گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۴ - در تمجید و توحید حضرت باری

ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
علی‌رغم تو در توحید فصلی گوش دار اکنون
ایا آن کس که عالم را طبایع مایه پنداری
نهی علت هیولا را که آن ایدون و این ایدون
هیولا چیست الله‌ست فاعل وین بدان ماند
که رنج بار بر گاوست و آید ناله از گردون
ترا پرسید من خواهم ز سِرّ بیضهٔ مرغی
چو گفته‌ست اندرین معنی ترا تلقین کن افلاطون
سپید و زرد می‌بینم دو آب اندر یکی بیضه
وز آن یک بیضه چندین گونه مرغ آید همی بیرون
نگویی از چه معنی گشت پر زاغ چون قطران
ز بهر چه دم طاووس رنگین شد چو بوقلمون
هما و جغد را آخر چه علت بود در خلقت
چرا شد آن چنان مشئوم و چون شد این چنین میمون
نگویی کز چه می‌گیرد چکاو الحان موسیقار
نگویی کز چه می‌بافد تذرو انواع سقلاطون
تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی
نگویی از چه معنی گشت آن سقطان این سقطون
یکی چون رایت سیمین همیشه در هوا یازان
یکی چون زورق زرین روان همواره در جیحون
گریزان این که چون گردد به جان از چنگ او ایمن
شتابان آنکه چون ریزد به حرص و شهوت از وی خون
عجبتر زین همه آنست مر پرنده مرغان را
مبیت و مسکن و ماواست دیگر سان و دیگرگون
یکی را بیشهٔ ساوی یکی را وادی آمون
یکی را قلهٔ قاف و یکی را ساحل سیحون
یکی خود را به طمع آن به گردون برده چون نمرود
یکی خود را ز بیم آن به آب افگنده چون ذوالنون
نگیرد باد چنگ آن نشوید آب رنگ این
یکی چون رایت الماسست دگر چون زورق مدهون
نگویی تا چرا کردند نوک و چنگ او ز آهن
نگویی تا چرا دادند رنگ پر این زاکسون
اگر تو چون منی عاجز در این معنی که پرسیدم
چه گویی در نباتی تو سزای حب افتیمون
نمایی هر نباتی را چو مادت هست ز آب و گل
ز بهر تف خورشیدست چون لطف هوا مقرون
چرا در یک زمین چندین نبات مختلف بینم
ز نخل و نار و سیب و بید چون آبی و چون زیتون
همی دون می‌خورند یک آب و در یک بوستان رویند
به رنگ و نیل و صبر و سنبل و مازو و مازریون
اگر علت طبایع شد وجود جمله را چون شد
یکی ممسک یکی مسهل یکی دارو یکی طاعون
ار انگورست و خشخاشست اصل عنصر هر دو
چرا دانش برد باده چرا خواب آورد افیون
همانا اینکه من گفتم طبایع کرد نتواند
نه افلاطون نه غیر او به زرق و حیلت و افسون
مگر بی‌چون خداوندی که اهل هر دو عالم را
به قدرت در وجود آورد بی آلت به کاف و نون
خداوندی که آدم را و فرزندان آدم را
پدید آورد از ماء معین و از گل مسنون
خداوندی که دایم هست اصحاب معاصی را
جناب فضل او مامن عذاب عدل او مسجون
همیشه بود او بی ما همیشه باشد او بی شک
صفاتش همچو ذاتش حق ولیکن سر او محزون
کلامش همچو وعدش حق ولیکن گفت او مشکل
«تعالی ربنا» می‌گوی و می‌دان وصف او بی چون
همو بخشندهٔ دولت همو داننده فکرت
همو دارندهٔ گیتی همو دارندهٔ گردون
که پنهان کرد جز ایزد به سنگ خاره در آتش
که رویاند همی جزوی ز خاک تیره آذریون
صدف حیران به دریا در دوان آهو به صحرا بر
رمیده و آرمیده هر دو در دریا و در هامون
که پر کرد و که آگند از گیا و قطرهٔ باران
دهان این و ناف آن ز مشک و لولو مکنون
سپیدی روز صنع کیست در دهر و سیاهی شب
که می‌گردند بر یک دور پشتاپشت چون طاحون
همیشه هردو کاهانند و کاهان عمر ما زیشان
چو صابون از چه از چربو و چربو از چه صابون
