قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹
نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم
گرفته دامن شادی شکسته گردن غم
سپرده لاله به پای و بسوده زلف به دست
گرفته دوست به دام و کشیده رطل به دم
ز چرخ زهره به زیر آمده به زاری زیر
ز کوه کبک به بانگ آمده به نالهٔ بم
نشانده شعله ز انگشتها به بادهٔ خام
فشانده حلقه ز انگشتها ز زلف به خم
نه از رفیق گریغ و نه از فراق دریغ
نه در میانه تکلف نه از زمانه ستم
مر بر آمده ناگاه شوق از دل و جان
که زخم آن به دلم زد هزار شوق صنم
خجسته شوقی با صدهزار جوق نشاط
گزیده و جدی با صدهزار فوج نغم
زمین و چرخ خبر یافته ز حال دلم
بمانده خیره و پوشیده جامهٔ ماتم
همی گشاده هوا بر زمین شراع گهر
همی کشیده فلک بر هوا بساط ظلم
ظلام مشرق بر چهر روز مستولی
سواد مغرب در طبع چرخ مستحکم
مرا دل اندر راه و دو دیده در حرکات
بجسته از بر یار و نشسته بر ادهم
سیاه رنگ ولیکن جهان بدو روشن
برین صفت رود آری مه چهارده هم
چگونه ادهمی آن ادهمی که من ز برش
چنان نشستم و چون بر فراز دیوان جم
بسهم شیر و بتن زنده پیل و چشم چراغ
چو عزم بر سر کوه چو وال در دل یم
قوی قوایم و فربه سرین و چیده میان
دراز گردن و آهخته گوش و گرد شکم
به پیشم اندر راهی و وادی و دشتی
درشت و صعب و سیه چون شعار کفر و ظلم
اگر چه کوه و بیابان و بیشه بود به پیش
همی زدم شب تاریک هر سه را بر هم
برین صفت همه شب تا ز لاجورد هوا
هزار شعله برآمد چو صد هزار علم
به مرغزاری کان روشنایی اندر وی
هزار قصر بدیدم چو قصر فخرامم
به شعر اوست همه افتخار و ناز عرب
به ذکر اوست همه اصل احتشام عجم
تفاخری که کند او ز روی تحقیقی
تفاخریست مسلم چو نصرت آدم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم
گرفته دامن شادی شکسته گردن غم
هوش مصنوعی: من و دوستم در حال خوردن شام هستیم و لحظات خوشی را سپری میکنیم. در این moment، تمام غمها و ناراحتیها را کنار گذاشتهایم و فقط به شادی و خوشی میپردازیم.
سپرده لاله به پای و بسوده زلف به دست
گرفته دوست به دام و کشیده رطل به دم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف زیبایی و جوانی میپردازد. او میگوید که لاله (نماد زیبایی) در پای دوست قرار دارد و زلفهای او به دست گرفته شده است. این تصویر نشاندهنده عشق و جذابیت عمیق است. همچنین، دوست به دام عشق گرفتار شده و در کنار این تصویر، وزن عشق (رطل) به او تحمیل شده است و او را در تنشهای عاطفی گرفتار کرده است.
ز چرخ زهره به زیر آمده به زاری زیر
ز کوه کبک به بانگ آمده به نالهٔ بم
هوش مصنوعی: از آسمان ستارهای به زمین افتاده و با نالهای به زمین رسیده، و از زیر کوه، پرندهای به صدا درآمده و ناله میکند.
نشانده شعله ز انگشتها به بادهٔ خام
فشانده حلقه ز انگشتها ز زلف به خم
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدنِ زیبایی و جذابیت خاصی از محبوب است. شاعر به نوعی از هنر و شیرینی عشق سخن میگوید که انگشتان محبوب به اندازهای زیبا و دلربا هستند که میتوانند شعلهای از شور و اشتیاق را ایجاد کنند. همچنین، اشارهای به حلقهای دارد که از زلف محبوب به وجود آمده و به همبسته شدن عشق و زیبایی اشاره میکند. این توصیف نشاندهندهی احساسی عمیق و پرشور در عشق است.
نه از رفیق گریغ و نه از فراق دریغ
نه در میانه تکلف نه از زمانه ستم
هوش مصنوعی: نه از دوستی ناراحت هستم و نه از جدایی غمگین. نه در میانه کارها احساس تکلف دارم و نه از ظلم زمانه ناراضیام.
مر بر آمده ناگاه شوق از دل و جان
که زخم آن به دلم زد هزار شوق صنم
هوش مصنوعی: ناگهان شعف و شوقی از دل و جانم برخاست که زخم عشق آن معشوق، هزاران حس شوق را در دلم ایجاد کرد.
خجسته شوقی با صدهزار جوق نشاط
گزیده و جدی با صدهزار فوج نغم
هوش مصنوعی: شوق خوشایند و دلپذیری همراه با هزاران لذت و شادی، و جدیت با هزاران گروه از نواهای دلنشین و آهنگین همراه است.
