قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در اشتیاق کعبه و سفر حج
گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم
یک ره از ایوان برون آییم و بر کیوان شویم
راه بگذاریم و قصد حضرت عالی کنیم
خانهپردازیم و سوی خانهٔ یزدان شویم
طبل جانبازی فرو کوبیم در میدان دل
بیزن و فرزند و بیخان و سر و سامان شویم
گاه با بار مذلت سوی آن مسجد دویم
گاه با رخت غریبی نزد آن ویران شویم
گاه در صحن بیابان با خران همره بویم
گاه در کنج خرابی با سگان هم خوان شویم
گاه چون بی دولتان از خاک و خس بستر کنیم
گاه چون ارباب دولت نقش شادروان شویم
گاه از ذل غریبی بار هر ناکس کشیم
گاه در حال ضرورت یار هر نادان شویم
گاه بر فرزندگان چون بیدلان واله شویم
گه ز عشق خانمان چون عاشقان پژمان شویم
از فراق شهر بلخ اندر عراق از چشم و دل
گاه در آتش بویم و گاه در طوفان شویم
گه بعون همرهان چون آتش اندر دی بویم
گه به دست ملحدان چون آب در آبان شویم
ملحدان گر جادوی فرعونیان حاضر کنند
ما به تکبیری عصای موسی عمران شویم
غم نباشد بیش ما را زان سپس روزی که ما
از نشابور و ز طوس و مرو زی همدان شویم
از پی بغداد و کرخ و کوفه و انطاکیه
زهرمان حلوا شود آنشب که در حلوان شویم
چون بدارالملک عباسی امامی آمدیم
تازه رخ چون برگ و شاخ از قطرهٔ باران شویم
از برای حق صاحب مذهب اندر تهنیت
جان قدم سازیم و سوی تربت نعمان شویم
با شیاطین کین کشیم از خنجر توفیق حق
چون ز قادسیه سوی عقبهٔ شیطان شویم
پای چون در بادیهٔ خونین نهادیم از بلا
همچو ریگ نرم پیش باد سرگردان شویم
زان یتیمان پدر گم کرده یاد آریم باز
چون یتیمان روز عید از درد دل گریان شویم
از پدر وز مادر و فرزند و زن یاد آوریم
ز آرزوی آن جگر بندان جگر بریان شویم
در تماشاشان نیابیم ار گهی خوش دل بویم
گرد بالینشان نبینم ار دمی نالان شویم
در غریبی درد اگر بر جان ما غالب شود
چون نباشد این عزیزان سخت بیدرمان شویم
غمگساری نه که اشگی بارد از غمگین بویم
مهربانی نی که آبی آرد ار عطشان شویم
نه پدر بر سر که ما در پیش او نازی کنیم
نی پسر در بر که ما از روی او شادان شویم
چون رخ پیری ببینیم از پدر یاد آوریم
همچو یعقوب پسر گم کرده با احزان شویم
باشد امیدی هنوز ار زندگی باشد ولیک
آه اگر در منزلی ما صید گورستان شویم
حسرت آن روز چون بر دل همی صورت کنیم
ناچشیده هیچ شربت هر زمان حیران شویم
آه اگر یک روز در کنج رباطی ناگهان
بیجمال دوستان و اقربا مهمان شویم
همرهان حج کرده باز آیند با طبل و علم
ما به زیر خاک ره با خاک ره یکسان شویم
قافله باز آید اندر شهر بیدیدار ما
ما به تیغ قهر حق کشتهٔ غریبستان شویم
همرهان با سرخ رویی چون به پیش ماه شب
ما به زیر خاک چون در پیش مه کتان شویم
دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز
ما به هر ساعت همی طعمهٔ دگر کرمان شویم
نی که سالی صدهزار آزاده گردد منقطع
هم دریغی نیست گر ما نیز چون ایشان شویم
گر نهنگ حکم حق بر جان ما دندان زند
ما به پیش خدمت او از بن دندان شویم
رو که هر تیری که از میدان حکم آمد به ما
هدیه جان سازیم و استقبال آن پیکان شویم
چون بدو باقی شدیم از جسم خود فانی شویم
چون بدو دانا شدیم از علم خود نادان شویم
گر نباشد حج و عمره ور می و قربان گو مباش