چمن پر حقهٔ لولو که داند کرد در نیسان
شمر پر فیبهٔ جوشن که داند کرد در کانون
زبعد آنکه چون سیمسن سپر گردد در افزودن
که کاهد ماه را هر ماه «حتی عادکالعرجون»
که بندد چون خزان آید هزاران کلهٔ ادکن
که باشد چون بهار آید هوا را کلهٔ گردون
که گرداند ملون کوه را چون روضهٔ رضوان
که گرداند منقش باغ را چون صحف انگلیون
دوار مختلف را متفق با هم که گرداند
به قدرت در یکی موضع کند هر دو بهم معجون
پس آنکه نطفه گرداند وزو شخصی کند پیدا
مثالش محکم و ثابت نهادش متفن و موزون
یکی عالم یکی جاهل یکی ظالم یکی عاجز
یکی منعم یکی مفلس یکی شادان یکی محزون
یکی همواره با دولت به کام از نعمت باقی
یکی پیوسته با محنت به رنج از اختر وارون
یکی را از بلاساغون رساند در هری روزی
یکی را از پی نانی دواند تا بلاساغون
بزرگا پادشاها اوست کز یک آب و یک نطفه
پدی آورد چندین خلق لونالون و گوناگون
گزیده خسروان بودند زین پیش اندرین عالم
ز رفعت همسر گردون به نعمت همسر قارون
چو عاد و کیقباد و بهمن و کاووس و کیخسرو
منوچهر و جم و تهمورس و ضحاک و افریدون
ور از یونانیان بقراط و بطلمیوس و افلاطون
بلیناس حکیم و هرمز و سقراط و افلیمون
ور از پیغمبران ادریس و نوح و یونس و صالح
حبیب و روح و ابراهیم و لوط و موسی و هارون
ور از اصحاب پیغمبر عتیق و عمر و عثمان
علی و سعد و سلمان و صهیب و خالد و مظنون
وگر از اولیا مهیار و حیره خالد و خضری
جنید و شبلی و معروف شاه توری و سمنون
درین عالم ز ریگ و قطرهٔ باران بنی آدم
ز هر جنسی که من گفتم همانا بوده‌اند افزون
چو ممکن نیست دانستن شمار مرگ معروفان
ببین تا خود که داند کرد در عالم حساب ایدون
تعالا صانعی کاین جمله از آب او پدید آورد
پس آن گه جمله را هم وی به خاک اندر کند مدفون
ایا دل بسته در دنیا و فارغ گشته از عقبا
چه سود از سود امروزین که فردا هم تویی مغبون
چو عالم را همی دانی که فانی گشت خواهد پس
به مهر عالم فانی چرا دل کرده‌ای مرهون
الاهی بندهٔ بیچارهٔ مسکین سنایی را
که هست از دین و طاعتهای تو درمانده و مدیون
اگر چه هست او مطعون به علتها طمع دارد
بدین توحید نامطعون جزایی از تو نامطعون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
ای کسی که از چنبره‌ی اسلام فرار کرده‌ای و دلت را از سنت خالی کرده‌ا‌ی و از الحاد پر کرده‌ای
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
هوش مصنوعی: هوا همیشه نسبت به نفس تو بی‌رحم شده است؛ جهل بر وجود تو حاکم شده و باورهای نادرست دلت را احاطه کرده‌اند.
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
علی‌رغم تو در توحید فصلی گوش دار اکنون
هوش مصنوعی: اگر در ایمان من تردیدی وجود دارد، بدون توجه به تو، در موضوع یکتا بودن خدا با نظم و ترتیب حرفی برای گفتن دارم که اکنون باید بشنوی.
ایا آن کس که عالم را طبایع مایه پنداری
نهی علت هیولا را که آن ایدون و این ایدون
هوش مصنوعی: آیا کسی که عالم را بر اساس طبیعت‌ها می‌سازد، نمی‌تواند علت ماده اولیه را درک کند؟ این چیز و آن چیز از کجا آمده‌اند؟
هیولا چیست الله‌ست فاعل وین بدان ماند
که رنج بار بر گاوست و آید ناله از گردون
هوش مصنوعی: هیولا نوعی موجود است که به عنوان خالق و فاعل اصلی در نظر گرفته می‌شود. به نوعی می‌توان گفت که مانند سنگینی بار بر دوش گاو است و از آسمان ناله و فریاد برمی‌خیزد.
