گنجور

شمارهٔ ۸ - شکوه و زینب (ع) سر قبر مادر

روایت است که چون عترت رسول‌الله
سوی مدینه رسیدند با خروش ز راه
خمیده زینب بی‌غمگسار گشت روان
میان روضه مادر به ناله و افغان
سلام کرد به حسرت فکند سر در پیش
زبان حال به مادر بگفت با دل ریش
که ای ستمکش ایام چشم تو روشن
که زینبت ز سفر آمده است سوی وطن
سری بر آر ز خاک و به پرس احوالم
نظاره کن که چسان گشته است اقبالم
ز من بپرس که زینب چه شد برادر تو
ز داغ کیست که گشته سیاه معجر تو
ز کربلا تو چرا بی‌برادر آمده‌ای
چنین شکسته دل و خاک بر سر آمده‌ای
برم ز کوفه و یا کربلا به نزد تو نام
و یا ز شام و یزید لعین بدفرجام
به کربلا ز ستم سوختند خانه ما
بباد داد فلک خاک آشیانه ما
مرا به گوشه زندان همین نه ماوا داد
به کوفه حکم به قتلم نمود ابن زیاد
میان کوفه ندیدی چسان ز آتش دل
زدم ز غصه سر خد به چوبه محمل
که شد ز خون سرم روی و موی من رنگین
روانه شد ز سرم همچو سیل خون به زمین
ز کوفه تا به سوی شام در برابر من
به پیش محمل من بد سر برادر من
شدم چو وارد اشم خراب ای مادر
خرابه منزل ما بود و خاک ره بستر
کسی که مونس و غمخوار و همدم ما بود
مدام سنگ و نی و چوب سخت اعدا بود
تمام کوچه و بازرا شام آئین بست
یزید دون به سر تخت زرنگار نشست
به بزم عام طلب کرد آن لعین غیور
سر برهنه من و اهل بیت را به حضور
چنان نمود جفای یزید مدهوشم
که شد ز شمر و صفت کربلا فراموششم
به پیش دیده من آن ستمگر کونین
بزد به چوب ستم بر لب و دهان حسین
گذشته زین همه یک سرخ مو به بزم یزید
ز خاندان نبوت کنیز می‌طلبید
بس است (صامت) افسرده زین عزا بگذر
که از سرکش دو چشمت سیاه شد دفتر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روایت است که چون عترت رسول‌الله
سوی مدینه رسیدند با خروش ز راه
هوش مصنوعی: نقل شده که وقتی خانواده پیامبر اسلام به مدینه رسیدند، با صدای بلند و هیجان زیاد وارد شهر شدند.
خمیده زینب بی‌غمگسار گشت روان
میان روضه مادر به ناله و افغان
هوش مصنوعی: زینب با وجود بی‌غم بودنش، در حالی که به سمت مکان مقدسی می‌رود، احساس عمیق و اندوهی دارد و با صدای ناله و گریه، یاد مادرش را زنده می‌کند.
سلام کرد به حسرت فکند سر در پیش
زبان حال به مادر بگفت با دل ریش
هوش مصنوعی: سلام کرد و با اندوه سرش را پایین انداخت. با حالتی ناراحت به مادرش گفت که دلش شکسته است.
که ای ستمکش ایام چشم تو روشن
که زینبت ز سفر آمده است سوی وطن
هوش مصنوعی: ای مظلوم زمان، خوشحال باش که زیبایی‌ات از سفر برگشته و به وطن رسیده است.
سری بر آر ز خاک و به پرس احوالم
نظاره کن که چسان گشته است اقبالم
هوش مصنوعی: سر خود را از خاک بلند کن و احوال من را تماشا کن که چگونه حال و روزم عوض شده است.
ز من بپرس که زینب چه شد برادر تو
ز داغ کیست که گشته سیاه معجر تو
هوش مصنوعی: از من بپرس که زینب چه حالتی دارد و برادر تو چه غم بزرگی را تحمل کرده است که بر اثر آن، چادرت سیاه شده است.
ز کربلا تو چرا بی‌برادر آمده‌ای
چنین شکسته دل و خاک بر سر آمده‌ای
هوش مصنوعی: چرا با دل شکسته و سرووضع نامناسب از کربلا آمده‌ای، بدون اینکه برادرت را همراه داشته باشی؟
برم ز کوفه و یا کربلا به نزد تو نام
و یا ز شام و یزید لعین بدفرجام
هوش مصنوعی: می‌خواهم از کوفه یا کربلا به نزد تو بروم و یا از شام و یزید بدسرنوشت بیایم.
