گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - در استغنای طبع خویش گوید

ز باده بده ساقیا زود دادم
که من خرمت خویش بر باد دادم
ز بیداد عشقت به فریاد آیم
نیاید به جز بادهٔ تلخ یادم
به آتش کنندم همی بیم آن جا
من این جا ز عشق اندر آتش فتادم
بدان آتش آنجا مبادا که سوزم
درین آتش اینجا رهایی مبادم
من از آتش عشق هم نرم گردم
اگرچه ز پولاد سختست لادم
مرا توبه و پارسایی نسازد
شبانگاه می‌باید و بامدادم
همی تا میان عاشقی را ببستم
بلا را سوی خویشتن ره گشادم
دو چشمم بر آبست و پر آتشم دل
سر آورده بر خاک و در دست بادم
منم بندهٔ عشق تا زنده باشم
اگر چه ز مادر من آزاد زادم
بجز عشق تا عمر دارم نورزم
اگر بیش باشد ز صد سال زادم
دل از بادهٔ عشق خوبان نتابم
چنین باد تا باد رسم و نهادم
ز نیک و بد این و آن فارغم من
برین نعمت ایزد زیادت کنادم
نه آویزم از کس نه بگریزم از کس
نه گیرنده بازم نه بی‌مهر خادم
مرا عشق فرمانروا اوستادست
من استاده فرمانبر اوستادم
ببردم به تن رنج در کنج محنت
که گنج خرد بر دل خود نهادم
هوارانیم همنشین من چو خود من
به شاگردی استاد عقل ایستادم
کم آزار و بی‌رنج و پاکیزه عرضم
که پاکست الحمدلله نژادم
مرا برتن خویش حکمیست نافذ
من استاده فرمانبر آن نفاذم
بهر حال و هر کار آید به پیشم
خداوند باشد در آن حال یادم
ز کس خیر و خوبی نباشد نخواهم
بدانچم بود با همه خلق رادم
خدایست در هر عنایی معینم
خدایست در هر بلایی ملاذم
شب و روز غرقه در احساس اویم
که تاجیست احسان او بر چکادم
همه شکر او گویم ار زنده باشم
خداوند توفیق و نیرو دهادم
قوی چون قبادم بدار از قناعت
اگر چند بی گنج و مال قبادم
به دانش من آباد و شادم به دانش
سپاس از خداوند کباد و شادم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز باده بده ساقیا زود دادم
که من خرمت خویش بر باد دادم
هوش مصنوعی: ساقی، زود برایم باده بیاور، چون من جوانی و خوشی‌ام را به باد داده‌ام.
ز بیداد عشقت به فریاد آیم
نیاید به جز بادهٔ تلخ یادم
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم عشق تو به زاری می‌افتم و به جز یاد تلخ آن باده، چیزی به یادم نمی‌آید.
به آتش کنندم همی بیم آن جا
من این جا ز عشق اندر آتش فتادم
هوش مصنوعی: من در آتش سوزانده می‌شوم، اما نگران آنجا هستم؛ در این سو، به خاطر عشق، در آتش افتاده‌ام.
بدان آتش آنجا مبادا که سوزم
درین آتش اینجا رهایی مبادم
هوش مصنوعی: بدان که در اینجا آتش وجود دارد و مبادا که در آن سو بسوزم، زیرا در اینجا هیچ رهایی ندارم.
من از آتش عشق هم نرم گردم
اگرچه ز پولاد سختست لادم
هوش مصنوعی: من از شعله‌های عشق هم نرم و لطیف می‌شوم، هرچند که ابزارم از پولاد محکم و سخت است.
مرا توبه و پارسایی نسازد
شبانگاه می‌باید و بامدادم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان می‌کند که توبه و پرهیزگاری او در واقع کافی نیست و نیاز دارد که در شب و صبح به یاد خدا باشد و در مسیر درست قدم بردارد. به عبارتی، صرف توبه کردن کافی نیست و او باید در هر لحظه به یاد خدا باشد و تلاش کند.
همی تا میان عاشقی را ببستم
بلا را سوی خویشتن ره گشادم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به عشق مشغول بودم، تمام مشکلات را به سمت خودم روانه کردم و راه را برای آن‌ها باز کردم.
دو چشمم بر آبست و پر آتشم دل
سر آورده بر خاک و در دست بادم
هوش مصنوعی: دو چشمانم در حال مشاهدهٔ آب هستند، در حالی که دل من به شدت احساساتی پر از آتش است و بر خاک افتاده است؛ به این معنا که در دستانم عواطف و احساسات را می‌پرورانم.