زمین و چرخ خبر یافته ز حال دلم
بمانده خیره و پوشیده جامهٔ ماتم
هوش مصنوعی: زمین و آسمان از حال دلم باخبر شدهاند و از شدت تأثر، در حالتی متحیر و در پوشش غم و اندوه باقی ماندهاند.
همی گشاده هوا بر زمین شراع گهر
همی کشیده فلک بر هوا بساط ظلم
هوش مصنوعی: هوا بر زمین به آرامی گسترده شده و آسمان مانند فرشی از جواهرات بر بالای آن کشیده شده است. به این ترتیب، ظلم و ستم در آسمان در حال برپا شدن است.
ظلام مشرق بر چهر روز مستولی
سواد مغرب در طبع چرخ مستحکم
هوش مصنوعی: روشنی صبحگاهی بر چهره روز غلبه کرده و تیرگیهای غرب در طبیعت آسمان به قوت خود پابرجاست.
مرا دل اندر راه و دو دیده در حرکات
بجسته از بر یار و نشسته بر ادهم
هوش مصنوعی: دل من در حال حرکت به سوی محبوب است و چشمهایم به حرکات او خیره شده و بر زمین نشسته است.
سیاه رنگ ولیکن جهان بدو روشن
برین صفت رود آری مه چهارده هم
هوش مصنوعی: اگرچه او رنگش سیاه است، اما وجودش دنیا را روشن میکند. حتی ماه کامل نیز به چنین ویژگیای دست پیدا میکند.
چگونه ادهمی آن ادهمی که من ز برش
چنان نشستم و چون بر فراز دیوان جم
هوش مصنوعی: چگونه کسی که رنگش سیاه است، مانند من میتواند بر تخت سلطنتی حکمرانی کند، در حالی که من بر فراز دیوان جم نشستهام؟
بسهم شیر و بتن زنده پیل و چشم چراغ
چو عزم بر سر کوه چو وال در دل یم
هوش مصنوعی: به اندازهای شیر و عزم و اراده دارم که همچون فیل زنده و چشمانم همچون چراغ میدرخشند. وقتی ارادهام به کوه میرسد، همچون عقابی در دل دریا پرواز میکنم.
قوی قوایم و فربه سرین و چیده میان
دراز گردن و آهخته گوش و گرد شکم
هوش مصنوعی: من قدرت و نیروی زیادی دارم و بدنی پرچربی و عضلانی دارم. گردنم بلند و گوشهایم ایستاده و شکمم گرد است.
به پیشم اندر راهی و وادی و دشتی
درشت و صعب و سیه چون شعار کفر و ظلم
هوش مصنوعی: در برابر من، راهی دشوار و بیابانی بزرگ و سخت وجود دارد که سیاهی آن مانند نمادی از کفر و ظلم است.
اگر چه کوه و بیابان و بیشه بود به پیش
همی زدم شب تاریک هر سه را بر هم
هوش مصنوعی: هرچند که کوه و دشت و جنگل وجود داشتند، در شب تاریک تمام آنها را یکی کردم و بر هم زدم.
برین صفت همه شب تا ز لاجورد هوا
هزار شعله برآمد چو صد هزار علم
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که در آسمان شب، به رنگ لاجوردی، هزاران شعله نور درخشان به وجود آمدهاند که مانند صدها پرچم برافراشته به نظر میرسند. این تصویر به زیبایی و شکوهمندی آسمان شب اشاره دارد.
به مرغزاری کان روشنایی اندر وی
هزار قصر بدیدم چو قصر فخرامم
هوش مصنوعی: در یک دشت گلافشان و روشن، هزاران قصر زیبا را دیدم که مانند قصر فخرامم بودند.
به شعر اوست همه افتخار و ناز عرب
به ذکر اوست همه اصل احتشام عجم
هوش مصنوعی: شعر و ادبیات او باعث افتخار و زیبایی است و هرچه به ذکر او میپردازیم، نشاندهنده ریشهدار بودن و بزرگی فرهنگ ایرانی است.
تفاخری که کند او ز روی تحقیقی
تفاخریست مسلم چو نصرت آدم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر گونه خودبزرگ بینی یا افتخار که از روی تحقیق و بررسی به دست آمده، مطمئناً همانند افتخاری است که آدم به واسطه نصرت و کمک الهی تجربه کرده است. به عبارت دیگر، افتخار واقعی باید بر اساس دلایل و شواهد محکم باشد و نه صرفاً به خاطر تظاهر یا بیان غیرواقعی.
حاشیه ها
1397/09/16 06:12
فاطمه سلحشور
مرا برآمده ناگاه صحیح است
1397/09/16 06:12
فاطمه سلحشور
در بیت ششم مرا برآمده ناگاه صحیح است