به کربلا ز ستم سوختند خانه ما
بباد داد فلک خاک آشیانه ما
هوش مصنوعی: خانه‌مان در کربلا به خاطر ظلم‌ها سوخت و آسمان سرنوشت ما را تباه کرد و سرنوشت‌مان را نابود ساخت.
مرا به گوشه زندان همین نه ماوا داد
به کوفه حکم به قتلم نمود ابن زیاد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از وضعیتی سخت و دردناک سخن می‌گوید. او به توصیف محبوس بودن خود در زندان می‌پردازد و بیان می‌کند که با وجود این شرایط، تنها نشانه‌ای از آرامش برایش وجود ندارد. همچنین اشاره می‌کند که ابن زیاد، فرمانروای کوفه، تصمیم به قتل او گرفته است. در واقع، این شعر حس ناامیدی و ظلمی که بر فردی روا داشته می‌شود را به نمایش می‌گذارد.
میان کوفه ندیدی چسان ز آتش دل
زدم ز غصه سر خد به چوبه محمل
هوش مصنوعی: در کوفه، تو هرگز ندیدی که چگونه آتش دل مرا به شدت سوزاند و از شدت غم، سرم را به چوب محمل زدم.
که شد ز خون سرم روی و موی من رنگین
روانه شد ز سرم همچو سیل خون به زمین
هوش مصنوعی: از خون من رنگ چهره و مویم تغییر کرده و همچون سیل، خون از سرم به زمین میریزد.
ز کوفه تا به سوی شام در برابر من
به پیش محمل من بد سر برادر من
هوش مصنوعی: از کوفه تا شام، نزدیک من، برادرم با بدسرشتی خود در برابر محمل من ایستاده است.
شدم چو وارد اشم خراب ای مادر
خرابه منزل ما بود و خاک ره بستر
هوش مصنوعی: من به جایی وارد شدم که در آن هر چیز نابود و ویران است، ای مادر. خانه و مکان من در این خرابه‌هاست و خاکی که بر بستر من نشسته است.
کسی که مونس و غمخوار و همدم ما بود
مدام سنگ و نی و چوب سخت اعدا بود
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در کنار ما بود و با ما همدلی می‌کرد، در واقع دشمنان ما بودند که به ما آسیب می‌زدند و ما را تحت فشار قرار می‌دادند.
تمام کوچه و بازرا شام آئین بست
یزید دون به سر تخت زرنگار نشست
هوش مصنوعی: تمام کوچه‌ها و بازارها شب مراسم ویژه‌ای به خاطر یزید برگزار شده و او بر روی تخت زرین نشسته است.
به بزم عام طلب کرد آن لعین غیور
سر برهنه من و اهل بیت را به حضور
هوش مصنوعی: در جمع عمومی، آن شخص حسود و بدخواه به دنبال این بود که من و خانواده‌ام را به نمایش بگذارد و مورد توجه قرار دهد.
چنان نمود جفای یزید مدهوشم
که شد ز شمر و صفت کربلا فراموششم
هوش مصنوعی: رفتار بی‌رحمانه یزید به قدری مرا تحت تأثیر قرار داده است که دیگر از شمر و ویژگی‌های کربلا چیزی به یاد ندارم.
به پیش دیده من آن ستمگر کونین
بزد به چوب ستم بر لب و دهان حسین
هوش مصنوعی: در مقابل چشمان من، آن ظالم، با چوب ظلم به لب و دهان حسین ضربه زده است.
گذشته زین همه یک سرخ مو به بزم یزید
ز خاندان نبوت کنیز می‌طلبید
هوش مصنوعی: در گذشته، تنها یک زن با موهای قرمز به میهمانی یزید از نسل پیامبر درخواست شد که به خدمت گرفته شود.
بس است (صامت) افسرده زین عزا بگذر
که از سرکش دو چشمت سیاه شد دفتر
هوش مصنوعی: بس کن، ای صامت، از این اندوه عبور کن، زیرا که از شدت ظلم و غم چشمانت به شدت تیره و تار شده است.