گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه

در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این
گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
هر کجا عشق من و حسن تو آید بی‌گمان
درنپیوندد خرد با کاف کفر و دال و دین
حسن خوبان بزم شد کی بود بی های و هوی
عشق مردان رزم باشد کی بود بی هان وهین
هیچ وقت ایمن نبودند از زبان ناکسان
عاشقان پرنیاز و دلبران نازنین
چه نکوتر زان که آید عاشقی در مجمعی
باغ معنی در جنان و داغ دعوی در جبین
آن یکی گوید فلان ناپاک فاسق را نگر
و آن دگر گوید که بهمان شوخ کافر را ببین
حسن و عشق از کفر و فسق آید به معنی پس بود
تیغ حیدر بید چوب و آب کوثر پارگین
عاشقی را کاسمان رنجه ندارد هر زمان
در زمین باشد بسی به زان که باشد بر زمین
هست پیدا از میان سینهٔ آزادگان
عشق همچون خلد و عاشق در میان چون حور عین
گر بدرد پوستین عاشقان گردون رواست
کی زیان دارد که اندر خلد نبود پوستین
ای رسیده هر شبی از انده هجران تو
بانگ من چون حسن تو در آسمان هفتمین
با توام در خانه می‌دانند و من بر آستان
«نحن محرومین» نوشته بر طراز آستین
نقش هر یک تار موی از قندز شب پوش تست
کای بلا بیرون خرام ای عافیت عزلت گزین
هر زمان آید ندا اندر دل هر عاشقی
کای خرد دیوانه گرد ای صبر در گوشه نشین
هر کجا چشم چو آهوی تو شد تازان چو یوز
مصلحت بر گاو بندد بنگه شیر عرین
انگبین از نحل زاید لیکن اندرگاه عشق
نحل زاید بهر من زان دو لب چون انگبین
ای لبت را گفته رضوان نوش باش ای زود مهر
وی لبت را گفته شیطان دیر زی ای دیر کین
گرچه خود را عشقباز راستین ننهم از آنک
نیستم چون عاشقان راستین در گل دفین
ماهروی راستین خوانم ترا باری چو یافت
روی چون ماه تو نور از روی شاه راستین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این
گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
هوش مصنوعی: در جایی که کفر و دین هر کدام وجود دارند و هیچ توافقی بین آن‌ها نیست، بین من و تو مکالمه‌ای است که باید به آن خوش آمد گفت.
هر کجا عشق من و حسن تو آید بی‌گمان
درنپیوندد خرد با کاف کفر و دال و دین
هوش مصنوعی: هر جا که عشق من و زیبایی تو حاضر باشد، بدون شک عقل و خرد نمی‌تواند در تضاد با عشق و ایمان قرار بگیرد.
حسن خوبان بزم شد کی بود بی های و هوی
عشق مردان رزم باشد کی بود بی هان وهین
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت در میهمانی خوبان، چه کسی می‌تواند بدون شور و شوق و هیاهوی عشق مردان جنگجو وجود داشته باشد؟ و این عشق و هیجان، بدون وجود فریب و فریفتن چه معنایی دارد؟
هیچ وقت ایمن نبودند از زبان ناکسان
عاشقان پرنیاز و دلبران نازنین
هوش مصنوعی: عاشقان و معشوقان هرگز از سخنانی که از زبان افراد نادان و بی‌خبر می‌آید، در امان نیستند و همواره به نوعی تحت تأثیر این حرف‌ها قرار می‌گیرند.
چه نکوتر زان که آید عاشقی در مجمعی
باغ معنی در جنان و داغ دعوی در جبین
هوش مصنوعی: زیبایی آن است که عاشقی در جمع باغی به وجود بیاید که در آن معانی عمیق و احساسات پاک وجود داشته باشد و در عین حال، با عشق و شوق خود، نشانه‌هایی از اشتیاق و درد را نیز نشان دهد.
آن یکی گوید فلان ناپاک فاسق را نگر
و آن دگر گوید که بهمان شوخ کافر را ببین
هوش مصنوعی: یکی می‌گوید به فلان فرد ناپاک و فاسد نگاه کن، و دیگری می‌گوید به آن فرد شوخ و کافر توجه کن.
حسن و عشق از کفر و فسق آید به معنی پس بود
تیغ حیدر بید چوب و آب کوثر پارگین
هوش مصنوعی: زیبایی و عشق به معنای واقعی از ناپاکی و فساد به وجود می‌آید؛ مانند اینکه تیغ حضرت علی (ع) درخشندگی و قدرت خاصی دارد و آب کوثر (بهشتی) برتر و خالص است.
