قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم
چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم
جاه کسرا زد به عالمهای عزل اندر قدم
چون نقاب از چهرهٔ ایمان براندازد زند
خیمهٔ ادبار خود کفر از خجالت در ظلم
کوس دعوت چون بزد در خاک بطحا در زمان
بر کنار عرش بر زد رایت ایمان علم
آفتاب کل مخلوقات آن کز بهر جاه
یاد کرد ایزد به جان او به قرآن در قسم
نیست اندر هشت جنت کس چنو با قدر و جاه
نیست در هفت آسمان دیگر چنو یک محتشم
بر سر این چرخ گردان جاه او بینی نشان
بر نهاد عرش یزدان نام او بینی رقم
از سعادات جمال و جاه و اقبالش همی
شد به صحرا آفتاب نور و ایمان از ظلم
رایت «نصر من الله» چون برآمد از عرب
آتش اندر زد به جان شهریاران عجم
خاک پای بوذرش از یک جهان نوذر بهست
درز نعلین بلال او به از صد روستم
همچو لا شد سرنگون آن کس که او را گفت «لا»
وز سعادت با نعم شد آنکه گفت او را «نعم»
چرخ اعظم آمده پیش قیامش در رکوع
طارم کسرا از او کسر و ز جاه او به خم
تا بیان شرع و دینش را خداوند جهان
یاد کرد اندر کلام خود نه افزون و نه کم
«صادقین» بوبکر بود و «قانتین» فرخ عمر
«منفقین» عثمان علی «مستغفرین» آمد بهم
هر کرا جاهیست زیر جایگاهش چاهدان
اندرین معنی مگو هرگز حدیث «لا» و «لم»
کافرانی کش ندیدند و نپذرفتند دین
چشم و گوش عقل ایشان بود اعما و اصم
سرفرازان قریش از زخم تیغش دیدهاند
هر یکی در حربگاه اندازهٔ خود لاجرم
بر سما دارد چو میکاییل و چون جبریل دوست
بر زمین دارد چو صدیقی و فاروقی خدم
عالم ار هجده هزار و صد هزارست از قیاس
نیست اندر کل عالمها چنو یک محتشم
با قلم باید علم تا کارها گیرد نظام
او علم بفراخت اندر کل عالم بی قلم
از ریاحین سعادات و گل تحقیق و انس
صدهزاران جان به دعوت کرد چون باغ ارم
از دم صمصام و رمح چاکران خویش کرد
هم عجم را بیملوک و هم عرب را بیصنم
مهتر اولاد آدم خواجهٔ هر دو جهان
آنکه یزدانش امات داد بر کل امم
از جلال و جاه و اقبالش خدای ذوالجلال
نام او پیش از ازل با نام خود کرده رقم
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بیخلاف
کز جفا بی حرمتی کردند در بیتالحرام
آب روی مومنان را کرد او با قدر و جاه
آب چشم کافران را کرد چون آب به قم
سرور هر دو جهان و کارساز حشر و نشر
آفتاب دین محمد سید عالی همم
مصطفا و مجتبا آن کز برای خیر حال
در ادای وحی جبریلش ندیدی متهم
در سخن جز نام او گفتن خطا باشد خطا
در هنر جز نعت او گفتن ستم باشد ستم
پیش علم و حلم وجود او کجا دارند پای
عالمان عالمین و کوه قاف و ابرویم
ای سنایی جز مدیح این چنین سید مگوی
تا توانی جز به نام نیک او مگشای دم
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در نکوهش دنیاداران: ای گرفتار نیاز و آز و حرص و حقد و مالقصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در نعت رسول اکرم: مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم
جاه کسرا زد به عالمهای عزل اندر قدم
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی استاد عالمها به دشت آمد، منزلت کسی که به هیچ چیز نرسیده، به اندازهای بالا رفت که در عالم غیبت، قدم گذاشت.
چون نقاب از چهرهٔ ایمان براندازد زند
خیمهٔ ادبار خود کفر از خجالت در ظلم
هوش مصنوعی: زمانی که پردهای که بر چهرهٔ ایمان است کنار برود، کفر به دلیل شرم و خجالت در سایهٔ ظلم، خیمهای برای خود برپا میکند.
کوس دعوت چون بزد در خاک بطحا در زمان
بر کنار عرش بر زد رایت ایمان علم
هوش مصنوعی: صدای دعوت به گوش رسید، در سرزمین بطحا. در آن زمان، پرچم ایمان و دانش بر کنار عرش به اهتزاز درآمد.
آفتاب کل مخلوقات آن کز بهر جاه
یاد کرد ایزد به جان او به قرآن در قسم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خورشید، منبع روشنایی و حیات برای تمام موجودات است و خداوند به خاطر مقام و جایگاه او، در قرآن سوگند یاد کرده است.
