شمارهٔ ۳۶ - در بیان شهادت میثم تمار
ای که داری شور دین داری بسر
گوش کن بر حال دینداران نگر
میثم تمار مردی از عجم
بود در سلک غلامان منتظم
یافت آزادی و شد آن پاک دین
صاحب سر امیرالمومنین(ع)
شد ز فیض سر قرب دادگر
از منایا و بلایا با خبر
چون عبیدالله طاغی از عناد
زد به شهر کوفه ارونک فساد
با دلی پربغض و مملو از غضب
نزد خود بنمود میثم را طلب
گفت ای میثم خدایت در کجاست
گفت حاضر در میان اشقیاست
گفت بیزاری بجو از بوتراب
گفت بگذر زین کلام ناصواب
گفت نبود چارهای جز کشتنت
باید اندر خون خود آغشتنت
گفت مولایم علی داده خبر
که برادرم کشی با نه نفر
بلکه فرموده امیر مومنان
تیری از کین زبانم از دهان
گفت مولایت علی کذاب بود
گفت کذب اندر کلام وی نبود
پیش از این میثم رسیدی هر کجا
نزد عمر و بن حریث با وفا
باز میگفتی به عمرو آن بینصیب
میشوم همسایه تو عنقریب
تا به فرمان عبید نابکار
نزد بیت عمرو کردندش بدار
شد به عمرو آنگاه از این داستان
معنی فرموده میثم عیان
شد گلاب افشان پی اکرام او
کرد دور دار او را رفت رو
بر کنیز خویش فرمان داد زود
عود و عنبر بهر میثم کرد دود
روی دار آن نیک مرد حقشناس
ذرهای ننمود از دشمن هراس
نزد خلق کوفه با صوت جلی
کرد ظاهر مدح و اوصاف علی
گفت چون بر عترت طه درود
لب به لعن آل بوسفیان گشود
پرده از کفر یکایک باز کرد
اصل و نسل جمله را ابراز کرد
آل مروان را بدان فسق و فجور
کرد رسوا از اناث و از ذکور
بیم شورش کرد آن قوم لئام
بر دهان وی زدند آخر لجام
لیک ننمود اکتفا ابن زیاد
قطع کرد آخر زبانش از عناد
بود اندر محنت و رنج و عنا
تا سه روز آن گونه آن مرد خدا
پس عبیدالله از بعد از سه روز
ساخت کفر باطن خود را به روز
داد فرمان بر سگ دون همتی
بر تهیگاهش زد از کین ضربتی
گشت اندر موسم نزع روان
خون ز سوراخ دماغ او روان
نیمه شب هفت تن خرما فروش
نعش او دزدیده با آه و خروش
زیر نهری بیخبر از ناکسان
نعش وی کردند با عشرت نهان
باد قربان جان و جسم ممکنات
بر شهید تشنه در جنب قرات
چون تن آن سرور دنیا و دین
ماند بیسر تا سه روز اندر زمین
بیانیس و مونس و یار و حبیب
بیکس و مظلوم و عریان و غریب
در اسیری کرد رو با اشک و آه
سید سجاد اندر قتلگاه
دید جسم غرقه در خون حسین
و آن قد و بالای موزون حسین
با جوانان بنیهاشم تمام
بر سر خاک سیه کرده مقام
بر بدنهای چو برگ نسترن
ریک و خاک کربلا گشته کفن
باد بیباکانه جولان میکند
کاکل اکبر پریشان میکند
آن علیل از سینه آهی برفروخت
کز تف آن آه نه افلاک سوخت
سم اسبان مخالف سر به سر
شد به حال عابدین از گریه تر
گفت کای تبدار بیصبر و قرار
خاندان مصطفی را یادگار
هستی کون و مکان پا بست تست
رشته نظم جهان در دست تست
حجت حقی تو در این روزگار
صبر باید حجت حق را به کار
دیده را زینالعباد دریا نمود
پاسخ زینب چینن انشاء نمود
کای مهین ناموس ذات کردگار
عمه جان رفته ز دستم اختیار
آخر این جسم شریف نازنین
کاین چنین افتاده عریان بر زمین
عمه این ریحانه پیغمبر است
زینت عرش خدای اکبر است
حجت یکتای بیهمتا نبود؟
یا عزیز حضرت زهراء نبود؟
خود گفتم نیست فرزند بتول
یا نباشد قرهالعین رسول
یا ز جدش بر زبانها نام نیست
این که دیگر خارج از اسلام نیست
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب: چون سر مهر افسر سبط رسولشمارهٔ ۳۷ - در بیان شهادت جناب حر(ع): روز عاشورا چو حر نامدار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که داری شور دین داری بسر
گوش کن بر حال دینداران نگر
هوش مصنوعی: ای کسی که به دین عشق و شور میورزی، به حرفها گوش کن و به احوال دینداران توجه کن.
