قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰
ای سنایی قدح دمادم کن
روح ما را ز راح خرم کن
لحن را همچو «لام» سر بفراز
جام را همچو «جیم» قد خم کن
خشکسالیست کشت آدم را
فتح بابش تویی پر از نم کن
حجرهٔ عقل را ز تحفهٔ روح
تازه چون سجده جای مریم کن
هین که عالم گرفت دیو سپید
خیز تدبیر رخش رستم کن
قفس بلبلان سیمین بال
سقف این سبزبام طارم کن
رزم بر موج بحر اخضر ساز
بزم بر اوج چرخ اعظم کن
همه ره طوطیان چو زاغند
خویشتن را شکر مکن سم کن
هر چه جز یار دام او بشکن
هر چه جز عشق نام او غم کن
راز با عاشقان محرم گوی
ناز با شاهدان محرم کن
خویشتن در حریم حرمت عشق
محرم بادهٔ محرم کن
زین سپس با بهشتیان عشرت
در نهانخانهٔ جهنم کن
ز ره پنج در به یک دو سه می
چار دیوار عشق محکم کن
از پی چشم زخم مشتی شوخ
دیگ سودای خویش سردم کن
بندهٔ آن دو زلف پر خم شو
چاکری آن رخان خرم کن
همچو جمشید برفراز صبا
تکیه بر مسند شه جم کن
پس چو جمشید بر نشین بر باد
همه را زیر نقش خاتم کن
پری و دیو و جنی و انسی
حشرات زمین فراهم کن
آن گهٔ بعد ازین سکندروار
گرد بر گرد سد محکم کن
همچو یاجوج اهل آتش را
از پر خویش هین رمارم کن
سرنگون در سقر فگن همه را
دوزخ از چشمشان محشم کن
نقش ترتیب صوفیان فلک
به یک آسیب جرعه در هم کن
نه هواگیر چون سلیمان باش
نه هوس بخش همچو حاتم کن
همه اسلام هستی و مستیست
گر مسلمانی این مسلم کن
یک دم از بی خودی سه باده بخور
چار تکبیر بر دو عالم کن
هر چه هستی ست نام آن مستی
نسخ ماتم سرای آدم کن
همه این کن ولیک با محرم
چون نیابی مخنثی هم کن
از خرد چشم اندکی بردار
وز کله پشم لختکی کم کن
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹: رحل بگذار ای سنایی رطل مالامال کنقصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - دعوت به آزادگی و عدالتخواهی: ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سنایی قدح دمادم کن
روح ما را ز راح خرم کن
هوش مصنوعی: ای سنایی، دائم باده را نوش کن و روح ما را از لذتهای شاداب سیراب کن.
لحن را همچو «لام» سر بفراز
جام را همچو «جیم» قد خم کن
هوش مصنوعی: صدای خود را به شکل حرف «لام» بلند و زیبا ساز و جام خود را به شیوه حرف «جیم» بگردان تا ظاهری دلنشین پیدا کند.
خشکسالیست کشت آدم را
فتح بابش تویی پر از نم کن
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در شرایط سخت و بیآبی، تو میتوانی به عنوان منبعی پر از آب و زندگی ظاهر شوی و مشکلات را برطرف کنی.
حجرهٔ عقل را ز تحفهٔ روح
تازه چون سجده جای مریم کن
هوش مصنوعی: جایگاه اندیشه را با نیکیهای روح مانند سجدهای که مریم انجام داد، تازه و زیبا کن.
هین که عالم گرفت دیو سپید
خیز تدبیر رخش رستم کن
هوش مصنوعی: بخیز و دست به کار شو، دنیا در حال تغییر است، بر تو است که با تدبیر و شجاعت مانند رستم، عمل کنی.
قفس بلبلان سیمین بال
سقف این سبزبام طارم کن
هوش مصنوعی: بلبلان با بالهای نقرهای در قفسی هستند که سقف آن بر روی این بام سبز طارم قرار دارد.
رزم بر موج بحر اخضر ساز
بزم بر اوج چرخ اعظم کن
هوش مصنوعی: در دل دریا که آرام و سبز است، جشنی برپا کن و در اوج آسمان و در گیتی، عظمت کارها را به نمایش بگذار.
همه ره طوطیان چو زاغند
خویشتن را شکر مکن سم کن
هوش مصنوعی: همهی پرندگان مثل طوطی به یک شکل هستند، اما خود را برتر ندان و مغرور نشو.
هر چه جز یار دام او بشکن
هر چه جز عشق نام او غم کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز محبوب است را رها کن و هر آنچه که به عشق او مربوط میشود را با غم و اندوه در نظر بگیر.