منم بندهٔ عشق تا زنده باشم
اگر چه ز مادر من آزاد زادم
هوش مصنوعی: من همه زندگی‌ام را وقف عشق کرده‌ام و تا زمانی که هستم، به آن پایبندم. هرچند از نظر جسمی آزاد به دنیا آمده‌ام، اما روحاً و از نظر احساسی وابسته به عشق هستم.
بجز عشق تا عمر دارم نورزم
اگر بیش باشد ز صد سال زادم
هوش مصنوعی: تنها عشق برایم ارزشمند است و در باقی عمرم با هیچ‌چیز دیگری مبارزه نمی‌کنم. حتی اگر زندگی‌ام بیشتر از صد سال طول بکشد، باز هم از عشق غافل نخواهم شد.
دل از بادهٔ عشق خوبان نتابم
چنین باد تا باد رسم و نهادم
هوش مصنوعی: من از عشق خوبان و شادی‌هایی که همراه با آن است، جدا نخواهم شد و می‌خواهم به همین حالت ادامه دهم.
ز نیک و بد این و آن فارغم من
برین نعمت ایزد زیادت کنادم
هوش مصنوعی: من از خوبی و بدی دنیا بی‌خبرم و تنها به این نعمت خداوند پناه می‌برم. ایزد، لطف خود را بیش از پیش بر من نازل کن.
نه آویزم از کس نه بگریزم از کس
نه گیرنده بازم نه بی‌مهر خادم
هوش مصنوعی: من نه به کسی وابسته‌ام و نه از کسی فرار می‌کنم، نه از کسی خواسته‌ای دارم و نه در پی محبت کسی هستم.
مرا عشق فرمانروا اوستادست
من استاده فرمانبر اوستادم
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و عشق، سرپرست و آموزگار من است. من دانش‌آموز و پیرو آن معلم بزرگ هستم.
ببردم به تن رنج در کنج محنت
که گنج خرد بر دل خود نهادم
هوش مصنوعی: به خاطر سختی‌هایی که کشیدم، به جستجوی طلا و ثروت نرفتم، بلکه به گنجینه‌ای از دانایی و خرد در درون خودم دست یافتم.
هوارانیم همنشین من چو خود من
به شاگردی استاد عقل ایستادم
هوش مصنوعی: با دوستانم هم‌نوا هستم و مانند خودم در کنار استاد عقل به یادگیری ایستاده‌ام.
کم آزار و بی‌رنج و پاکیزه عرضم
که پاکست الحمدلله نژادم
هوش مصنوعی: من فردی هستم کم‌زحمت و بی‌دردسر و پاک، که از تن و طینت خود شکرگزارم.
مرا برتن خویش حکمیست نافذ
من استاده فرمانبر آن نفاذم
هوش مصنوعی: من بر تن خود حس می‌کنم که دستوری نافذ و قاطع وجود دارد و من به این دستور عمل می‌کنم.
بهر حال و هر کار آید به پیشم
خداوند باشد در آن حال یادم
هوش مصنوعی: در هر وضعیت و شرایطی که قرار بگیرم، خداوند در آن لحظه یاد من خواهد بود.
ز کس خیر و خوبی نباشد نخواهم
بدانچم بود با همه خلق رادم
هوش مصنوعی: از هیچ‌کس امید خیر و نیکی ندارم، چون با همه مردم با صداقت رفتار می‌کنم.
خدایست در هر عنایی معینم
خدایست در هر بلایی ملاذم
هوش مصنوعی: خدایی که در هر نیازی کمکم می‌کند، خدایی که در هر دشواری پناهم می‌دهد.
شب و روز غرقه در احساس اویم
که تاجیست احسان او بر چکادم
هوش مصنوعی: من در هر لحظه از زندگی‌ام غرق در احساس او هستم، که لطف و نیکی او مثل تاجی بر سرم کار گذاشته شده است.
همه شکر او گویم ار زنده باشم
خداوند توفیق و نیرو دهادم
هوش مصنوعی: من هرگز از شکرگزاری به خاطر نعمت‌های او غافل نمی‌شوم، حتی اگر زنده باشم. خداوند به من لطف کرده و توفیق و قدرت عطا فرموده است.
قوی چون قبادم بدار از قناعت
اگر چند بی گنج و مال قبادم
هوش مصنوعی: من مانند قباد قوی هستم، پس از قناعت دست بردار. هرچند که دارای ثروت و مال نیستم، اما هنوز قدرت و توان دارم.
به دانش من آباد و شادم به دانش
سپاس از خداوند کباد و شادم
هوش مصنوعی: با دانشی که دارم، سرشار و خوشحالم و به خاطر آن از خداوند سپاسگزارم و شادابم.