این شرف ما را نه بس کز تیغ او قربان شویم
این سفر بستان عیاران راه ایزدست
ما ز روی استقامت سرو این بستان شویم
حاجیان خاص مستان شراب دولتند
ما به بوی جرعهای مولای این مستان شویم
نام و ننگ و لاف و اصل و فضل در باقی کنیم
تا سزاوار قبول حضرت قرآن شویم
بادیه بوتهست و ما چون زر مغشوشیم راست
چون بپالودیم ازو خالص چو زر کان شویم
بادیه میدان مردانست و ما نیز از نیاز
خوی این مردان گریم و گوی این میدان شویم
گرچه در ریگ روان عاجز شویم از بیدلی
چون پدید آید جمال کعبه جان افشان شویم
یا به دست آریم سری یا برافشانیم سر
یا به کام حاسدان گردیم یا سلطان شویم
یا پدید آییم در صحرای مردان همچو کوه
یا به زیر پشتهٔ ریگ روان پنهان شویم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲: گاه رزم آمد بیا تا عزم زی میدان کنیمقصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴: بر بساز کم زنان خود را بر آن مهتر نهیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم
یک ره از ایوان برون آییم و بر کیوان شویم
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که با مردان به میدان برویم و از ایوان بیرون بیاییم تا در دل آسمان قرار بگیریم.
راه بگذاریم و قصد حضرت عالی کنیم
خانهپردازیم و سوی خانهٔ یزدان شویم
هوش مصنوعی: ما راه را آماده میکنیم و عزم سفر به سمت شما داریم، زندگیمان را سازماندهی کرده و به سوی خانه خدا میرویم.
طبل جانبازی فرو کوبیم در میدان دل
بیزن و فرزند و بیخان و سر و سامان شویم
هوش مصنوعی: در میدان عشق و ارزشت، باید با تمام وجود به نبرد پرداخته و از هر گونه وابستگی به فرزندان و خانه و زندگی عاری شویم.
گاه با بار مذلت سوی آن مسجد دویم
گاه با رخت غریبی نزد آن ویران شویم
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر ذلت و سرشکستگی به سمت آن مسجد میروم و گاهی به خاطر احساس بیگانگی و غربت در کنار آن ویرانه قرار میگیرم.
گاه در صحن بیابان با خران همره بویم
گاه در کنج خرابی با سگان هم خوان شویم
هوش مصنوعی: گاهی در دل بیابان همراه با الاغها میگردیم و گاهی در گوشهای از ویرانه با سگها آواز میخوانیم.
گاه چون بی دولتان از خاک و خس بستر کنیم
گاه چون ارباب دولت نقش شادروان شویم
هوش مصنوعی: گاهی ما مانند کسانی که بیدولت و فقیرند، بر بستر خاک و علف زندگی میکنیم، و گاهی مانند کسانی که صاحب مقام و دولت هستند، با شکوه و شادی در آسایش و رفاه زندگی میکنیم.
گاه از ذل غریبی بار هر ناکس کشیم
گاه در حال ضرورت یار هر نادان شویم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات از روی تحمل ناچاری، بار مشکلات بیخودان را به دوش میکشیم و گاهی در شرایط خاص، ناچار میشویم یار و همنشین کسانی باشیم که عقل درستی ندارند.
گاه بر فرزندگان چون بیدلان واله شویم
گه ز عشق خانمان چون عاشقان پژمان شویم
هوش مصنوعی: گاهی به فرزندان مانند دیوانهها شیدا و بیخبر از خود میشویم، و گاهی از عشق به خانواده مانند عاشقان دلسوخته و غمگین میگردیم.
از فراق شهر بلخ اندر عراق از چشم و دل
گاه در آتش بویم و گاه در طوفان شویم
هوش مصنوعی: به خاطر دوری از شهر بلخ در عراق، گاهی احساس آتش سوزی در دل و چشمم دارم و گاهی در نوسان و تلاطم شبیه طوفان هستم.