نیست اندر هشت جنت کس چنو با قدر و جاه
نیست در هفت آسمان دیگر چنو یک محتشم
هوش مصنوعی: در هیچ یک از بهشتهای هشتگانه، کسی مانند او با احترام و مقام نیست و در هیچ یک از هفت آسمان نیز فردی با این شایستگی وجود ندارد.
بر سر این چرخ گردان جاه او بینی نشان
بر نهاد عرش یزدان نام او بینی رقم
هوش مصنوعی: بر روی این جهان بیثبات، نشانههای بزرگی او را میتوانی مشاهده کنی و نام او را میتوانی در بالاترین مقامها و جایگاهها ببینی.
از سعادات جمال و جاه و اقبالش همی
شد به صحرا آفتاب نور و ایمان از ظلم
هوش مصنوعی: برکتها و خوبیهای او در زیبایی و مقام و خوشبختیاش باعث میشد که در بیابان، نور و ایمان مانند آفتابی درخشان از تاریکیها و ظلمتها بروز کند.
رایت «نصر من الله» چون برآمد از عرب
آتش اندر زد به جان شهریاران عجم
هوش مصنوعی: پرچم «پیروزی از سوی خدا» که به دست اعراب به اهتزاز درآمد، شعلهای از آتش در دل شاهان عجم افکند.
خاک پای بوذرش از یک جهان نوذر بهست
درز نعلین بلال او به از صد روستم
هوش مصنوعی: خاک پای بوذر، که شخصیت بزرگی است، از همه چیز در دنیا بهتر است، حتی از زمین نعلین بلال، که او نیز شخصیتی مهم و محترم است. این نشان میدهد که ارزش و بزرگایی کسانی مانند بوذر در مقایسه با قهرمانان تاریخی نیز فوقالعاده است.
همچو لا شد سرنگون آن کس که او را گفت «لا»
وز سعادت با نعم شد آنکه گفت او را «نعم»
هوش مصنوعی: هر کسی که به او «نه» گفته شود، مثل لا (به معنی پستی و ذلت) پایین میآید و از او جدا میشود. اما کسی که به او «بله» گفته شود، به سمت خوشبختی و نعمتها سوق داده میشود.
چرخ اعظم آمده پیش قیامش در رکوع
طارم کسرا از او کسر و ز جاه او به خم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عظمت و قدرت حاکمان و تأثیر آنها بر تاریخ و زمان اشاره میکند. او از "چرخ اعظم" صحبت میکند که نمایانگر حوادث بزرگ و سرنوشتساز است. این چرخ در حال حرکت به سمت قیام و تغییرات بزرگ است. اشاره به "رکوع طارم کسرا" نشاندهندهی تسلیم یا شکست حاکمان بزرگ است، به طوری که عظمت آنها کمرنگ میشود. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی بزرگان و کسانی که از مقام و جاه برخوردارند، در برابر این تحولات ناگریز به خم شدن و تسلیم هستند.
تا بیان شرع و دینش را خداوند جهان
یاد کرد اندر کلام خود نه افزون و نه کم
هوش مصنوعی: خداوند در کلام خود اصول دین و قوانین شرع را به طور کامل و بدون هیچگونه کم و کاستی بیان کرده است.
«صادقین» بوبکر بود و «قانتین» فرخ عمر
«منفقین» عثمان علی «مستغفرین» آمد بهم
هوش مصنوعی: بوبکر از جمله افرادی بود که به صداقت شهرت داشت، عمر شخصی بود که همیشه در خدمت به دیگران و انجام کارهای نیک فعال بود، عثمان فردی بود که در کمک به نیازمندان پیشگام بود و علی نیز به عنوان کسی شناخته میشد که همیشه در حال استغفار و طلب بخشش بود.
هر کرا جاهیست زیر جایگاهش چاهدان
اندرین معنی مگو هرگز حدیث «لا» و «لم»
هوش مصنوعی: هر کس در جایگاه خود مقام و مرتبهای دارد، اما در این مورد نباید هیچگونه بحث و سخنی از عدم و نداشتن بگوییم.
کافرانی کش ندیدند و نپذرفتند دین
چشم و گوش عقل ایشان بود اعما و اصم
هوش مصنوعی: کسانی که ایمان نیاوردند، درک و فهم صحیحی از دین نداشتند و به همین دلیل با چشم و گوش عقل خود نمیتوانستند حقیقت را ببینند و بشنوند.
سرفرازان قریش از زخم تیغش دیدهاند
هر یکی در حربگاه اندازهٔ خود لاجرم
هوش مصنوعی: سرفرازان قریش هر کدام به اندازهٔ خود در میدان جنگ از ضربههای شمشیر او آسیب دیدهاند.