میثم تمار مردی از عجم
بود در سلک غلامان منتظم
هوش مصنوعی: میثم تمار، مردی از سرزمینهای غیر عربی بود که در زمره غلامان منظم و معتبر قرار داشت.
یافت آزادی و شد آن پاک دین
صاحب سر امیرالمومنین(ع)
هوش مصنوعی: او به آزادی دست یافت و آن شخصیت پاک و مومن که سرآمد اهل ایمان است، امیرالمومنین(ع)، شناخته شد.
شد ز فیض سر قرب دادگر
از منایا و بلایا با خبر
هوش مصنوعی: از لطف و رحمت خداوند، من از مشکلات و مشکلاتی که برایم پیش آمده، آگاه شدم.
چون عبیدالله طاغی از عناد
زد به شهر کوفه ارونک فساد
هوش مصنوعی: وقتی عبیدالله طاغی به دلیل دشمنیاش وارد شهر کوفه شد، فساد و نابسامانی به این شهر سرایت کرد.
با دلی پربغض و مملو از غضب
نزد خود بنمود میثم را طلب
هوش مصنوعی: با دل پر از کینه و خشم، میثم را نزد خود خواست.
گفت ای میثم خدایت در کجاست
گفت حاضر در میان اشقیاست
هوش مصنوعی: در گفتوگویی، میثم از کسی پرسید خدای تو کجاست و در پاسخ شنید که خداوند در میان ظالمها و کسانی که به شدت به اشقیا معروفند، حضور دارد.
گفت بیزاری بجو از بوتراب
گفت بگذر زین کلام ناصواب
هوش مصنوعی: او گفت از بوتراب و بیزاری جستن بیاموز، ولی من پاسخ دادم که از این سخن ناگرم دوری کنم.
گفت نبود چارهای جز کشتنت
باید اندر خون خود آغشتنت
هوش مصنوعی: او گفت که راهی جز این نیست که تو را باید کشت و در خون خود غرق کرد.
گفت مولایم علی داده خبر
که برادرم کشی با نه نفر
هوش مصنوعی: امام علی (علیهالسلام) به من خبر داد که برادرم در کنار نه نفر دیگر به شهادت رسیده است.
بلکه فرموده امیر مومنان
تیری از کین زبانم از دهان
هوش مصنوعی: من به زبانم تیر کینهای را از دهان بیرون میآورم.
گفت مولایت علی کذاب بود
گفت کذب اندر کلام وی نبود
هوش مصنوعی: علی، مولای تو، را به دروغگویی متهم کردند، اما در سخنان او هیچ دروغی وجود ندارد.
پیش از این میثم رسیدی هر کجا
نزد عمر و بن حریث با وفا
هوش مصنوعی: قبل از اینکه میثم به ملاقات عمر و بن حریث برود، تو هر جا که بودی، با وفا و راستین از او حمایت کردی.
باز میگفتی به عمرو آن بینصیب
میشوم همسایه تو عنقریب
هوش مصنوعی: تو میگفتی که به عمرو، آن بینصیب، به زودی همسایه تو میشوم.
تا به فرمان عبید نابکار
نزد بیت عمرو کردندش بدار
هوش مصنوعی: عبید نابکار به فرمان خود، فردی را نزد بیت عمرو به دار آویخت.
شد به عمرو آنگاه از این داستان
معنی فرموده میثم عیان
هوش مصنوعی: در زمان زندگی عمر، میثم به وضوح به تفسیر و توضیح این داستان پرداخت.
شد گلاب افشان پی اکرام او
کرد دور دار او را رفت رو
هوش مصنوعی: گلاب به خاطر احترام او پاشیده شد و او را دور کردند و رفت.