عاشقی را کاسمان رنجه ندارد هر زمان
در زمین باشد بسی به زان که باشد بر زمین
هوش مصنوعی: عاشقی که در آسمان معشوق است، نگران و آزرده خاطر نمی‌شود، چرا که هر لحظه که بر زمین باشد، بیشتر از زمانی که در آسمان است غم و نگرانی دارد.
هست پیدا از میان سینهٔ آزادگان
عشق همچون خلد و عاشق در میان چون حور عین
هوش مصنوعی: عشق مانند بهشتی است که در دل انسان‌های آزاد جریان دارد و عاشق را در میان زیبایی‌های خود شبیه به حوریان قرار می‌دهد.
گر بدرد پوستین عاشقان گردون رواست
کی زیان دارد که اندر خلد نبود پوستین
هوش مصنوعی: اگر برای عاشقان آسمان دردی ایجاد کند، چه زیانی دارد که در بهشت پوششی نداشته باشند؟
ای رسیده هر شبی از انده هجران تو
بانگ من چون حسن تو در آسمان هفتمین
هوش مصنوعی: ای کسی که هر شب با غم دوری تو به سر می‌برم، صدای من چون حسن تو در آسمان‌های بلند و دور است.
با توام در خانه می‌دانند و من بر آستان
«نحن محرومین» نوشته بر طراز آستین
هوش مصنوعی: با توام در خانه، دیگران از این موضوع باخبرند و من بر لب در ورودی نوشته‌ای دارم که نشان می‌دهد ما از دسترسی به چیزهایی که می‌خواهیم، محرومیم.
نقش هر یک تار موی از قندز شب پوش تست
کای بلا بیرون خرام ای عافیت عزلت گزین
هوش مصنوعی: هر کدام از تارهای موی تو همچون نقش قندز شب است، ای کسی که از بلا فاصله دوری می‌کنی و به عافیت پناه می‌بری.
هر زمان آید ندا اندر دل هر عاشقی
کای خرد دیوانه گرد ای صبر در گوشه نشین
هوش مصنوعی: هر بار که صدایی در دل هر عاشق به گوش می‌رسد، او را می‌خواند که ای عقل دیوانه، ای صبر که در گوشه نشسته‌ای، به جنبش درآیید.
هر کجا چشم چو آهوی تو شد تازان چو یوز
مصلحت بر گاو بندد بنگه شیر عرین
هوش مصنوعی: هر جا که چشم به زیبایی مثل تو بیفتد، به سرعت و هیجان همچون یوز به سمتش می‌رود. اما در این میان، مصلحت ایجاب می‌کند که نگاهش را به سمت چیزی پایدار و محکم مثل یک شیر باایستادگی معطوف کند.
انگبین از نحل زاید لیکن اندرگاه عشق
نحل زاید بهر من زان دو لب چون انگبین
هوش مصنوعی: عسل از زنبور عسل به دست می‌آید، اما در عشق، زنبور عسل برای من از دو لب تو به وجود می‌آید؛ انگار که لب‌های تو خود عسل هستند.
ای لبت را گفته رضوان نوش باش ای زود مهر
وی لبت را گفته شیطان دیر زی ای دیر کین
هوش مصنوعی: لبانت را که رضوان (فرشته بهشت) به تو نوشیدن گفته است، زودتر به آن لبخند بزن. اما مهر و محبت در تو کندتر و دیرتر شکل می‌گیرد، همچنان که شیطان نیز به تو گفته است. این بیت به نوعی به تضاد بین لطافت و زیبایی و همچنین خطرات و وسوسه‌های شیطانی اشاره دارد.
گرچه خود را عشقباز راستین ننهم از آنک
نیستم چون عاشقان راستین در گل دفین
هوش مصنوعی: هرچند که خود را به عنوان یک عاشق واقعی نمی‌شناسم، اما چون مانند عاشقان حقیقی در جذبه عشق غرق نشده‌ام، نمی‌توانم به این شناخت دست یابم.
ماهروی راستین خوانم ترا باری چو یافت
روی چون ماه تو نور از روی شاه راستین
هوش مصنوعی: من تو را ماهروی واقعی می‌نامم، زیرا هنگامی که روی تو را می‌بینم، نور و روشنی‌ات مانند نور ماه می‌درخشد و این زیبایی و درخشندگی تو ناشی از ریشه و اصل واقعی‌ات است.