گه بعون همرهان چون آتش اندر دی بویم
گه به دست ملحدان چون آب در آبان شویم
هوش مصنوعی: گاهی با یاری دوستان مانند آتش در دی (ماه سرد) میسوزیم، و گاهی به دست کفار مانند آب در آبان (ماه بارانی) میریزیم.
ملحدان گر جادوی فرعونیان حاضر کنند
ما به تکبیری عصای موسی عمران شویم
هوش مصنوعی: اگر ملحدان قدرت جادوگری فرعونیان را به نمایش بگذارند، ما با یک فریاد و تکبیر، به مانند عصای موسی، قدرت خود را نشان خواهیم داد.
غم نباشد بیش ما را زان سپس روزی که ما
از نشابور و ز طوس و مرو زی همدان شویم
هوش مصنوعی: غمی نخواهیم داشت زمانی که از شهرهای نشابور، طوس و مرو به همدان سفر کنیم.
از پی بغداد و کرخ و کوفه و انطاکیه
زهرمان حلوا شود آنشب که در حلوان شویم
هوش مصنوعی: در پی شهرهای بغداد، کرخ، کوفه و انطاکیه، زحمت و سختیهایمان به شیرینی حلوا تبدیل میشود، به شرطی که ما در آن شب به شادی و سرور بپردازیم.
چون بدارالملک عباسی امامی آمدیم
تازه رخ چون برگ و شاخ از قطرهٔ باران شویم
هوش مصنوعی: وقتی به دربار عباسیان آمدیم، مانند جوانهها و شاخههای تازه، با طراوت و شادابی ناشی از باران شدم.
از برای حق صاحب مذهب اندر تهنیت
جان قدم سازیم و سوی تربت نعمان شویم
هوش مصنوعی: به خاطر خدا و پاسداری از مذهب، برای تبریک و شادی به قدم برمیداریم و به سمت آرامگاه نعمان میرویم.
با شیاطین کین کشیم از خنجر توفیق حق
چون ز قادسیه سوی عقبهٔ شیطان شویم
هوش مصنوعی: ما با شیاطین درگیر میشویم و با کمک خنجر پیروزی از سوی حق، بهسوی شیطان حرکت میکنیم، همانطور که از قادسیه به سمت عقبهاش میرویم.
پای چون در بادیهٔ خونین نهادیم از بلا
همچو ریگ نرم پیش باد سرگردان شویم
هوش مصنوعی: زمانی که پا در راهی پرخطر و پر از درد و رنج بگذاریم، همچون دانههای ریز شن که در برابر وزش باد به این سو و آن سو میچرخند، ما نیز ناچار خواهیم بود که در برابر مشکلات و مصائب سرگردان و بیهدف شویم.
زان یتیمان پدر گم کرده یاد آریم باز
چون یتیمان روز عید از درد دل گریان شویم
هوش مصنوعی: به یاد یتیمانی که پدرشان را گم کردهاند، دوباره عواطفمان را ابراز میکنیم و مانند یتیمان در روز عید، از درد و دلتنگیمان گریه میکنیم.
از پدر وز مادر و فرزند و زن یاد آوریم
ز آرزوی آن جگر بندان جگر بریان شویم
هوش مصنوعی: از پدر و مادر و فرزند و همسر یاد میکنیم و از آرزوی آنهایی که دلهایشان دچار درد و رنج شده است، به شدت متاثر و داغدار میشویم.
در تماشاشان نیابیم ار گهی خوش دل بویم
گرد بالینشان نبینم ار دمی نالان شویم
هوش مصنوعی: اگر در تماشای آنها گاهی خوشحالم، اما نمیتوانم نزدیکشان باشم و اگر لحظهای نالان شوم، باز هم نمیتوانم به سراغشان بروم.
در غریبی درد اگر بر جان ما غالب شود
چون نباشد این عزیزان سخت بیدرمان شویم
هوش مصنوعی: اگر در غم و اندوه غریبی، درد بر جان ما تسلط پیدا کند، بیتردید در نبود عزیزان، درمان ما دشوار خواهد بود.
