قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - دعوت به آزادگی و عدالتخواهی
ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
مایهٔ انفاس را بر عمر خود تاوان مکن
از برای آنکه تا شیطان ز تو شادان شود
دیدهٔ رضوان و شخص خویش را گریان مکن
دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز
عقل را چاکر نباشی نفس را فرمان مکن
از برای آنکه تا شاهین شود همکاسهات
سینهٔ صد صعوهٔ بیچاره را بریان مکن
یونسان تنت را خلعت نمیبخشی مبخش
یوسفان وقت را در چاه و در زندان مکن
از برای کرکسان باطن اماره را
سینهٔ صالح مسوز و اشترش قربان مکن
از پی آن تا خر لنگ ترا پالان بود
مر براق خلد را ازین خود عریان مکن
گر به شیطان میفروشی یوسف صدیق را
چون ز چاهش برکشیدی قیمتش ارزان مکن
یوسف کنعان تن را میخری امروز تو
یوسف ایمان خود را بیع با شیطان مکن
تا مرض را دارویی بخشی شفا را سر مبر
تا عرض را جسم بخشی جسم را بیجان مکن
در بلا چون روز قهر نفس روباهیت نیست
در خلا دعوی ز فر رستم دستان مکن
صلح کردستیم با تو این بگیر و آن مبخش
بیت مقدس بر میار و کعبه را ویران مکن
سر به سر کردیم با تو نی ز ما و نی ز تو
چادر مریم مدزد و شیث را مهمان مکن
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰: ای سنایی قدح دمادم کنقصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا: ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
مایهٔ انفاس را بر عمر خود تاوان مکن
هوش مصنوعی: ای سنایی، خود را بینظم و بیبرنامه نکن و در زندگیات از نفسهای خود هزینه نکن.
از برای آنکه تا شیطان ز تو شادان شود
دیدهٔ رضوان و شخص خویش را گریان مکن
هوش مصنوعی: برای اینکه شیطان خوشحال نشود، خودت را ناراحت نکن و چهرهات را غمگین نشان نده.
دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز
عقل را چاکر نباشی نفس را فرمان مکن
هوش مصنوعی: اگر به خوبی در حفظ دین خود کوشا نیستی، از دعوت شیطان پرهیز کن. اگر به عقل خود توجه نداشته باشی، نباید به نفس خود دستور بدهی.
از برای آنکه تا شاهین شود همکاسهات
سینهٔ صد صعوهٔ بیچاره را بریان مکن
هوش مصنوعی: برای اینکه همکاسهات به مقام شاهینی دست یابد، دل انسانهای بیچاره را با ناراحتی و درد عقوبت نکن.
یونسان تنت را خلعت نمیبخشی مبخش
یوسفان وقت را در چاه و در زندان مکن
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که نباید خود را به موقعیتهای ناامیدکننده و بیحرکت محدود کنی. حتی اگر در شرایط دشوار و تاریکی قرارешь، نباید اجازه دهی که زمان و فرصتها را برای خود از دست بدهی. مانند یوسف که در چاه و زندان همواره امید و تلاشش را حفظ کرد، تو نیز باید در سختیها به جلو بروی و از موقعیتهای بد عبور کنی.
از برای کرکسان باطن اماره را
سینهٔ صالح مسوز و اشترش قربان مکن
هوش مصنوعی: برای کرکسهایی که باطن بدی دارند، دل پاک و صادق خود را نسوزان و نباید قربانی خواستههای آنها شوی.
از پی آن تا خر لنگ ترا پالان بود
مر براق خلد را ازین خود عریان مکن
هوش مصنوعی: برای آنکه به مقصد برسی، نباید بار سنگینی به دوش بکشی. به بهشت بیا، اما خود را از زیباییها و نعمتهای آن خالی مکن.
گر به شیطان میفروشی یوسف صدیق را
چون ز چاهش برکشیدی قیمتش ارزان مکن
هوش مصنوعی: اگر یوسف صدیق را به شیطان میفروشی، چون از چاه بیرونش آوردی، قیمتش را پایین نیاور.
یوسف کنعان تن را میخری امروز تو
یوسف ایمان خود را بیع با شیطان مکن
هوش مصنوعی: امروز تو یوسف کنعانی را خریداری میکنی و به جای او، ایمان خودت را به شیطان میفروشی.
تا مرض را دارویی بخشی شفا را سر مبر
تا عرض را جسم بخشی جسم را بیجان مکن
هوش مصنوعی: هر وقت که با مشکلی مواجه میشوی، سعی کن آن را درمان کنی و امید به بهبودی را از دست ندهی. همچنین، نباید به چیزهایی که ممکن است به جسم آسیب برسانند، پرداخت و به آنها دامن بزنید.
در بلا چون روز قهر نفس روباهیت نیست
در خلا دعوی ز فر رستم دستان مکن
هوش مصنوعی: در هنگام سختی و مشکلات، نباید خود را بزرگتر از آنچه که هستی نشان دهی و ادعای قدرت و شجاعت نکنی. نباید در شرایط بحرانی صحبت از قدرت و شجاعت رستم بکنیم، چون در واقعیت، وقتی به مشکلات برمیخوریم، خودمان را ضعیف و بیپناه حس میکنیم.
صلح کردستیم با تو این بگیر و آن مبخش
بیت مقدس بر میار و کعبه را ویران مکن
هوش مصنوعی: ما با تو صلح کردهایم، این را قبول کن و آنچه را که نمیخواهی ببخش. به یادآور که نباید بیت مقدس را زیر پا بگذاری و کعبه را ویران کنی.
سر به سر کردیم با تو نی ز ما و نی ز تو
چادر مریم مدزد و شیث را مهمان مکن
هوش مصنوعی: ما با هم به خوبی رفتار کردیم، نه اینکه از تو یا از ما چیزی کم و کاستی باشد. پس چادر مریم را از ما نگیر و شیث را به مهمانی نبر.

سنایی