ترا پرسید من خواهم ز سِرّ بیضهٔ مرغی
چو گفته‌ست اندرین معنی ترا تلقین کن افلاطون
هوش مصنوعی: من از تو پرسیدم که می‌خواهم از سر تخم‌مرغی چه بگویم، اما وقتی به این موضوع اشاره کردم، افلاطون را در این زمینه راهنمایی کن.
سپید و زرد می‌بینم دو آب اندر یکی بیضه
وز آن یک بیضه چندین گونه مرغ آید همی بیرون
هوش مصنوعی: من دو رنگ آب را در یک شکم می‌بینم؛ یکی سفید و دیگری زرد. از این یک شکم، انواع مختلفی از پرندگان به دنیا می‌آیند.
نگویی از چه معنی گشت پر زاغ چون قطران
ز بهر چه دم طاووس رنگین شد چو بوقلمون
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زاغ به دلیل رنگ تیره‌اش به خاطر چیزی غمگین است و مانند طاووس که به خاطر زیبایی‌اش جلوه‌گری می‌کند، بوقلمون نیز به دلیل خاصیت‌هایش رنگارنگ و جذاب شده است. به طور کلی، این تصویرسازی به تضاد بین زیبایی و غم اشاره دارد و به نوعی احساسات مختلف موجودات را به نمایش می‌گذارد.
هما و جغد را آخر چه علت بود در خلقت
چرا شد آن چنان مشئوم و چون شد این چنین میمون
هوش مصنوعی: در مورد دلیل وجود هما و جغد سوالی مطرح شده است. چرا هما به عنوان پرنده‌ای خوش یمن و جغد به عنوان پرنده‌ای شوم و بدشگون خلق شده‌اند؟ چه علتی باعث شده است که یکی از آن‌ها نیکو و دیگری ناپسند به حساب آید؟
نگویی کز چه می‌گیرد چکاو الحان موسیقار
نگویی کز چه می‌بافد تذرو انواع سقلاطون
هوش مصنوعی: شاید نگوید که چکاوک از چه چیزی می‌خواند و موسیقیدان با چه دل‌انگیزی نغمه‌ها را می‌سازد. همچنین شاید نگوید که سقلاطون چگونه و با چه مواردی، اشکال مختلفی را می‌آفریند.
تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی
نگویی از چه معنی گشت آن سقطان این سقطون
هوش مصنوعی: به آرامی بیندیش که در آفرینش شاهین و مرغابی چه حکمت و معنی نهفته است و این که چرا هر کدام به گونه‌ای خاص زندگی می‌کنند.
یکی چون رایت سیمین همیشه در هوا یازان
یکی چون زورق زرین روان همواره در جیحون
هوش مصنوعی: شخصی مانند پرچم نقره‌ای همیشه در جریان باد است و شخصی دیگر مانند قایق طلایی همیشه در رود جاری است.
گریزان این که چون گردد به جان از چنگ او ایمن
شتابان آنکه چون ریزد به حرص و شهوت از وی خون
هوش مصنوعی: این افراد از خطر دوری می‌کنند و به شدت تحت تأثیر تمایلات و آرزوهای خود قرار دارند. آنها به خاطر ترس و خواسته‌هایشان به شدت نگران هستند و در تلاش‌اند تا از چنگال مشکلات و وسوسه‌ها فرار کنند.
عجبتر زین همه آنست مر پرنده مرغان را
مبیت و مسکن و ماواست دیگر سان و دیگرگون
هوش مصنوعی: عجیب‌تر از همه این است که پرنده‌ها مکانی برای خواب و سکونت دارند، اما ما انسان‌ها به گونه‌ای متفاوت زندگی می‌کنیم و مکان و آرامش‌مان از آنها مختلف است.
یکی را بیشهٔ ساوی یکی را وادی آمون
یکی را قلهٔ قاف و یکی را ساحل سیحون
هوش مصنوعی: در دل هر شخصی جایی خاص و ویژه وجود دارد؛ برای یکی یک جنگل زیباست، برای دیگری یک دره آرام، برای یکی قله‌ای بلند و برای دیگری سواحل پرنغمه‌ی آب.
یکی خود را به طمع آن به گردون برده چون نمرود
یکی خود را ز بیم آن به آب افگنده چون ذوالنون
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر طمع و جستجوی قدرت خود را به آسمان‌ها برده و مانند نمرود عمل کرده است، در حالی که نفر دیگر به دلیل ترس از نابودی، خود را به آب انداخته و شجاعت ذوالنون را از دست داده است.