بر کنیز خویش فرمان داد زود
عود و عنبر بهر میثم کرد دود
هوش مصنوعی: او به کنیز خود دستور داد که زود عود و عطر خوشی بیاورد تا بوی خوشی را برای میثم ایجاد کند.
روی دار آن نیک مرد حقشناس
ذرهای ننمود از دشمن هراس
هوش مصنوعی: آن مرد شریف و بزرگوار هیچ ترسی از دشمن خود نشان نداد.
نزد خلق کوفه با صوت جلی
کرد ظاهر مدح و اوصاف علی
هوش مصنوعی: در میان مردم کوفه، با صدای بلند به ستایش و وصف علی پرداخته شد.
گفت چون بر عترت طه درود
لب به لعن آل بوسفیان گشود
هوش مصنوعی: گفت وقتی که بر خاندان پاک پیامبر درود فرستادم، به ناسزاگویی نسبت به خاندان بوسفیان پرداختم.
پرده از کفر یکایک باز کرد
اصل و نسل جمله را ابراز کرد
هوش مصنوعی: پرده از disbelief هر فردی کنار رفت و اصل و نسل همه را مشخص کرد.
آل مروان را بدان فسق و فجور
کرد رسوا از اناث و از ذکور
هوش مصنوعی: خاندان مروان به خاطر اعمال ناپسند و رفتارهای زشتشان، هم از سوی زنان و هم از مردان، به بدنامی و رسوایی دچار شدند.
بیم شورش کرد آن قوم لئام
بر دهان وی زدند آخر لجام
هوش مصنوعی: آن گروه پست و بیمروت، به دلیل وحشتی که از شورش داشتند، آخرین لحظه بر دهان او زدند و او را کنترل کردند.
لیک ننمود اکتفا ابن زیاد
قطع کرد آخر زبانش از عناد
هوش مصنوعی: اما ابن زیاد به هیچ چیز قناعت نکرد و در نهایت، به خاطر لجاجت خود، زبانش را قطع کرد.
بود اندر محنت و رنج و عنا
تا سه روز آن گونه آن مرد خدا
هوش مصنوعی: در مدت سه روز، آن مرد خدا در سختی و زحمت و درد و رنج به سر میبرد.
پس عبیدالله از بعد از سه روز
ساخت کفر باطن خود را به روز
هوش مصنوعی: عبیدالله بعد از سه روز، آشکارا نفاق و ایمان درونیاش را نشان داد.
داد فرمان بر سگ دون همتی
بر تهیگاهش زد از کین ضربتی
هوش مصنوعی: فرمانهایی که به سگ بیهمت داده میشود، نشان از کینهای است که از سوی دیگران به او برخورد کرده است. در اینجا، احساس ناتوانی و خشم به وضوح مشاهده میشود.
گشت اندر موسم نزع روان
خون ز سوراخ دماغ او روان
هوش مصنوعی: در زمان احتضار، روح او مانند خون از سوراخ بینیاش جاری شد.
نیمه شب هفت تن خرما فروش
نعش او دزدیده با آه و خروش
هوش مصنوعی: در نیمه شب، هفت خرما فروش با آوای بلند و آه و ناله، جسد او را دزدید.
زیر نهری بیخبر از ناکسان
نعش وی کردند با عشرت نهان
هوش مصنوعی: زیر آبی، ویران شده از توجه دیگران، بدن او را با آرامش و بیخبر از مردم دفن کردند.
باد قربان جان و جسم ممکنات
بر شهید تشنه در جنب قرات
هوش مصنوعی: باد، قربان جان و وجود موجودات شود بر شهید تشنهای که در کنار قرات است.
چون تن آن سرور دنیا و دین
ماند بیسر تا سه روز اندر زمین
هوش مصنوعی: چون آن سرور دنیا و دین بدون سر بر روی زمین ماند، سه روز طول کشید.
بیانیس و مونس و یار و حبیب
بیکس و مظلوم و عریان و غریب
هوش مصنوعی: تنهایی و بیهمراهی، بدون دوست و عزیز، در عزلت و بیپناهی و در وضعی vulnerable و بیکسی به سر میبرم.
