گنجور

شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین

گفتا شه شهیدان کامد روا مرادم
تا آتش محبت زد شعله بر نهادم
در کربلای عشقش بار بلا گشادم
در جلوه‌گاه جانان جان را به شوق دادم
درروز تیر باران مردانه ایستادم
هر تیر کز مخالف بر لوح سینه خوردم
پیغام وصل جانان آن تبر را شمردم
جز لطف او پناهی بر هیچکس نبردم
جان با هزار شادی در راه او سپردم
سر با هزار منت در پای او نهادم
کردند پس مخالفت در یاری اتفاقم
تا از حجاز کردند آواره در عراقم
آنها به سست عهدی من در سرو فاقم
جز راستی نبینی در طبع بی‌نفاقم
جز ایمنی نیابی در نفس بی‌فسادم
تخم وفایت ای دوست تا من به سینه کشتم
مهر عیال و فرزند یکسر ز سر بهشتم
به هر حصول بیعت با کوفیان زشتم
نام تو برده می‌شد تا نامه می‌نوشتم
روی تو دیده می‌بود تا دیده می‌گشادم
چون منصب شهدات من اختیار کردم
دل از وطن بریدم ترک دیار کردم
در کربلا رسیدم پا استوار کردم
در وادی محبت دانی چکار کردم
اول به سر رسیدم آخر ز پا فتادم
شکر خدا که بردم بر سر وفای خود را
در امتحان رساندم قالو! بلای خود را
راضی نمودم از خویش یعنی خدای خود را
تا با قضاش کردم ترک رضای خود را
با هر قضیه خوش دل در هر بلیه شادم
(صامت) به بزم جانان هر کس که راهبر بود
در پیش تیر محنت دایم تنش سپر بود
کاش از نخست ویران این دهر پرخطر بود
طرح نوی فروغی می‌ریختم اگر بود
دستی به آب و آتش حکمی بباد و خاکم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتا شه شهیدان کامد روا مرادم
تا آتش محبت زد شعله بر نهادم
هوش مصنوعی: گفت که پادشاه شهیدان آمده است و خواسته‌ام به تمام و کمال برآورده شده است، چرا که آتش عشق در وجودم شعله‌ور شده است.
در کربلای عشقش بار بلا گشادم
در جلوه‌گاه جانان جان را به شوق دادم
هوش مصنوعی: در کربلای عشق او، تمام سختی‌ها و مشکلات را تحمل کردم و در برابر معشوق، جانم را با شوق و عشق تقدیم کردم.
درروز تیر باران مردانه ایستادم
هوش مصنوعی: در روزی که باران تیرهای دشمن می‌بارید، با شجاعت ایستادگی کردم.
هر تیر کز مخالف بر لوح سینه خوردم
پیغام وصل جانان آن تبر را شمردم
هوش مصنوعی: هر بار که از طرف دشمنی زخم دیدم، پیام وصال محبوبم را در دل ثبت کردم.
جز لطف او پناهی بر هیچکس نبردم
جان با هزار شادی در راه او سپردم
هوش مصنوعی: غیر از لطف و رحمت او به هیچ کس پناهنده نشدم و جانم را با هزار خوشحالی در مسیر او قرار دادم.
سر با هزار منت در پای او نهادم
هوش مصنوعی: من با کمال افتخار و از روی خضوع و احترام، سرم را در برابر او قرار دادم.
کردند پس مخالفت در یاری اتفاقم
تا از حجاز کردند آواره در عراقم
هوش مصنوعی: در نتیجه مخالفت‌هایی که در کمک به من شد، من را از سرزمین حجاز آواره و به عراق کشاندند.
آنها به سست عهدی من در سرو فاقم
جز راستی نبینی در طبع بی‌نفاقم
هوش مصنوعی: آنها تنها سستی و عدم وفای من را در موهای بلند و زیبایم می‌بینند، اما در واقع در سرشت من جز صداقت و بی‌ریایی چیزی نمی‌بیند.
جز ایمنی نیابی در نفس بی‌فسادم
هوش مصنوعی: جز در سایه امنیت و آرامش، نمی‌توانی به جان بی‌آلایش و پاک خود دست یابی.
تخم وفایت ای دوست تا من به سینه کشتم
مهر عیال و فرزند یکسر ز سر بهشتم
هوش مصنوعی: دوست عزیز، عشق و محبت تو را در دل نگه‌داشته‌ام و به خاطر آن تمام زندگی‌ام را یعنی خانواده و فرزندانم را با عشق و علاقه به تو گره زده‌ام.
به هر حصول بیعت با کوفیان زشتم
نام تو برده می‌شد تا نامه می‌نوشتم
هوش مصنوعی: من هر بار که با کوفیان پیمان می‌بستم و سفارشی می‌کردم، ناچار بودم نام تو را به میان بیاورم و زمانی که نامه‌ای می‌نوشتم، نامت در آن ذکر می‌شد.
روی تو دیده می‌بود تا دیده می‌گشادم
هوش مصنوعی: چشمانم همیشه به سوی تو بود تا زمانیکه آن‌ها را باز می‌کردم.
چون منصب شهدات من اختیار کردم
دل از وطن بریدم ترک دیار کردم
هوش مصنوعی: زمانی که به عنوان شهید انتخاب شدم، دل از وطن جدا کردم و دیار خود را ترک کردم.
در کربلا رسیدم پا استوار کردم
در وادی محبت دانی چکار کردم
هوش مصنوعی: در کربلا به تلاش و استقامت خود ادامه دادم و در مسیر عشق و محبت، اقداماتی انجام دادم که قابل توجه بود.
اول به سر رسیدم آخر ز پا فتادم
هوش مصنوعی: ابتدا به هدفی که داشتم رسیدم، اما در انتها دچار مشکل شدم و از پا افتادم.
شکر خدا که بردم بر سر وفای خود را
در امتحان رساندم قالو! بلای خود را
هوش مصنوعی: خوشحالم که با وفای خود امتحان را با موفقیت پشت سر گذاشتم و به نتیجه‌ای که می‌خواستم رسیدم.
راضی نمودم از خویش یعنی خدای خود را
تا با قضاش کردم ترک رضای خود را
هوش مصنوعی: من خود را به خدا راضی کردم تا با قضا و تقدیرش، خواسته‌های خود را کنار بگذارم.
با هر قضیه خوش دل در هر بلیه شادم
هوش مصنوعی: من در هر وضعیتی با قلبی شاد و خوشحالم و به هر چالشی با خوش‌رویی برخورد می‌کنم.
(صامت) به بزم جانان هر کس که راهبر بود
در پیش تیر محنت دایم تنش سپر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که در میهمانی معشوق راهنمایی کند، در برابر سختی‌ها و مشکلات دائمی، همچون سپری برای بدنش عمل می‌کند.
کاش از نخست ویران این دهر پرخطر بود
طرح نوی فروغی می‌ریختم اگر بود
هوش مصنوعی: ای کاش از همان ابتدای این دنیا پرخطر، طرحی نو از روشنی به وجود می‌آمد که بتوانستم آن را خلق کنم اگر چنین امکانی وجود داشت.
دستی به آب و آتش حکمی بباد و خاکم
هوش مصنوعی: آرزو دارم که در زندگی، حتی در شرایط سخت و دشوار، تصمیماتی بگیرم که به نفع خودم و دیگران باشد.