شمارهٔ ۱۶ - و برای او همچنین
روزی که پا به علم پر از غم گذاشتیم
امید بر ذخیره در هم گماشتیم
آخر هر آنچه گشت فراهم گذاشتیم
رفتیم و هر چه بود به عالم گذاشتیم
دنیا و محنتش همه با هم گذاشتیم
هرگز نداشتیم ز رفتن به خود گمان
بردیم رنجها ز پی گنج شایگان
و آنگه تمام را بنهادیم رایگان
قطع نظر ز حاصل ده روزه جهان
این منزل خراب مسلم گذاشتیم
شد صرف در هوا و هوس روزگار ما
غافل ز پیک مرگ که میآید از قفا
ناگه برید دست ز دامان مدعا
چرخ زمانه چون نکند با کسی وفا
دست از شمار این درم کم گذاشتیم
کشتیم هر چه تخم در این دشت هولناک
آخر ثمر نداشت به جز میوهٔ هلاک
رفتیم با دلی ز غم دهر چاک چاک
در غم سفید کرده کشیدیم زیر خاک
موی سیاه را که به ماتم گذاشتیم
نشگفت خاطر از هوس بوستان و باغ
ما را ز کیف جام جهان تر نشد دماغ
گفتی که باد بود اجل و عمر ما چراغ
ما مرد دل شکسته و چندین هزار داغ
جام صفا در انجمن جم گذاشتیم
اندام ما ندیده به خود برگ خرمی
نشنیده زخم سینه و در بوی مرهمی
(صامت) چون این بود ثمر عمر آدمی
بردیم چون فغانی از این انجمن غمی
عیش جهان به مردم بیغم گذاشتیم
شمارهٔ ۱۵ - همچنین: ای غمگین تو را با شادی دوران چکارشمارهٔ ۱۷ - و برای او: ای که نموده ترک سر بهره کلاه سروری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی که پا به علم پر از غم گذاشتیم
امید بر ذخیره در هم گماشتیم
هوش مصنوعی: روزی که وارد دنیای علم و دانش شدیم، امیدوار بودیم که از آن ذخایر و منابع ارزشمند بهرهمند شویم.
آخر هر آنچه گشت فراهم گذاشتیم
رفتیم و هر چه بود به عالم گذاشتیم
هوش مصنوعی: در نهایت، هر آنچه که جمعآوری کردیم، رها کردیم و هر آنچه که داشتیم را به دنیا واگذار کردیم.
دنیا و محنتش همه با هم گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما تمام مشکلات و سختیهای دنیا را کنار هم تجربه کردیم.
هرگز نداشتیم ز رفتن به خود گمان
بردیم رنجها ز پی گنج شایگان
هوش مصنوعی: ما هیچگاه فکر نمیکردیم که رفتن و جدایی به خود ما مربوط باشد. بر این باور بودیم که رنجها تنها به خاطر دستیابی به گنجهای باارزش است.
و آنگه تمام را بنهادیم رایگان
قطع نظر ز حاصل ده روزه جهان
هوش مصنوعی: سپس تمامی چیزها را بدون هیچ چشمداشتی و به رایگان ارائه دادیم، بیتوجه به دستاوردهای ده روزه این دنیا.
این منزل خراب مسلم گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما این خانه خراب را به یاد مسلم رها کردهایم.
شد صرف در هوا و هوس روزگار ما
غافل ز پیک مرگ که میآید از قفا
هوش مصنوعی: زندگی ما صرف خوش گذرانی و شهوات شده است و ما غافل از این هستیم که پیام مرگ به سرعت از پشت سر میآید.
ناگه برید دست ز دامان مدعا
چرخ زمانه چون نکند با کسی وفا
هوش مصنوعی: ناگهان از رسیدن به هدف و آرزوها دست بردار، زیرا این جهان به هیچکس وفا نمیکند.
دست از شمار این درم کم گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما از شمارش این پولها دست کشیدیم.
کشتیم هر چه تخم در این دشت هولناک
آخر ثمر نداشت به جز میوهٔ هلاک
هوش مصنوعی: در این دشت وحشتناک، هر چه کاشتیم، نتیجهای جز شکست و نابودی نداشت.
رفتیم با دلی ز غم دهر چاک چاک
در غم سفید کرده کشیدیم زیر خاک
هوش مصنوعی: ما با دلی پر از غم و درد به سفر رفتیم و در این حال، غمهای خود را در دل دفن کردیم.
موی سیاه را که به ماتم گذاشتیم
هوش مصنوعی: موی سیاه را که به خاطر غم و اندوه پریشان کردهایم.
نشگفت خاطر از هوس بوستان و باغ
ما را ز کیف جام جهان تر نشد دماغ
هوش مصنوعی: دل ما از حسرت باغ و بوستان شگفتزده است، اما با نوشیدن جام جهان، از این آرزو و longing کم نمیشود.
گفتی که باد بود اجل و عمر ما چراغ
ما مرد دل شکسته و چندین هزار داغ
هوش مصنوعی: شما گفتید که مرگ و اتمام عمر ما مانند بادی است که میگذرد و روشنایی ما مثل یک شمعی است که خاموش میشود. دل ما پر از غم و اندوههای بسیار است.
جام صفا در انجمن جم گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما در مجلس نوشیدنی خوشگوار، جامی پر از شراب قرار دادیم.
اندام ما ندیده به خود برگ خرمی
نشنیده زخم سینه و در بوی مرهمی
هوش مصنوعی: بدن ما به حالتی از سرخوشی و شادابی است که هرگز به خود زخم نمیزند، از حالتی که در سینهام احساس میکنم، خبری ندارد و بویی از درمان نمیشنود.
(صامت) چون این بود ثمر عمر آدمی
بردیم چون فغانی از این انجمن غمی
هوش مصنوعی: زندگی انسان به همین صورت میگذرد و ما نیز حاصل این عمر را با صدای نالهای از این جمع به یادگار بردیم.
عیش جهان به مردم بیغم گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما لذت زندگی را به افرادی که نگران و بیغمی هستند، سپردیم.