نگیرد باد چنگ آن نشوید آب رنگ این
یکی چون رایت الماسست دگر چون زورق مدهون
هوش مصنوعی: این شعر به تفاوت‌های میان دو چیز اشاره دارد؛ یکی به زیبایی و استحکام مانند الماس و دیگری به ضعف و ناپایداری مثل قایق رنگ زده. اولین مورد به گونه‌ای است که باد نمی‌تواند آن را تغییر دهد و آب نمی‌تواند بر آن تأثیر بگذارد، در حالی که دومی تحت تأثیر عوامل خارجی آسیب‌پذیر است. این تضاد نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های ماندگار و زودگذر در زندگی است.
نگویی تا چرا کردند نوک و چنگ او ز آهن
نگویی تا چرا دادند رنگ پر این زاکسون
هوش مصنوعی: تحلیل نکنید که چرا به نوک و چنگ او از آهن تبدیل کردند و چرا رنگ پر این سار را به او دادند.
اگر تو چون منی عاجز در این معنی که پرسیدم
چه گویی در نباتی تو سزای حب افتیمون
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من در این موضوع ناتوانی و نمی‌دانی که باید درباره عشق به گیاهان چه بگویی، پس چه انتظاری از دیگران داری؟
نمایی هر نباتی را چو مادت هست ز آب و گل
ز بهر تف خورشیدست چون لطف هوا مقرون
هوش مصنوعی: هر گیاهی برای رشد و نمو نیاز به آب و خاک دارد و این عناصر به عنوان ماده اولیه‌اش به حساب می‌آیند. همچنین، رشد و زیبایی آن به تابش نور خورشید و لطافت هوا بستگی دارد.
چرا در یک زمین چندین نبات مختلف بینم
ز نخل و نار و سیب و بید چون آبی و چون زیتون
هوش مصنوعی: چرا در یک زمین انواع مختلف گیاهان را می‌بینم مانند نخل، نار، سیب و بید، همچنین مانند آبی و زیتون؟
همی دون می‌خورند یک آب و در یک بوستان رویند
به رنگ و نیل و صبر و سنبل و مازو و مازریون
هوش مصنوعی: همه در کنار هم در یک آب و یک باغ، به رنگ‌ها و زیبایی‌های مختلفی در حال رشد هستند، از جمله گل‌ها و گیاهان متنوع.
اگر علت طبایع شد وجود جمله را چون شد
یکی ممسک یکی مسهل یکی دارو یکی طاعون
هوش مصنوعی: اگر علت طبیعت‌ها وجود همه افراد باشد، پس چگونه است که در بین آن‌ها برخی نگه‌دارنده، برخی رافع مشکلات، برخی دارو و برخی دیگر بیماری‌اند؟
ار انگورست و خشخاشست اصل عنصر هر دو
چرا دانش برد باده چرا خواب آورد افیون
هوش مصنوعی: هر دو عنصر انگور و خشخاش خواص خاصی دارند. چرا یکی باعث ایجاد شادی و سرحالی می‌شود (مثل شراب) و دیگری انسان را به خواب می‌برد (مثل افیون)؟
همانا اینکه من گفتم طبایع کرد نتواند
نه افلاطون نه غیر او به زرق و حیلت و افسون
هوش مصنوعی: من بر این باورم که هیچ‌کس، نه افلاطون و نه دیگران، نمی‌توانند با ترفندها و حقه‌ها، طبیعت انسان را تغییر دهند.
مگر بی‌چون خداوندی که اهل هر دو عالم را
به قدرت در وجود آورد بی آلت به کاف و نون
هوش مصنوعی: آیا ممکن است خداوندی که بدون هیچ وسیله‌ای و تنها با کلامش، هر دو جهان را به وجود آورد، وجود نداشته باشد؟
خداوندی که آدم را و فرزندان آدم را
پدید آورد از ماء معین و از گل مسنون
هوش مصنوعی: خداوندی که انسان و نسل او را از آب پاک و گل نرم خلق کرد.
خداوندی که دایم هست اصحاب معاصی را
جناب فضل او مامن عذاب عدل او مسجون
هوش مصنوعی: خداوندی که همواره وجود دارد، کسانی که مرتکب گناه می‌شوند را با رحمتش نگه‌داری می‌کند و عذابش به خاطر عدل او در بند آنان است.
