شمارهٔ ۳۷ - در بیان شهادت جناب حر(ع)
روز عاشورا چو حر نامدار
دید شد شور قیامت آشکار
چون خلیلالله در کوی منا
گشته شاه دین مهیای فدا
کوفیان کافر دنیارست
شسته از دین پیمبر جمله دست
لشگر شیطان گرفته در میان
نقطه توحید را پرگار سان
کرد از رخسار حر پرواز رنگ
گشت عقل و جهل او سرگرم جنگ
عقل گفتا این عزیز مصطفی است
جهل گفتا دو دور اشقیا است
عقل گفتا با شهیدان یار باش
جهل گفت از عمر برخوردار باش
عقل گفتا در رضای حق بکوش
جهل گفتا چشم از نسیه بپوش
عقل گفت این تشنه لب مهمان تست
جهل گفتا موسم جولان تست
عقل گفت ای حر پشیمان میشوی
جهل گفتا صاحب نان میشوی
عقل گفت ای حر حسین بییاور است
جهل گفتا جاه و منصب بهتر است
عقل گفتا با حسین بگذر ز جنگ
جهل گفتا چون کنی با نام و ننگ
عقل دامانش سوی جنت کشید
جهل گفتا میدهد خلعت یزید
آخر از امداد عقل پربها
حر شد از گرداب تاریکی رها
با سری از خجلت افکنده به زیر
شد بر سبط رسول بینظیر
کرد بر فرزند پیغمبر سلام
گفت کای دارای گردون احتشام
ای بدرالملک ایمان شهریار
من ندانستم شود این گونه کار
چون نمیدانستم از ره چاه را
روز اول بر تو بستم راه را
او فکندم از نخستین ای جناب
در دل اهل حریمت اضطراب
توبه کردم بندهات را بندهام
تا قیامت از رخت شرمندهام
بگذران شاها سرم را از سپهر
بر مس قلبم بزن اکسیر مهر
ساز صافی از صفا آئینهام
دست محرومی منه بر سینهام
توبهام را کن قبول و از وداد
بر من عاصی بده اذن جهاد
مظهر لطف خداوند و دود
از عذار حر غبار غم زدود
گفت ای شورید آزرده جان
این زمان هستی تو بر ما میهمان
مهمان را کس نسازد بیدریغ
در چنین روزی میان تیر و تیغ
زد شرر فرمان شه بر جان حر
دیده را از اشک چون در کرد پر
یعنی ای پرورده خیر الانام
گر بود از بهر مهمان احترام
از چه پس نبود ترحم سوی تو
هر کسی تیغی کشد بر روی تو
اهلبیتت را لب آب روان
میرود سوز عطش بر آسمان
چشم خود پوشیده این قوم جهول
از حدیث «اکرم الضیف» رسول
حرمله اندر کمان بنهاد تیر
بهر حلق اصغر ناخورده شیر
کرد منقذ یتیر تیغ آبدار
بهر فرق اکبر نسرین عذار
ایستاده شمر بهر کینهات
تا زند چکمه به روی سینهات
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۳۶ - در بیان شهادت میثم تمار: ای که داری شور دین داری بسرشمارهٔ ۳۸ - شهادت حضرت جواد(ع): چونان باورنک خلافت زد قدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز عاشورا چو حر نامدار
دید شد شور قیامت آشکار
هوش مصنوعی: در روز عاشورا، هنگامی که حر، شخصیت معروف، را مشاهده کرد، غوغایی به پا شد که به مانند قیامت نمایان گردید.
چون خلیلالله در کوی منا
گشته شاه دین مهیای فدا
هوش مصنوعی: در محله منا، مانند حضرت ابراهیم، که پادشاه دین است، آمادگی فداکاری و قربانی کردن را نشان میدهد.
کوفیان کافر دنیارست
شسته از دین پیمبر جمله دست
هوش مصنوعی: کوفیها که به دنیا وابستهاند، از دین پیامبر پا پس کشیدهاند و خود را از آن جدا کردهاند.
