گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵

ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
بی‌امید و بیم اشک لعل و روی زرد کو
نقشبند عقل و جان را در نگارستان عشق
زان می صاف ابد عمر ازل پرورد کو
محرمان را در حریم عشق چون نامحرمان
کعبه نقش کعبتین و سبحهٔ مهرهٔ نرد کو
شب روان را از پی زلف شب و رخسار روز
چون سپیده دم دم صافی و باد سرد کو
از دی و امروز و فردا گر بگوید جان فرد
پس ترا جان از دی امروز و فردا فرد کو
از برای انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت و هم دم و هم درد کو
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو
ور کمال ناقصان جویی همی بی علتی
همچو گردون گرد گرد تنت گرداگرد کو
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست ار مرد هست آن مرد کو
بر درختی کاین چنین مرغان همی دستان زدند
زان درخت امروز شاخ و بیخ و برگ و ورد کو
ز آتش و باد و ز آب و خاک ایشان یادگار
یک فروغ و یک نسیم و یک نم و یک گرد کو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
هوش مصنوعی: عشق نیاز به تحمل و درد دارد و کسی که می‌خواهد در این مسیر قدم بگذارد، باید شجاعت و خصائل نیک را در خود تقویت کند.
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
هوش مصنوعی: در برابر نوک تیر دل‌افروز محبوب، روزی که گویندگان از طرواد سخن می‌گویند، جان من را به فریاد می‌طلبد و می‌برد.
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
بی‌امید و بیم اشک لعل و روی زرد کو
هوش مصنوعی: در دل هر سنگ و مواد معدنی، عشق مانند یاقوت و طلا وجود دارد، اما در این میان، بدون هیچ امید و ترسی، اشک‌های قرمز و چهره‌ی زردی به چشم می‌خورد.
نقشبند عقل و جان را در نگارستان عشق
زان می صاف ابد عمر ازل پرورد کو
هوش مصنوعی: عقل و جان انسان در زیبایی‌های عشق مانند یک باغ نقش و نگار کشیده شده است. از جرعه‌ای شراب خالص، عمر جاودانه‌ای برای او فراهم آمده که از ازل وجود داشته است.
محرمان را در حریم عشق چون نامحرمان
کعبه نقش کعبتین و سبحهٔ مهرهٔ نرد کو
هوش مصنوعی: در فضای عشق، دوستان و نزدیکان را مانند کسانی که به کعبه نمی‌آیند، ناپاک و بی‌احترام می‌دانم. اینجا به نقش‌ها و نمادهای معنوی اشاره می‌شود، ترکیب‌های مختلفی از عشق و نشانه‌های آن را می‌توان مشاهده کرد.
شب روان را از پی زلف شب و رخسار روز
چون سپیده دم دم صافی و باد سرد کو
هوش مصنوعی: در شب زیبا، زلف‌های سرنگون و چهره‌ی روز در صبحگاه مانند آسمان آبی و نسیم خنک قابل مشاهده است.
از دی و امروز و فردا گر بگوید جان فرد
پس ترا جان از دی امروز و فردا فرد کو
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مفهوم زمان و اهمیت لحظه حال اشاره می‌کند. او می‌گوید که اگر انسانی به زندگی گذشته، حال و آینده بیاندیشد، در واقع هیچ کدام از این زمان‌ها برای او زنده نمی‌شود. به این معنا که باید به ارزش لحظه حاضر توجه کنیم و از آن به درستی بهره‌برداری کنیم، زیرا زمان در حال گذر است و فرصتی برای بازگشت به گذشته یا اطمینان از آینده نداریم.
از برای انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت و هم دم و هم درد کو
هوش مصنوعی: برای یافتن یک دوست واقعی که هم‌نفس و هم‌دل باشد، باید میان انسان‌ها و جان‌ها به دنبال او باشیم.
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو
هوش مصنوعی: اگر در جمع به بسط و گسترش وجود خود می‌پردازی و مانند شمعی در مجلس می‌درخشی، پس باید از خودت برای دیگران بگذاری و فدای جمع شوی.
ور کمال ناقصان جویی همی بی علتی
همچو گردون گرد گرد تنت گرداگرد کو
هوش مصنوعی: اگر در جست‌وجوی کمال و تمامیت کسانی هستی که خودشان نقص دارند، باید بدانی که این تلاش بی‌دلیل است؛ زیرا مانند گردی که دور تو می‌چرخد، هرگونه کمالی از این افراد حاصل نخواهد شد.
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست ار مرد هست آن مرد کو
هوش مصنوعی: در گوشه‌های خراباتی که مملو از شوق و شادی است، هنوز هم چند نفر از این مستان وجود دارند که صحبت کنند. اگر چنین مردی وجود داشته باشد، آن مرد کجاست؟
بر درختی کاین چنین مرغان همی دستان زدند
زان درخت امروز شاخ و بیخ و برگ و ورد کو
هوش مصنوعی: بر روی درختی، پرندگانی به این شکل جیک‌جیک کردند. حالا از آن درخت دیگر خبری از شاخه‌ها، برگ‌ها و گل‌ها نیست.
ز آتش و باد و ز آب و خاک ایشان یادگار
یک فروغ و یک نسیم و یک نم و یک گرد کو
هوش مصنوعی: از آتش و باد و آب و خاک، این‌ها نشانه‌هایی از یک شعله، یک نسیم، یک رطوبت و یک غبار هستند.