در اسیری کرد رو با اشک و آه
سید سجاد اندر قتلگاه
هوش مصنوعی: سید سجاد با گریه و ناله، در محل شهادت، حال خود را نشان میدهد و به اسیری و مصیبتهایی که بر او و خاندانش رفته است، اشاره میکند.
دید جسم غرقه در خون حسین
و آن قد و بالای موزون حسین
هوش مصنوعی: به تماشا نشستهام که جسم حسین در خون غرق شده است و آن قامت بلند و زیبایش را میبینم.
با جوانان بنیهاشم تمام
بر سر خاک سیه کرده مقام
هوش مصنوعی: با جوانان بنیهاشم در کنار هم، بر روی خاکی که سیاه شده است، مقام و نشانهای ایجاد کردهایم.
بر بدنهای چو برگ نسترن
ریک و خاک کربلا گشته کفن
هوش مصنوعی: بدنهایی که مانند برگهای نسترن لطیف و نرم هستند، در خاک کربلا به کفن آغشته شدهاند.
باد بیباکانه جولان میکند
کاکل اکبر پریشان میکند
هوش مصنوعی: باد با جسارت و سرّکشی میوزد و موهای اکبر را به هم میریزد.
آن علیل از سینه آهی برفروخت
کز تف آن آه نه افلاک سوخت
هوش مصنوعی: آن بیمار از دل خود آهی برآورد که شعلههای آن آه به آسمانها را سوزانید.
سم اسبان مخالف سر به سر
شد به حال عابدین از گریه تر
هوش مصنوعی: اسبان دشمن به یکدیگر برخورد کردند و حالتی پیدا کردند که عابدین از شدت گریه تر شده بود.
گفت کای تبدار بیصبر و قرار
خاندان مصطفی را یادگار
هوش مصنوعی: ای کسی که در تب و تپش هستی و نمیتوانی آرام بگیری، به یاد خاندان مصطفی (پیامبر اسلام) باش.
هستی کون و مکان پا بست تست
رشته نظم جهان در دست تست
هوش مصنوعی: وجود همه چیز به تو وابسته است و ترتیب و نظم جهان در دستان تو قرار دارد.
حجت حقی تو در این روزگار
صبر باید حجت حق را به کار
هوش مصنوعی: در این روزگار، برای اثبات حقیقت، باید صبر و استقامت داشته باشی.
دیده را زینالعباد دریا نمود
پاسخ زینب چینن انشاء نمود
هوش مصنوعی: دیده به وجود زینالعباس مانند دریا بزرگ شد و زینب نیز به زبان آورد که چنین مطلبی را بیان کند.
کای مهین ناموس ذات کردگار
عمه جان رفته ز دستم اختیار
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، تو اهل کرامت و عظمت هستی. جانم از دستم رفته و اختیار خود را از دست دادهام.
آخر این جسم شریف نازنین
کاین چنین افتاده عریان بر زمین
هوش مصنوعی: در نهایت، این بدن با ارزش و عزیز که حالا بر زمین افتاده و عریان است.
عمه این ریحانه پیغمبر است
زینت عرش خدای اکبر است
هوش مصنوعی: عمه، این گلشن پیامبر است و زیور عرش بزرگ خداوند به حساب میآید.
حجت یکتای بیهمتا نبود؟
یا عزیز حضرت زهراء نبود؟
هوش مصنوعی: آیا از بین تمامی دلایل و نشانهها، کسی بهتر و بینظیرتر از حجت خدا وجود ندارد؟ یا آیا کسی عزیزتر و محترمتر از حضرت زهرا نیست؟
خود گفتم نیست فرزند بتول
یا نباشد قرهالعین رسول
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تأمل در ویژگیهای یک شخص یا مقام خاص اشاره میکند و بیان میکند که خود او نیز در این مورد به نوعی شک و تردید کرده است. به طور کلی، به نظر میرسد که این شخص هیچ یک از ویژگیهای بارز و مورد انتظار را ندارد.
یا ز جدش بر زبانها نام نیست
این که دیگر خارج از اسلام نیست
هوش مصنوعی: این شخص یا از نسل جدش نامی بر زبانها نیست، یا این که دیگر نمیتواند خارج از دایره اسلام قرار گیرد.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: قلم توان نوشتن ندارد، مختصر بنویس و این حال و هوا را کم کن.