لشگر شیطان گرفته در میان
نقطه توحید را پرگار سان
هوش مصنوعی: در میدان توحید، لشکری از وسوسهها و شیطانها در حال نبرد هستند و تو باید با دقت و مهارت مثل یک پرگار، راه خود را پیدا کنی و به مرکز حقیقت و وحدت بازگردی.
کرد از رخسار حر پرواز رنگ
گشت عقل و جهل او سرگرم جنگ
هوش مصنوعی: چهره حر همچون پرندهای رنگین شد و عقل و جهل او درگیر نبردی شدند.
عقل گفتا این عزیز مصطفی است
جهل گفتا دو دور اشقیا است
هوش مصنوعی: عقل میگوید که این شخصیت بزرگ و محترم، پیامبر اسلام است، اما جهل در مقابل میگوید که او دچار سوء استفاده و بیحرمتی از سوی دشمنانش شده است.
عقل گفتا با شهیدان یار باش
جهل گفت از عمر برخوردار باش
هوش مصنوعی: عقل به انسان میگوید با شهیدان و افرادی که جانفشانی کردهاند، دوستی کن و همراه باش. اما جهل خلاف آن را به او میگوید و به او توصیه میکند که از لذتهای دنیوی و عمر خود بهرهبرداری کند.
عقل گفتا در رضای حق بکوش
جهل گفتا چشم از نسیه بپوش
هوش مصنوعی: عقل به من میگوید که برای جلب رضایت خدا تلاش کنم، اما نادانی به من میگوید که به چیزهای مادی و وعدههای غیرقطعی بیاعتنا باشم.
عقل گفت این تشنه لب مهمان تست
جهل گفتا موسم جولان تست
هوش مصنوعی: عقل میگوید این فرد تشنهلب در حقیقت مهمان توست و جهل پاسخ میدهد که این زمان مناسب برای خودنمایی و جولان تو است.
عقل گفت ای حر پشیمان میشوی
جهل گفتا صاحب نان میشوی
هوش مصنوعی: عقل به او گفت: «ای انسان پرشور، در آینده پشیمان خواهی شد» و نادانی پاسخ داد: «اما با این کار، به مقداری نان و معیشت میرسید».
عقل گفت ای حر حسین بییاور است
جهل گفتا جاه و منصب بهتر است
هوش مصنوعی: عقل به حسین گفت که تو در این راه تنها خواهی بود و یاری نداری، اما جهل به او گفت که مقام و منصب از ارزش بیشتری برخوردارند.
عقل گفتا با حسین بگذر ز جنگ
جهل گفتا چون کنی با نام و ننگ
هوش مصنوعی: عقل میگوید که با حسین صلح کن و از جنگ بگذر، اما جهل میگوید: چگونه میتوانی این کار را بکنی در حالی که نام و آبرو در خطر است؟
عقل دامانش سوی جنت کشید
جهل گفتا میدهد خلعت یزید
هوش مصنوعی: عقل به سمت بهشت علاقهمند شد، اما جهل گفت که شمایل و زیبایی یزید را به تو میدهد.
آخر از امداد عقل پربها
حر شد از گرداب تاریکی رها
هوش مصنوعی: در نهایت، با کمک عقل و اندیشه باارزش، او از مخمصه و مشکلات ناشی از تاریکی نجات یافت.
با سری از خجلت افکنده به زیر
شد بر سبط رسول بینظیر
هوش مصنوعی: با سری خجالتزده و پایین انداخته، بر روی دامن پسر جوان پیامبر بینظیر نشسته است.
کرد بر فرزند پیغمبر سلام
گفت کای دارای گردون احتشام
هوش مصنوعی: سلامی به فرزند پیامبر فرستاد و گفت: ای صاحب جلال و بزرگی آسمانی.
ای بدرالملک ایمان شهریار
من ندانستم شود این گونه کار
هوش مصنوعی: ای ماه روشنای پادشاهی من، نمیدانستم که چنین وضعی پیش میآید.
چون نمیدانستم از ره چاه را
روز اول بر تو بستم راه را
هوش مصنوعی: چون از راه خطرناک آگاه نبودم، در اولین لحظه، مسیر را برای تو بستم.