همیشه بود او بی ما همیشه باشد او بی شک
صفاتش همچو ذاتش حق ولیکن سر او محزون
هوش مصنوعی: او همیشه با ما بوده و همیشه هم خواهد بود. بی‌تردید صفاتش همانند ذاتش حق است، اما دلش همیشه غمگین است.
کلامش همچو وعدش حق ولیکن گفت او مشکل
«تعالی ربنا» می‌گوی و می‌دان وصف او بی چون
هوش مصنوعی: سخن او همانند وعده‌اش راست و درست است، اما او می‌گوید که برای درک او کار دشواری است. تو بگو "برتر است پروردگار ما" و بدان که وصف او بی‌نهایت و بی‌مانند است.
همو بخشندهٔ دولت همو داننده فکرت
همو دارندهٔ گیتی همو دارندهٔ گردون
هوش مصنوعی: او کسی است که نعمت‌ها و ثروت‌ها را می‌بخشد، همچنین کسی است که علم و دانش را می‌شناسد. او مالک این جهان و همچنین مالک آسمان‌هاست.
که پنهان کرد جز ایزد به سنگ خاره در آتش
که رویاند همی جزوی ز خاک تیره آذریون
هوش مصنوعی: جز خدا هیچ‌کس نمی‌تواند در دل پنهانی را نگه‌داری کند؛ همان‌طور که در آتش سنگ سختی را که با خاک سیاه پوشیده شده، نمی‌توان به آسانی تبدیل به گیاهی سرسبز کرد.
صدف حیران به دریا در دوان آهو به صحرا بر
رمیده و آرمیده هر دو در دریا و در هامون
هوش مصنوعی: صدف در حال حیرت و شگفتی به دریا نگریسته است، همان‌طور که آهو در صحرا به دنبال جا و آرامش می‌گردد. هر دو در مکان‌های خود، یعنی دریا و هامون، به حالت رمزآلود و آرام نشسته‌اند.
که پر کرد و که آگند از گیا و قطرهٔ باران
دهان این و ناف آن ز مشک و لولو مکنون
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تاثیرات طبیعت و زیبایی‌های آن می‌پردازد. به تصویر کشیدن گل‌ها و گیاهان به همراه باران و چگونگی ترکیب این زیبایی‌ها با عطرهای خوش و گوهرهای پنهان، به گونه‌ای که زندگی را سرشار از لذت و شگفتی می‌کند. اشاره به دهان و ناف به نوعی به ارتباط انسان با طبیعت و زیبایی‌های آن پرداخته و نشان می‌دهد که چطور این عناصر به هم مرتبط هستند.
سپیدی روز صنع کیست در دهر و سیاهی شب
که می‌گردند بر یک دور پشتاپشت چون طاحون
هوش مصنوعی: سپیدی روز و سیاهی شب، هر دو در دوره‌ای از زمان به صورت متناوب به وقوع می‌پیوندند و مانند دانه‌های آسیاب به طور دائم در حال چرخش هستند.
همیشه هردو کاهانند و کاهان عمر ما زیشان
چو صابون از چه از چربو و چربو از چه صابون
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که زندگی انسان‌ها همواره تحت تأثیر دو عامل مهم قرار دارد. این عوامل به نوعی شبیه دو ماده هستند، یکی چرب و دیگری خشک. این مشابهت به صابون و چربی اشاره دارد که هرکدام ویژگی‌های خاصی دارند. در واقع، عمر ما به این دو عامل وابسته است و می‌توان گفت که زندگی از ترکیب این دو ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر، نمی‌توان یکی را بدون دیگری تصور کرد و هر دو عنصر به نوعی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند.
چمن پر حقهٔ لولو که داند کرد در نیسان
شمر پر فیبهٔ جوشن که داند کرد در کانون
هوش مصنوعی: چمن پر از جواهراتی همچون لؤلؤ است که کسی نمی‌داند چگونه در بهار به وجود می‌آید؛ و نیز زره‌ای با زیبایی خاص خود وجود دارد که هیچ‌کس نمی‌داند چگونه در آتش شکل می‌گیرد.
زبعد آنکه چون سیمسن سپر گردد در افزودن
که کاهد ماه را هر ماه «حتی عادکالعرجون»
هوش مصنوعی: بعد از اینکه مانند سیمسن، سپر می‌شود، در تلاش است که به هر ماه، حتی کمتر از ماهی که به سمت کاهش می‌رود، افزوده شود.