غمگساری نه که اشگی بارد از غمگین بویم
مهربانی نی که آبی آرد ار عطشان شویم
هوش مصنوعی: بغض و غم من به قدری زیاد است که اشکهایم بیاختیار میریزد. مهربانی هم نیست که اگر تشنهام شوم، به من آبی ببخشد.
نه پدر بر سر که ما در پیش او نازی کنیم
نی پسر در بر که ما از روی او شادان شویم
هوش مصنوعی: نه ما در حضور پدر تلاش میکنیم که او را راضی کنیم، و نه در حضور پسر به خاطر او خوشحال میشویم.
چون رخ پیری ببینیم از پدر یاد آوریم
همچو یعقوب پسر گم کرده با احزان شویم
هوش مصنوعی: وقتی چهرهی پیری را میبینیم، یاد پدر میافتیم و همانطور که یعقوب به یاد پسرش که گمش کرده بود، غمگین میشویم.
باشد امیدی هنوز ار زندگی باشد ولیک
آه اگر در منزلی ما صید گورستان شویم
هوش مصنوعی: هنوز امیدی وجود دارد اگر زندگی ادامه داشته باشد، اما آه که اگر در جایی نامید شویم، به گورستان خواهیم رفت.
حسرت آن روز چون بر دل همی صورت کنیم
ناچشیده هیچ شربت هر زمان حیران شویم
هوش مصنوعی: حسرت آن روزی که در دل خود مجسم میکنیم، باعث میشود که هرگز طعم هیچ نوشیدنی را نچشیدهایم و هر لحظه در حیرت و شگفتی به سر میبریم.
آه اگر یک روز در کنج رباطی ناگهان
بیجمال دوستان و اقربا مهمان شویم
هوش مصنوعی: ای کاش روزی در گوشهای دور از دنیا، ناگهان بدون زیبایی دوستان و نزدیکان خود مهمان شویم.
همرهان حج کرده باز آیند با طبل و علم
ما به زیر خاک ره با خاک ره یکسان شویم
هوش مصنوعی: همسفران که به خانه خدا رفتهاند، با شوری و هیجان برمیگردند و به طبل و پرچمهای خود اشاره دارند. اما ما که در زیر خاک مدفون شدهایم، در پایان کار، به یک حال و وضعیت تشییع میشویم و با خاک یکسان خواهیم شد.
قافله باز آید اندر شهر بیدیدار ما
ما به تیغ قهر حق کشتهٔ غریبستان شویم
هوش مصنوعی: بازگشت کاروان به شهر بیدیدار ما، و ما به خاطر قهر و خشم حق به قتلگاه بیگانهگی خواهیم رفت.
همرهان با سرخ رویی چون به پیش ماه شب
ما به زیر خاک چون در پیش مه کتان شویم
هوش مصنوعی: رفقای ما که صورتشان سرخ و زیباست، وقتی به پیش ماه شبمان میآیند، مانند کتان زیر خاک نرم و خنک میشوند.
دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز
ما به هر ساعت همی طعمهٔ دگر کرمان شویم
هوش مصنوعی: دوستان میگویند که به سفر حج رفتهاند و حالا برمیگردند، اما ما هر لحظه در دام و مشکلات جدیدی گرفتار میشویم.
نی که سالی صدهزار آزاده گردد منقطع
هم دریغی نیست گر ما نیز چون ایشان شویم
هوش مصنوعی: اگر نی، سالی صد هزار آزاده را بیابد و از آن جدا شود، هیچ جای نگرانی نیست. حتی اگر ما نیز مانند آنان شویم، اشکالی ندارد.
گر نهنگ حکم حق بر جان ما دندان زند
ما به پیش خدمت او از بن دندان شویم
هوش مصنوعی: اگر نهنگی به ما آسیب بزند، ما با کمال فروتنی و بندگی در برابر او تسلیم خواهیم شد.
رو که هر تیری که از میدان حکم آمد به ما
هدیه جان سازیم و استقبال آن پیکان شویم
هوش مصنوعی: هرچه اتفاقی که از سوی سرنوشت برای ما رقم بخورد، باید با جان و دل آن را بپذیریم و برای مواجهه با آن آماده شویم.
