرینش هستی که در آینهٔ چشم افرادی که می‌بینند، دیده می‌شوی.
موسی به کنار تو برنشسته
از نیل و عصا آدمش کشیده
هوش مصنوعی: موسی کنار تو نشسته و به یادآوری از نیل و عصای آدم اشاره کرده است.
فراش تو نوح از نهیب طوفان
در زورق اقبال تو خزیده
هوش مصنوعی: فراش تو نوح که در برابر طوفان قرار داشت، در کشتی خوشبختی تو پناه گرفته است.
در برزگریت آمده براهیم
ریحان و گل از آتشش دمیده
هوش مصنوعی: در باغ تو، ابراهیم با ریحان و گل آمده و از آتش تو رایحه‌ای خوش به مشام می‌رسد.
موسی به سقاییت بوده روزی
بس باده که از جام تو چشیده
هوش مصنوعی: روزی موسی به عنوان سقا مشغول به کار بوده و بخاطر باده‌ای که از جام تو نوشیده، یادآوری می‌شود.
از چاکری تو براق عیسی
چون شمس به چارم فلک رسیده
هوش مصنوعی: به خاطر خدمتگزاری و وفاداری تو، مانند براق و اسب سوار عیسی، به بلندای چهارمین آسمان دست یافته‌ای.
از لطف تو عقل اندر آفرینش
ناخوانده ترا نام آفریده
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و محبت تو، عقل و فکر در آفرینش نتوانسته نام تو را به درستی بفهمد.
در پیش قدت چون الف بگویم
در کامم دالی شود خمیده
هوش مصنوعی: وقتی در برابر زیبایی تو قرار می‌گیرم، زبانم قاصرم و نمی‌توانم به خوبی احساساتم را بیان کنم. گویی در این حالت، چیزی که می‌گویم کم‌ارزش و بی‌معنا می‌شود.
لعل تو بسی توبه‌ها شکسته
جزع تو بسی پرده‌ها دریده
هوش مصنوعی: خرم مروارید تو بسیار اشک‌ها ریخته و زاری تو خیلی از پرده‌ها را کنار زده است.
در زلف تو سیصد هزار خم هست
در هر چم او یوسفی چمیده
هوش مصنوعی: زلف تو طوری بافته شده که در هر یک از پیچ و خم‌هایش زیبایی و جذابیتی نهفته است، مانند یوسف که در زیبایی‌اش معروف است.
در مجلس تو جبرییل سامی
بر درت مگس گیر بر تنیده
هوش مصنوعی: در مجلس تو، فرشته‌ای بزرگ و با عظمت ایستاده است و درب خانه‌ات به قدری پر از زیبایی و جاذبه است که مانند مگسی به دور آن می‌چرخد.
در رستهٔ سنت سنایی از دل
داده خرد و عشق تو خریده
هوش مصنوعی: در حوزهٔ ادب و سنت شعری سنایی، من از دل خود عشق و خرد تو را به دست آورده‌ام.