که بندد چون خزان آید هزاران کلهٔ ادکن
که باشد چون بهار آید هوا را کلهٔ گردون
هوش مصنوعی: زمانی که خزان فرا می‌رسد، هزاران حالت و وضعیت غم‌انگیز به وجود می‌آید، اما وقتی بهار بیاید، حال و هوای دنیا تغییر می‌کند و به سمت شادی و زندگی حرکت می‌کند.
که گرداند ملون کوه را چون روضهٔ رضوان
که گرداند منقش باغ را چون صحف انگلیون
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به زیبایی و تنوع طبیعی اشاره دارد. در آن به تصویرسازی از کوه‌ها و باغ‌ها پرداخته شده است. از طرفی کوه به گونه‌ای توصیف می‌شود که مانند باغی زیبا و سرسبز می‌گردد و این نشان‌دهنده‌ی شگفت‌انگیزی و زیبایی طبیعت است. احساس می‌شود که هر چیزی در این تصویرسازی با دقت و زیبایی خاصی به نمایش درآمده و دنیا به شکل هنری و دل‌فریب به نظر می‌رسد.
دوار مختلف را متفق با هم که گرداند
به قدرت در یکی موضع کند هر دو بهم معجون
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان این نکته پرداخته شده است که وقتی نیروهای مختلف (دوار) با هم متحد می‌شوند، می‌توانند با قدرت خود در یک نقطه خاص تأثیرگذار باشند و آن نقطه را به یک ترکیب و هم‌آهنگی برسانند. به عبارت دیگر، همکاری و اتحاد می‌تواند باعث ایجاد جوهره‌ای جدید و تأثیرگذار شود.
پس آنکه نطفه گرداند وزو شخصی کند پیدا
مثالش محکم و ثابت نهادش متفن و موزون
هوش مصنوعی: سپس آنچه که ابتدا در حالت نطفه و germ شکل می‌گیرد، در نهایت به انسانی مشخص و قابل شناسایی تبدیل می‌شود. مانند آن که پایه‌اش را به صورت محکم و متوازن بنا نهاده‌اند.
یکی عالم یکی جاهل یکی ظالم یکی عاجز
یکی منعم یکی مفلس یکی شادان یکی محزون
هوش مصنوعی: در دنیا افراد مختلفی وجود دارند: برخی دانا و عالم هستند، برخی دیگر نادان و جاهل. همچنین افرادی هستند که ظلم می‌کنند، در حالی که برخی دیگر ناتوان و عاجز هستند. برخی در زندگی خود رنج و مشکل دارند، در حالی که برخی دیگر خوشحال و شادانند. و در این میان، عده‌ای هم در فقر و تنگدستی به سر می‌برند.
یکی همواره با دولت به کام از نعمت باقی
یکی پیوسته با محنت به رنج از اختر وارون
هوش مصنوعی: برخی افراد همیشه در زندگی خود از نعمت‌ها و خوشبختی‌ها بهره‌مندند، در حالی که برخی دیگر دائماً با مشکلات و رنج‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.
یکی را از بلاساغون رساند در هری روزی
یکی را از پی نانی دواند تا بلاساغون
هوش مصنوعی: یکی از بلاساغون به هری رفت و روزی شخصی را در جستجوی نان می‌دید که به سمت بلاساغون در حال دویدن بود.
بزرگا پادشاها اوست کز یک آب و یک نطفه
پدی آورد چندین خلق لونالون و گوناگون
هوش مصنوعی: بزرگ‌ترین پادشاهان کسی است که از یک آب و یک نطفه، این همه خلق و مخلوقات با رنگ‌ها و شکل‌های مختلف را به وجود آورده است.
گزیده خسروان بودند زین پیش اندرین عالم
ز رفعت همسر گردون به نعمت همسر قارون
هوش مصنوعی: افرادی که در گذشته از بهترین‌ها بودند، در این دنیا به خاطر جایگاه بلندی که دارند، مانند همسر قارون از نعمت‌ها بهره‌مند شده‌اند.
چو عاد و کیقباد و بهمن و کاووس و کیخسرو
منوچهر و جم و تهمورس و ضحاک و افریدون
هوش مصنوعی: مانند شخصیت‌های تاریخی و افسانه‌ای بزرگ، از جمله عاد، کیقباد، بهمن، کاووس، کیخسرو، منوچهر، جم، تهمورس، ضحاک و افریدون.