راز با عاشقان محرم گوی
ناز با شاهدان محرم کن
هوش مصنوعی: با عاشقان راز دل را در میان بگذار و با شاهدان خود که به این دلیری و زیبایی آشنا هستند، ناز و ادا کن.
خویشتن در حریم حرمت عشق
محرم بادهٔ محرم کن
هوش مصنوعی: خودت را در حریم عشق محفوظ نگهدار و با خوراکیهای مخصوصی که مربوط به این عشق است، آشنا کن.
زین سپس با بهشتیان عشرت
در نهانخانهٔ جهنم کن
هوش مصنوعی: از این پس با بهشتیان در آرامش و خوشی، در مخفیگاه جهنم زندگی کن.
ز ره پنج در به یک دو سه می
چار دیوار عشق محکم کن
هوش مصنوعی: از پنج در که به یک، دو، سه میرسد، دیواری از عشق بساز و آن را محکم کن.
از پی چشم زخم مشتی شوخ
دیگ سودای خویش سردم کن
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ممکن است کسی به چشمهای زیبا و شیطنتآمیز من حسادت کند، باید از آن خودم را دور کنم و خودم را از این حسادتها دور کنم.
بندهٔ آن دو زلف پر خم شو
چاکری آن رخان خرم کن
هوش مصنوعی: به دلبند آن زلفهای پیچدار، بنده و خدمتگزار تو میشوم و با زیباییهای آن چهرهها، دل و روح خود را شاد میکنم.
همچو جمشید برفراز صبا
تکیه بر مسند شه جم کن
هوش مصنوعی: مانند جمشید که بر بالای باد تکیه زده، بر جایگاه پادشاهی تکیه کن.
پس چو جمشید بر نشین بر باد
همه را زیر نقش خاتم کن
هوش مصنوعی: پس همچنان که جمشید بر تخت نشست، همه چیز را در زیر نقش انگشتری خود بگذار و به باد بسپار.
پری و دیو و جنی و انسی
حشرات زمین فراهم کن
هوش مصنوعی: تمام موجودات مختلف از قبیل پریها، دیوها، جنها و انسانها را که در دنیای زمین وجود دارند، باید جمعآوری کنی.
آن گهٔ بعد ازین سکندروار
گرد بر گرد سد محکم کن
هوش مصنوعی: پس از این، همچون سکندر، دور تا دور را با سد محکم احاطه کن.
همچو یاجوج اهل آتش را
از پر خویش هین رمارم کن
هوش مصنوعی: مانند یاجوج، آتشپرستان را با قدرت خود به زحمت بینداز.
سرنگون در سقر فگن همه را
دوزخ از چشمشان محشم کن
هوش مصنوعی: همه را در دوزخ به حالتی بینداز که چشمهایشان پر از عذاب و درد شود.
نقش ترتیب صوفیان فلک
به یک آسیب جرعه در هم کن
هوش مصنوعی: صوفیان با نظم و ترتیب خود مانند یک تصویر زیبا در آسمان در آمدهاند، حالا با یک جرعه از شراب همه چیز را به هم بزن و این نظم را بر هم کن.
نه هواگیر چون سلیمان باش
نه هوس بخش همچو حاتم کن
هوش مصنوعی: نه خود را به شهرت و قدرت سلیمان تشبیه کن، نه در بخشندگی به حدی برس که مثل حاتم بشوی.
همه اسلام هستی و مستیست
گر مسلمانی این مسلم کن
هوش مصنوعی: تمام وجود اسلام از حالت هستی و وجود سرچشمه میگیرد. اگر تو مسلمان هستی، باید این حالت را در وجود خود به نمایش بگذاری.
یک دم از بی خودی سه باده بخور
چار تکبیر بر دو عالم کن
هوش مصنوعی: لحظهای از خود بیخود شو و سه جام شراب بنوش، سپس چهار بار تکبیر بگویید و آسمان و زمین را به وجد بیاورید.
هر چه هستی ست نام آن مستی
نسخ ماتم سرای آدم کن
هوش مصنوعی: هرچه که هستی، نام آن شوق و شادی است. آن را تبدیل به حالتی کن که غم و اندوه انسانها را برطرف کند.
همه این کن ولیک با محرم
چون نیابی مخنثی هم کن
هوش مصنوعی: همه این کارها را انجام بده، ولی اگر با کسی که رازهایت را میدانی، نمیتوانی صحبت کنی، حتی میتوانی به کسی که در این کار نیست هم متوسل شوی.
از خرد چشم اندکی بردار
وز کله پشم لختکی کم کن
هوش مصنوعی: کمی از نگاه تنگ و محدود خود بکاه و به جای آن، از دید و نگرشهای متفاوت استفاده کن.

سنایی