گنجور

شمارهٔ ۱۵ - همچنین

ای غمگین تو را با شادی دوران چکار
صید شمشیر اجل را با لب خندان چکار
مشت خاکی را به کبر و کنینه و طغیان چکار
واله و آشفته را کفر و با ایمان چکار
مردم دیوانه را با شحنه و سلطان چکار
کار را از بهر دنیا کرده بر خویش تنگ
می‌زنی بر شیشه قلب ضعیفان چند سنگ
می‌بری تا کی به خون مردمان از ظلم چنگ
هر که در بحر عمیق افتاده در کام نهنگ
دیگرش با کار نوح و صدمه طوفان چه کار
از سر پی افسر خود دور کن تاج غرور
تا نگردی پایمال خلق محشر همچو مور
تا توانی با خدا شو آشنا ز ابلیس دور
زاهدان را چشم بر فردوس و حور است و قصور
عاشقان را با بهشت و کوثر و غلمان چکار
نیمه شب از بستر غفلت گهی بردار سر
عذرخواهی کن ز جرم خود به نزد دادگر
تا شود اندر دلت نور حقیقت جلوه‌گر
بلبلان گر راز دل گویند با گل در سحر
بوم را با ارغوان و نرگس خندان چکار
ای در آغوش عروس جهل روز شب بخوانب
یا مبر مال کسان را یا نما فکر جواب
می‌کمنی تا کی ز ظلم خود دل مردم کباب
هر که در فکر قیامت باشد و یوم حساب
کار او با اهل ظلم و دفتر دیوان چکار
ای خوشا آنان که پیش لطمه چوگان عشق
پای افشاندند خویش مردانه در میدان عشق
جان چون (صامت) باختند اندر سر پیمان عشق
سعدیا تا چند گویی درد بی‌درمان عشق
کشتگان دوست را با درد و با درمان چکار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای غمگین تو را با شادی دوران چکار
صید شمشیر اجل را با لب خندان چکار
هوش مصنوعی: ای غمگین، چه ارتباطی با شادی‌های دنیا داری؟ با لبخند به چه چیزی می‌خواهی به معرکه مرگ نزدیک شوی؟
مشت خاکی را به کبر و کنینه و طغیان چکار
واله و آشفته را کفر و با ایمان چکار
هوش مصنوعی: مشت خاکی به خاطر غرور و طغیان چه ارزشی دارد؟ و انسان گیج و آشفته را چه ربطی به کفر و ایمان دارد؟
مردم دیوانه را با شحنه و سلطان چکار
هوش مصنوعی: مردم دیوانه را چه به کار شحنه و سلطان؟
کار را از بهر دنیا کرده بر خویش تنگ
می‌زنی بر شیشه قلب ضعیفان چند سنگ
هوش مصنوعی: انسانی که برای رسیدن به منافع دنیوی خود دست به کار می‌زند، به خاطر حرص و طمعش به قلب‌های ضعیفان آسیب می‌زند و به آنها صدمه می‌زند.
می‌بری تا کی به خون مردمان از ظلم چنگ
هر که در بحر عمیق افتاده در کام نهنگ
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی مردم را به خاطر ظلم و ستم ببلعی؟ هر کسی که در دریای عمیق سقوط کرده، در چنگال نهنگ گرفتار می‌شود.
دیگرش با کار نوح و صدمه طوفان چه کار
هوش مصنوعی: دیگر چه کاری به کار نوح و آسیب‌های طوفان دارد؟
از سر پی افسر خود دور کن تاج غرور
تا نگردی پایمال خلق محشر همچو مور
هوش مصنوعی: برای اینکه در روز قیامت تحت فشار و سختی قرار نگیری، بهتر است فخرفروشی و تکبر را از خود دور کنی و به جای آن تواضع را در پیش بگیری.
تا توانی با خدا شو آشنا ز ابلیس دور
زاهدان را چشم بر فردوس و حور است و قصور
هوش مصنوعی: تا می‌توانی با خدا ارتباط برقرار کن و از ابلیس دوری کن؛ زاهدان فقط به بهشت و زیبایی‌های آن و کاخ‌ها می‌اندیشند.
عاشقان را با بهشت و کوثر و غلمان چکار
هوش مصنوعی: عاشقان برای لذت و محبت به معشوق، نیازی به بهشت و نعمت‌های آن ندارند. آنها به عشق و ارتباط معنوی اهمیت بیشتری می‌دهند تا به چیزهای مادی و دنیوی.
نیمه شب از بستر غفلت گهی بردار سر
عذرخواهی کن ز جرم خود به نزد دادگر
هوش مصنوعی: نیمه شب از خواب غفلت بیدار شو و به خاطر اشتباهاتت از خداوند عذرخواهی کن.
تا شود اندر دلت نور حقیقت جلوه‌گر
بلبلان گر راز دل گویند با گل در سحر
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور حقیقت در دل تو نمایان شود، بلبلان اگر در سحر راز دل خود را با گل بگویند.
بوم را با ارغوان و نرگس خندان چکار
هوش مصنوعی: پرنده را با گل‌های زیبا و خوشبو چه کار داری؟
ای در آغوش عروس جهل روز شب بخوانب
یا مبر مال کسان را یا نما فکر جواب
هوش مصنوعی: ای کسی که در آغوش نادانی به سر می‌بری، در روز و شب شکوه مکن. یا از دیگران ممال خود را مگیر، یا از خود فکر کن که چه باید کرد.
می‌کمنی تا کی ز ظلم خود دل مردم کباب
هر که در فکر قیامت باشد و یوم حساب
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی با ظلم و ستم خود دل مردم را به آتش بکشی؟ هر کسی که به فکر روز قیامت و حساب و کتاب باشد، این ظلم را نمی‌پذیرد.
کار او با اهل ظلم و دفتر دیوان چکار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کار او به ظلم و ستم و مدارک و اسناد رسمی چه ارتباطی دارد؟ در واقع، این سوال می‌پرسد که چرا او باید به مسایل ناعادلانه یا اداری که به ظلم مربوط می‌شود، اهمیت بدهد یا به آنها بپردازد.
ای خوشا آنان که پیش لطمه چوگان عشق
پای افشاندند خویش مردانه در میدان عشق
هوش مصنوعی: خوش به حال کسانی که با شجاعت و دل‌نگرانی در میدان عشق حاضر شدند و اجازه ندادند که ضربات و چالش‌های عشق آنها را از پا درآورد.
جان چون (صامت) باختند اندر سر پیمان عشق
سعدیا تا چند گویی درد بی‌درمان عشق
هوش مصنوعی: زمانی که جان از شدت عشق دچار شور و شوق شد، دیگر با عشق نمی‌توان از درد و رنج آن سخن گفت. پس دیگر چرا به درد و رنج عمیق عشق سخن بگویی؟
کشتگان دوست را با درد و با درمان چکار
هوش مصنوعی: کشتگان عشق را نه درمانی است و نه دردی که بشود برایشان کاری کرد.