ور از یونانیان بقراط و بطلمیوس و افلاطون
بلیناس حکیم و هرمز و سقراط و افلیمون
هوش مصنوعی: اگرچه می‌توان از اندیشمندان بزرگ یونان مانند بقراط، بطلمیوس، افلاطون، بلیناس، هرمز، سقراط و افلیمون نام برد، اما باید به یاد داشت که تفکرات و نظریات آن‌ها هنوز هم به نوعی بر زندگی و دانش امروز تأثیرگذار هستند.
ور از پیغمبران ادریس و نوح و یونس و صالح
حبیب و روح و ابراهیم و لوط و موسی و هارون
هوش مصنوعی: اگر از پیامبران، ادریس، نوح، یونس، صالح، حبیب، روح، ابراهیم، لوط، موسی و هارون نیز صحبت کنیم.
ور از اصحاب پیغمبر عتیق و عمر و عثمان
علی و سعد و سلمان و صهیب و خالد و مظنون
هوش مصنوعی: اگر از یاران پیامبر، مانند ابوبکر، عمر، عثمان، علی، سعد، سلمان، صهیب و خالد، باشد، به شما اعتماد خواهد شد.
وگر از اولیا مهیار و حیره خالد و خضری
جنید و شبلی و معروف شاه توری و سمنون
هوش مصنوعی: اگر از بزرگان و شخصیت‌های معنوی و عرفانی مانند مهیار، حیره، خالد، خضری، جنید، شبلی و معروف شاه توری و سمنون یاد کنیم، می‌توانیم به عمق و غنای تجربیات و دانش آنان در زمینه عرفان و spirituality اشاره کنیم. این افراد، الگوهایی برای تعالی روح و آموزش‌های معنوی به شمار می‌روند.
درین عالم ز ریگ و قطرهٔ باران بنی آدم
ز هر جنسی که من گفتم همانا بوده‌اند افزون
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از ریگ و باران، انسان‌ها از هر نوع و جنسی که گفتم، همواره وجود داشته‌اند و تعدادشان زیاد بوده است.
چو ممکن نیست دانستن شمار مرگ معروفان
ببین تا خود که داند کرد در عالم حساب ایدون
هوش مصنوعی: چون نمی‌توان حتی دقیقاً تعداد مرگ افراد مشهور را دانست، بهتر است به این موضوع توجه کنیم که در این دنیا هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی در حساب و کتاب عالم در حال اتفاق افتاده است.
تعالا صانعی کاین جمله از آب او پدید آورد
پس آن گه جمله را هم وی به خاک اندر کند مدفون
هوش مصنوعی: بیایید به خالق نگاهی بیندازیم که این همه چیز را از آب آفریده است و سپس همان‌ها را در خاک دفن می‌کند.
ایا دل بسته در دنیا و فارغ گشته از عقبا
چه سود از سود امروزین که فردا هم تویی مغبون
هوش مصنوعی: آیا دل به این دنیا بسته‌ای و از آخرت غافل شده‌ای؟ چه فایده دارد که امروز چیزی به دست آورده‌ای در حالی که فردا همچنان متضرر و بازنده خواهی بود؟
چو عالم را همی دانی که فانی گشت خواهد پس
به مهر عالم فانی چرا دل کرده‌ای مرهون
هوش مصنوعی: وقتی می‌دانی که همه چیز در این عالم زوال‌پذیر است، چرا به عشق و محبت این دنیای فانی دل بسته‌ای و خود را به آن وابسته کرده‌ای؟
الاهی بندهٔ بیچارهٔ مسکین سنایی را
که هست از دین و طاعتهای تو درمانده و مدیون
هوش مصنوعی: پروردگارا، بندهٔ بیچاره و فقیر سنایی را که در دین و عبادت‌های تو به کارشکنی و ناتوانی افتاده و به تو مدیون است، دریاب.
اگر چه هست او مطعون به علتها طمع دارد
بدین توحید نامطعون جزایی از تو نامطعون
هوش مصنوعی: اگرچه او به دلیل‌های مختلف زیر سوال رفته است، اما همچنان به این وحدت و یگانگی غیرقابل خدشه امید دارد که از تو، پاسخ و پاداشی دریافت کند که خود نیز خدشه‌دار است.