او فکندم از نخستین ای جناب
در دل اهل حریمت اضطراب
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا ای عزیز، در دل کسانی که به تو گرفتارند، اضطراب و نگرانی ایجاد کردم.
توبه کردم بندهات را بندهام
تا قیامت از رخت شرمندهام
هوش مصنوعی: هیچگاه از بندهات خجالت نمیکشم و تا پایان عمر در مقابل تو سر تسلیم فرود میآورم.
بگذران شاها سرم را از سپهر
بر مس قلبم بزن اکسیر مهر
هوش مصنوعی: ای شاه، از آسمان وجودم بگذر و بر قلبم ضربهای بزن که عشق و محبت در آن جاری شود.
ساز صافی از صفا آئینهام
دست محرومی منه بر سینهام
هوش مصنوعی: من مثل آئینهای هستم که پاک و صاف به نظر میرسم؛ پس به دلایل نداشتن چیزی، دلم را در دستت نگذار.
توبهام را کن قبول و از وداد
بر من عاصی بده اذن جهاد
هوش مصنوعی: ای کاش توبهام را بپذیری و از عشق و محبت دست برنداری و به من اجازهای برای نبرد با مشکلات و معاصی بدهی.
مظهر لطف خداوند و دود
از عذار حر غبار غم زدود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی از سوی خداوند میپردازد که نشاندهندهی رحمت و محبت اوست. این فرد با زیبایی و معصومیتی که دارد، توانسته غم و اندوه را از چهرهاش برطرف کند و به نوعی روشنایی و امید را برای دیگران به ارمغان بیاورد.
گفت ای شورید آزرده جان
این زمان هستی تو بر ما میهمان
هوش مصنوعی: ای دل شیدا و بیتاب، در این لحظه روح تو مهمان ماست و ما را نمیفهمی.
مهمان را کس نسازد بیدریغ
در چنین روزی میان تیر و تیغ
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و خطرناک، کسی برای مهمان خود بیپرده و بیمحابا کار خوبی نمیکند.
زد شرر فرمان شه بر جان حر
دیده را از اشک چون در کرد پر
هوش مصنوعی: با فرمان آتشین پادشاه، دل حر به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و چشمانش از اشک پر شد.
یعنی ای پرورده خیر الانام
گر بود از بهر مهمان احترام
هوش مصنوعی: ای کسی که بهترین مخلوقات را تربیت کردهای، اگر برای مهمان احترامی قائل شوی...
از چه پس نبود ترحم سوی تو
هر کسی تیغی کشد بر روی تو
هوش مصنوعی: چرا هیچکس نسبت به تو رحم و مروت ندارد و هر کسی با خشونت و تندی با تو برخورد میکند؟
اهلبیتت را لب آب روان
میرود سوز عطش بر آسمان
هوش مصنوعی: عزیزان تو در کنار آب روان هستند و سوز تشنگی آنان به آسمان میرود.
چشم خود پوشیده این قوم جهول
از حدیث «اکرم الضیف» رسول
هوش مصنوعی: این گروه نادان از سخن پیامبر درباره احترام به مهمان بیخبرند و چشمانشان را بستهاند.
حرمله اندر کمان بنهاد تیر
بهر حلق اصغر ناخورده شیر
هوش مصنوعی: حرمله، تیر را در کمانش نهاد تا به سوی حلق اسغر پرتاب کند، در حالی که شیر او هنوز نوشیده نشده است.
کرد منقذ یتیر تیغ آبدار
بهر فرق اکبر نسرین عذار
هوش مصنوعی: به دست آوردن آزادی و رهایی، با برش دادن و از میان بردن موانع و مشکلات، مثل برش دادن گلبرگهای زیبا برای رسیدن به زیبایی و شکوفایی است.
ایستاده شمر بهر کینهات
تا زند چکمه به روی سینهات
هوش مصنوعی: شمر به خاطر کینهات ایستاده تا پا بر سینهات بگذارد.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: توان نوشتن درباره این لحظه را ندارم، لطفاً این وضعیت را کوتاهتر کن.