شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء
شام عاشورا چو آن موج بلا
موج زن شد در زمین کربلا
آل بوسفیان «کذاب اشر»
عازم جنگ «ملیک مقتدر»
عتترت طه به صد شوق و شعف
بهر جانبازی گرفته جان به کف
کفر و ایمان گشت یک جا روبرو
حق و باطل هر دو با هم جنگجو
اندر آن اشم چون روز رستخیز
یک زنی دیدند زار و اشکریز
وه چه زن غم داده بنیادش به باد
بلکه غم او را غلام خانهزاد
غصهاش افزون و صبرش کم شده
در جوانی همچو پیران خم شده
خود یکی اشکش ز بیتابی هزار
دیدهاش چون ابر نیسان قطره بار
اندر آن شب همچو بخت خود ز آه
کرده روز هر دو عالم را سیاه
شعله افشانی به شمع آموخته
یک جهان جان را به آهی سوخته
تیر آهش در کمان قد بره
گریهاش اندر گلو بسته گره
تر نموده ز آب چشمان خاک را
رفتی از مژگان خس و خاشاک را
خاره و خاری که در آن بادیه
بود در خاک زمین ماریه
جمگلی را آن زن ژولیده مو
مینمودی اندر آن شب رفت و رو
کرد از وی حقشناسی این سئوال
کیستی تو ای زن افسرده حال؟
اندر این شب آه و افغانت ز چیست؟
جسجویت اندر اینجا بهر چیست
گفت: من خاتون اقلیم غمم
مالک الملک دیار ماتمم
نام من زهراستاندر خافقین
مادرم بر خسرو بیکس حسین
چون که فردا اوفتد از صدر زین
جسم مجروح حسینم بر زمین
ترسم اندر خاک چون شد مسکنش
گردد افزونتر جراحات تنش
میکنم در این دیار هولناک
این زمین را از خس و خاشاک پاک
زین حکایت بازشدن خون در دلم
گشت مشکلتر عزیزان مشکلم
بد ز روز آن شب محنت اثر
گوئیا خاتون محشر باخبر
کز سر زین زینت عرش اله
کرد جا اندر زمین کربلا
روسیاهی پیرهن برد از تنش
آن دگر عمامه آن یک جوشنش
خواهرش زینب دوان با اشک و آه
بیتامل کرد رو در قتلگاه
کرد چندی اندر آن هول هراس
در بر شمر ستمگر التماس
چون ز شمر سنگدل شد ناامید
نزد بن سعید لعین دون دوید
چون کسی بر بیکسی آرد پناه
دستها بر سر بدان حال تباه
گفت ای شیطان پرست بیادب
غیرتت کو آخر ای ننگ عرب
کردهای جا ظالم بزیر چتر زر
یک زمان کن بر حسین من نظر
میکنند از تن سر او را جدا
پیش چشم من بخواری از قفا
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۴۱ - قصه معراج و شهادت حضرت امیر(ع): در شب معراج هادی سبلشمارهٔ ۴۳ - دفن اجساد شهدا: از سموم ظلم اعوان یزید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شام عاشورا چو آن موج بلا
موج زن شد در زمین کربلا
هوش مصنوعی: شب عاشورا همچون موجی از بلا و مصیبت در سرزمین کربلا به اوج خود رسید.
آل بوسفیان «کذاب اشر»
عازم جنگ «ملیک مقتدر»
هوش مصنوعی: آل بوسفیان، که دروغگوی بزرگ به شمار میرود، به سمت جنگ با پادشاه قدرتمند حرکت میکند.
عتترت طه به صد شوق و شعف
بهر جانبازی گرفته جان به کف
هوش مصنوعی: با شوق و خوشحالی بسیار، به استقبال طه آمدهام و برای جانفشانی، جانم را در دست دارم.
کفر و ایمان گشت یک جا روبرو
حق و باطل هر دو با هم جنگجو
هوش مصنوعی: کفر و ایمان در یک جا قرار گرفتند و در مواجهه با هم، حق و باطل نیز در حال نبرد هستند.
اندر آن اشم چون روز رستخیز
یک زنی دیدند زار و اشکریز
هوش مصنوعی: در آن موقعیت مانند روز قیامت، زنی را دیدند که بسیار غمگین و در حال گریه بود.
وه چه زن غم داده بنیادش به باد
بلکه غم او را غلام خانهزاد
هوش مصنوعی: او به چه زنی که غمها و مشکلاتش را به هدر داده و حالا غم او مانند بردهای در خانهاش مانده است.
غصهاش افزون و صبرش کم شده
در جوانی همچو پیران خم شده
هوش مصنوعی: در جوانی، ناراحتیهایش بیشتر شده و صبرش کاهش یافته، مانند پیرانی که در درد و غم خمیده شدهاند.
خود یکی اشکش ز بیتابی هزار
دیدهاش چون ابر نیسان قطره بار
هوش مصنوعی: اشک یکی از او به اندازهای بود که هزار چشم را به یاد میآورد، مثل باران در فصل بهار که به آرامی میبارد.
اندر آن شب همچو بخت خود ز آه
کرده روز هر دو عالم را سیاه
هوش مصنوعی: در آن شب، مانند سرنوشت خود، به خاطر ناله و اندوهی که داشتم، روز را برای خود و تمام جهان تاریک کردم.
شعله افشانی به شمع آموخته
یک جهان جان را به آهی سوخته
هوش مصنوعی: شمع به شعلهور شدن یاد داده است و از این رو، یک دنیا جانها را با یک آه سوزانده است.