چون بدو باقی شدیم از جسم خود فانی شویم
چون بدو دانا شدیم از علم خود نادان شویم
هوش مصنوعی: زمانی که به او نزدیک شدیم، از دنیای مادی خود جدا میشویم و از وجود مادی خود فانی میگردیم. زمانی که در حقیقت او قرار میگیریم، از دانستههای خود ناامید میشویم و به نادانی خود پی میبریم.
گر نباشد حج و عمره ور می و قربان گو مباش
این شرف ما را نه بس کز تیغ او قربان شویم
هوش مصنوعی: اگر حج و عمره نباشد، و از شراب و قربانی خبری نباشد، این افتخار برای ما کافی نیست که فقط به خاطر تیغ او قربانی شویم.
این سفر بستان عیاران راه ایزدست
ما ز روی استقامت سرو این بستان شویم
هوش مصنوعی: این سفر به سرزمین زیبای دوستان، به اراده خداوند است و ما با استقامت و استقلالی که داریم، از زیباییهای این باغ بهرهمند خواهیم شد.
حاجیان خاص مستان شراب دولتند
ما به بوی جرعهای مولای این مستان شویم
هوش مصنوعی: زائران خاصّ، شادمان از نعمتها و خوشیهای الهی هستند. ما نیز با استشمام کمترین نشانهای از این خوشیها، به عشق و محبت آنها پیوسته و محو جذبههای آنها میشویم.
نام و ننگ و لاف و اصل و فضل در باقی کنیم
تا سزاوار قبول حضرت قرآن شویم
هوش مصنوعی: ما باید در زندگیمان بر روی مسائلی مانند نام، اعتبار، فخر و ارزشهای خود تمرکز کنیم تا شایسته پذیرش و توجه قرآن باشیم.
بادیه بوتهست و ما چون زر مغشوشیم راست
چون بپالودیم ازو خالص چو زر کان شویم
هوش مصنوعی: بیابان همانند یک بوته است و ما مانند ظروف طلا هستیم که ناخالصی داریم. وقتی که از این بوته عبور کنیم و پالوده شویم، خالص خواهیم شد و مانند طلای ناب خواهیم گشت.
بادیه میدان مردانست و ما نیز از نیاز
خوی این مردان گریم و گوی این میدان شویم
هوش مصنوعی: بیابان مکانی است برای نشان دادن شجاعت و مردانگی، و ما نیز به خاطر نیاز به این افراد شجاع، به این میدان میرویم و خود را در دل این چالشها قرار میدهیم.
گرچه در ریگ روان عاجز شویم از بیدلی
چون پدید آید جمال کعبه جان افشان شویم
هوش مصنوعی: اگرچه در دشت و بیابان احساس ناامیدی کنیم، اما وقتی زیبایی حقیقی را ببینیم، جانمان سرشار از عشق و شوق میشود.
یا به دست آریم سری یا برافشانیم سر
یا به کام حاسدان گردیم یا سلطان شویم
هوش مصنوعی: ما یا به موفقیتی بزرگ دست مییابیم و به خواستهمان میرسیم، یا باید با قهر و خشم از این دنیا وداع کنیم. همچنین ممکن است که در برابر حسد دیگران قرار بگیریم یا به مقام و سلطنت دست پیدا کنیم.
یا پدید آییم در صحرای مردان همچو کوه
یا به زیر پشتهٔ ریگ روان پنهان شویم
هوش مصنوعی: ما یا باید در دشت مردان با عظمت مانند کوه ظاهر شویم، یا در زیر تودههای ریگ پنهان شویم.
حاشیه ها
1398/07/20 12:10
سیدکاظم محمدی
گر نباشد حج و عمره ور می و قربان گو مباش
این شرف ما را نه بس کز تیغ او قربان شویم
نگارش درست مصرع اول بیت فوق بدین شرح است:
گر نباشد حج و عمره، رمی و قربان گو مباش
رمی اشاره به یکی از مناسک حج، یعنی زدن هفت سنگ به نماد شیطان یا جمره در سه روز از مناسک حج

سنایی