بر سما دارد چو میکاییل و چون جبریل دوست
بر زمین دارد چو صدیقی و فاروقی خدم
هوش مصنوعی: دوست همچون میکاییل در آسمان حاکم است و به بلندی و عظمت او میبالد، در حالی که بر زمین با اصحاب صداقت و حقیقتجویش همچون صدیق و فاروق زندگی میکند.
عالم ار هجده هزار و صد هزارست از قیاس
نیست اندر کل عالمها چنو یک محتشم
هوش مصنوعی: اگر چه عالم پر از رنگ و زیبایی و تنوع است، اما هیچیک از آنها به اندازه یک انسان با شخصیت و بزرگوار، ارزش و اهمیت ندارد.
با قلم باید علم تا کارها گیرد نظام
او علم بفراخت اندر کل عالم بی قلم
هوش مصنوعی: با نوشتن و علم، کارها به سامان میرسند. علم باید در همه جا گسترش یابد، چون بدون نوشتن، علم نمیتواند درست پیشرفت کند.
از ریاحین سعادات و گل تحقیق و انس
صدهزاران جان به دعوت کرد چون باغ ارم
هوش مصنوعی: از گلهای خوشبویی که نشانه سعادتاند و از پژوهش، عشق و دوستی، هزاران جان را به میهمانی دعوت کرد، مانند باغ عدن.
از دم صمصام و رمح چاکران خویش کرد
هم عجم را بیملوک و هم عرب را بیصنم
هوش مصنوعی: با تیر و شمشیر کارگزاران خویش، به گونهای که هم ایرانیان را بدون پادشاه و هم عربها را بدون بت و تمثال کردند.
مهتر اولاد آدم خواجهٔ هر دو جهان
آنکه یزدانش امات داد بر کل امم
هوش مصنوعی: پدر بزرگوار انسانها، صاحب مقام و منزلت در جهان، همان کسی است که خداوند او را بر همه ملتها مقدّم داشته است.
از جلال و جاه و اقبالش خدای ذوالجلال
نام او پیش از ازل با نام خود کرده رقم
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و با عظمت، پیش از آن که چیزی وجود داشته باشد، نام خود را بر سرنوشت او گذاشته است.
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بیخلاف
کز جفا بی حرمتی کردند در بیتالحرام
هوش مصنوعی: او افرادی را که بدون هیچ دلیلی و به خاطر بیاحترامی به حرم امن الهی خیانت کرده بودند، از دیگران جدا کرد و به مجازات رساند.
آب روی مومنان را کرد او با قدر و جاه
آب چشم کافران را کرد چون آب به قم
هوش مصنوعی: او با مقام و جایگاهش، احترام و اعتبار مومنان را حفظ کرد، در حالی که دلیلی بر اشک و اندوه کافران بود، مثل آبی که در قم جاری میشود.
سرور هر دو جهان و کارساز حشر و نشر
آفتاب دین محمد سید عالی همم
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از پیامبر اسلام اشاره دارد و او را به عنوان منبع نور و راهنمای دین معرفی میکند. همچنین او را سرور جهانیان و نجاتدهنده در روز قیامت توصیف میکند. پیامبر محمد (ص) به عنوان کسی که همه امور را ساماندهی میکند و به بلندای همتها و آرمانها دست پیدا کرده است، شناخته میشود.
مصطفا و مجتبا آن کز برای خیر حال
در ادای وحی جبریلش ندیدی متهم
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای منجی و بزرگی میپردازد که در راستای خیر و نیکی عمل میکند و تحت فشار و اتهام از سوی دیگران قرار نمیگیرد. به نوعی به مقام والای او و رسالتش اشاره میکند که در انتقال وحی و پیام الهی فریب نخورده و با ایمان به کار خود ادامه میدهد.
در سخن جز نام او گفتن خطا باشد خطا
در هنر جز نعت او گفتن ستم باشد ستم
هوش مصنوعی: در صحبت کردن، اگر غیر از نام او را بر زبان بیاوریم، اشتباه است. و در هنر و زیبایی، اگر جز مدح و وصف او چیزی بگوییم، ظلم به حقیقت است.
پیش علم و حلم وجود او کجا دارند پای
عالمان عالمین و کوه قاف و ابرویم
هوش مصنوعی: علم و دانش و بردباری او به قدری بالاست که عالمان بزرگ و برجسته چه بسا در مقابل او جایی ندارند. مانند کوه قاف که نماد بلندی و عظمت است، ابروهای او نیز نشان از زیبایی و کمال میدهد.
ای سنایی جز مدیح این چنین سید مگوی
تا توانی جز به نام نیک او مگشای دم
هوش مصنوعی: ای سنایی، جز اینگونه ستایشها از این آقا چیزی نگو. تا جایی که میتوانی، تنها به نام نیک او اشاره کن و زبانت را باز نکن.