تیر آهش در کمان قد بره
گریهاش اندر گلو بسته گره
هوش مصنوعی: آتش دردش مانند تیر در کمان آماده است و گریهاش در گلویش مانده و نمیتواند بیرون بیاید.
تر نموده ز آب چشمان خاک را
رفتی از مژگان خس و خاشاک را
هوش مصنوعی: آب چشمان تو خاک را مرطوب کرد و با اشکهایت خس و خاشاک را از مژگانت پاک کردی و رفتی.
خاره و خاری که در آن بادیه
بود در خاک زمین ماریه
هوش مصنوعی: خار و خاری که در آن بیابان وجود دارد، در خاک زمین به ماری تبدیل شده است.
جمگلی را آن زن ژولیده مو
مینمودی اندر آن شب رفت و رو
هوش مصنوعی: آن زن با موهای ژولیده، در شب تار، خود را در جلوی جمگلی نشان میداد و از آنجا رفت و ناپدید شد.
کرد از وی حقشناسی این سئوال
کیستی تو ای زن افسرده حال؟
هوش مصنوعی: این سوال از تو به عنوان یک زن غمگین این است که چه کسی هستی و چه ویژگیهایی داری که به این حالت دچار شدهای. احساس قدردانی و علاقمندی به شناختن تو در این پرسش نهفته است.
اندر این شب آه و افغانت ز چیست؟
جسجویت اندر اینجا بهر چیست
هوش مصنوعی: در این شب، دلتنگی و نالهات به خاطر چه چیزی است؟ چرا اینجا به دنبال چی هستی؟
گفت: من خاتون اقلیم غمم
مالک الملک دیار ماتمم
هوش مصنوعی: گفت: من زن و صاحباختیار سرزمین ناراحتیهایم و فرمانروای سرزمین اندوههایم.
نام من زهراستاندر خافقین
مادرم بر خسرو بیکس حسین
هوش مصنوعی: من به نام زهرا شناخته میشوم و مادرم فاطمه است که فرزند حسین، پادشاه و تنها کسی است که در عالم وجود دارد.
چون که فردا اوفتد از صدر زین
جسم مجروح حسینم بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی فردا بدن مجروح حسین از روی زین پایین میافتد و به زمین میرسد.
ترسم اندر خاک چون شد مسکنش
گردد افزونتر جراحات تنش
هوش مصنوعی: میترسم وقتی که او در خاک آرام گیرد، زخمها و دردهایش بیشتر شود.
میکنم در این دیار هولناک
این زمین را از خس و خاشاک پاک
هوش مصنوعی: در این سرزمین ترسناک، تلاش میکنم تا این زمین را از زبالهها و چیزهای بیارزش پاکسازی کنم.
زین حکایت بازشدن خون در دلم
گشت مشکلتر عزیزان مشکلم
هوش مصنوعی: در این داستان، بر افراز شدن حس درد در دلم کار را برای عزیزانم سختتر کرده است.
بد ز روز آن شب محنت اثر
گوئیا خاتون محشر باخبر
هوش مصنوعی: از روز بد و شب سختی که تجربه کردم، گویا که آن بانوی بزرگ روز قیامت از حال من آگاه است.
کز سر زین زینت عرش اله
کرد جا اندر زمین کربلا
هوش مصنوعی: از بالای عرش الهی، زینت و زیبایی را به زمین کربلا آورد.
روسیاهی پیرهن برد از تنش
آن دگر عمامه آن یک جوشنش
هوش مصنوعی: زشت و سیاه شدن حال کسی است که بر اثر رفتار نادرست خود، دیگر در برابر مردم قابل احترام و قابل قبول نیست. پیرهن او که نشانه شخصیت و هویت اوست، از تنش برداشته شده و عمامه و زرهاش که نماد قدرت و مقام اوست نیز از او گرفته شده است. این به معنای از دست رفتن جایگاه و اعتبار اوست.
خواهرش زینب دوان با اشک و آه
بیتامل کرد رو در قتلگاه
هوش مصنوعی: خواهرش زینب با دلتنگی و اندوه، بیدرنگ به سمت صحنه کشتار دوید و اشکهایش بر صورتش جاری شد.
کرد چندی اندر آن هول هراس
در بر شمر ستمگر التماس
هوش مصنوعی: مدتی در شرایط وحشت و ترس گذرانید، در آغوش کسی که ستم میکند، درخواست کمک کرد.
چون ز شمر سنگدل شد ناامید
نزد بن سعید لعین دون دوید
هوش مصنوعی: وقتی که شمر بیرحم از امید ناامید شد، به سوی بن سعید، فردی پست و رذل، دوید.
چون کسی بر بیکسی آرد پناه
دستها بر سر بدان حال تباه
هوش مصنوعی: وقتی کسی در تنهایی و ناامیدی به دیگران پناه میبرد، نشاندهندهی حال ناتوانی و بدبینی اوست.
گفت ای شیطان پرست بیادب
غیرتت کو آخر ای ننگ عرب
هوش مصنوعی: ای بیادب شیطانپرست، غیرتت کجاست؟ آخر، تو چه ننگی برای عربها هستی؟
کردهای جا ظالم بزیر چتر زر
یک زمان کن بر حسین من نظر
هوش مصنوعی: به زیر سایهی زرین تو، ظلم کردهای. کمی به حسین من توجه کن.
میکنند از تن سر او را جدا
پیش چشم من بخواری از قفا
هوش مصنوعی: آنها سر او را از تنش جدا میکنند و در برابر چشمانم با بیاحترامی این کار را انجام میدهند.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که توان نوشتن وجود ندارد؛ بنابراین، لازم است که به طور خلاصه و مختصر صحبت کنیم و از این وضعیت پرهیاهو فرار کنیم.