شمارهٔ ۳۰ - نزول عهدنامه در کربلا به شاه تشنهجگر
روز عاشورا چو شاه کربلا
سید مظلوم سبط مصطفی
جمله یار و یاورانش کشته شد
پیکر ایشان به خون آغشته شد
طرف هامون ز اشک گلگون گشتیم
در وداع شاه با اهل حرم
یکه و تنها به میدان رو نهاد
رفت و در جای بلندی ایستاد
گه به حسرت آن شفیع کائنات
بد نگاهش جانب شط فرات
وز عطش آن شاه مظلوم وحید
آه سرد از قلب پرخون میکشید
گاه اندر قتلگه کردی نظر
هر طرف در خون جوانی غوطهور
همچو برگ گل بدنها چاکچاک
سر جدا و بیکفن غلطان به خاک
گه نظر کردی به سوی خیمهگاه
سوی طفلان زنان بیگناه
کودکان مستمند ماهوش
با نوای غمفزای العطش
اینچنین میگفت شمسالمشرقین
باد قربان شما جان حسین
سهل باشد عقدههای مشکلم
میکند اشک شما خون دلم
جوی خون از دیده جاری کم کنید
ناله و افغان و زاری کم کنید
یک طرف سنگین دلان نابکار
اندر آن صحرا فزون از صدهزار
غافل از بییاری احوال او
تشنه بهر خون و جان و مال او
شاه بیلشکر حسین خون جگر
بود اندر بحر فکرت غوطهور
ناگه از درگاه حی کبریا
رقعه سبزی نوشته با طلا
اوفتاد از بهر آن فلک فلاح
بر سر قربوس زین ذوالجناح
رقعه را بگشود آن نور دو عین
دید بنوشته است «عبدی یا حسین»
نیست ما را بر کسی تکلیف شاق
این تو و راه حجاز و این عراق
ما شهادت را به تو ننموده فرض
این تو و ملک جهان از طول و عرض
امر کن سوی زمین ای جان پاک
تا نماید دشمنانت را هلاک
هر دو عالم زان تست ای ممتحن
هر کجا خواهی به عزت کن وطن
پیش ما قدرت فزون و محترم
رتبهات هرگز نخواهد گشت کم
سرور لبتشنگان با اشک و آه
شد پیام کبریا را عذرخواه
کای خداوند قدیم لم یزل
عهد ما با تست از روز ازل
با لب عطشان براهت سر دهم
جان به زیر دشنه و خنجر دهم
در ره عشقت سر افشانی کنم
نوجوانها جمله قربانی کنم
تا شوم در عرصه یوم الحساب
در شهادت از شفاعت کامیاب
من همای اوج عرش عزتم
عذر خواه عاصیان امتم
من شهادت را طلبکار آمدم
جرم امت را خریدار آمدم
گر نگویم ترک سیر یا ترک جان
چون کنم با عاصیان امتان
زینهمه بگذشته کارم مشکلست
داغ بسیاری مرا اندر دلست
جمله یار و یاورانم کشته شد
دوستان و همرهانم کشته شد
تا قیامت کی رود از یاد من
سرگذشت قاسم داماد من
اصغرم سیراب نوک تیر شد
در گلویش تیر جای شیر شد
شد جدا از پیکر عباس دست
ماتم بیدستیایاش پشتم شکست
خود گرفتم شش جهت شد زان من
هر دو عالم گشت در فرمان من
دشمنانم شد به میدان جدال
یک به یک از تیغ و خنجر پایمال
داد خط بندگی بر من یزید
دیگرم از زندگی نبود امید
داغ اکبر بیگمانم میکشد
ماتم آن نوجوانم میکشد
کی شود دیگر دل من شاد کام
زندگانی بعد از این باشد حرام
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۲۹ - امتحان طبیب موصلی: گفت راوی در تمام عالمینشمارهٔ ۳۱ - وداع حضرت علیاکبر با مادر(ع): در کرب و بلای حسین بییار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز عاشورا چو شاه کربلا
سید مظلوم سبط مصطفی
هوش مصنوعی: در روز عاشورا، امام حسین، که فرزند پیامبر اسلام و رهبر مظلومان است، در کربلا قرار داشت.
جمله یار و یاورانش کشته شد
پیکر ایشان به خون آغشته شد
هوش مصنوعی: تمامی یاران و همراهان او جان باختند و بدن آنها به خون آغشته شده است.
طرف هامون ز اشک گلگون گشتیم
در وداع شاه با اهل حرم
هوش مصنوعی: ما در وداع شاه با خانوادهاش، در کنار هامون، با اشکهایمان به رنگ گلهای زرد و سرخ شدیم.
یکه و تنها به میدان رو نهاد
رفت و در جای بلندی ایستاد
هوش مصنوعی: به طور مستقل و بدون همراهی، وارد عرصهای شد و در مکان مرتفعی قرار گرفت.
گه به حسرت آن شفیع کائنات
بد نگاهش جانب شط فرات
هوش مصنوعی: گاهی آرزو میکنم که ای کاش آن شفیع عالمیان، آن کسی که نگاهش به سمت رود فرات است، در کنار من بود.
وز عطش آن شاه مظلوم وحید
آه سرد از قلب پرخون میکشید
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، آن پادشاه بیگناه با قلبی پر از درد و اندوه آهی عمیق و غمناک کشید.
گاه اندر قتلگه کردی نظر
هر طرف در خون جوانی غوطهور
هوش مصنوعی: گاهى در مکانى که کشتهها به زمین افتادهاند، نگاه مىکنى و میبینى هر سو، جوانانى که جانشان رفته است، در خون خود غوطهورند.
همچو برگ گل بدنها چاکچاک
سر جدا و بیکفن غلطان به خاک
هوش مصنوعی: بدنها مانند برگهای گل پارهپاره میشوند و سرها جدا و بیکفن به روی زمین میافتند.
گه نظر کردی به سوی خیمهگاه
سوی طفلان زنان بیگناه
هوش مصنوعی: گاهی که به خیمهگاه نگاه میکنی، سمت کودکانی را میبینی که بیگناهند.
کودکان مستمند ماهوش
با نوای غمفزای العطش
هوش مصنوعی: کودکان نیازمند با زیبایی چهره، با صدای غمانگیز و درخواستی برای آب در حال ناله هستند.
اینچنین میگفت شمسالمشرقین
باد قربان شما جان حسین
هوش مصنوعی: شمسالمشرقین با عشق و ارادت میگوید: جانم فدای شما، حسین.
سهل باشد عقدههای مشکلم
میکند اشک شما خون دلم
هوش مصنوعی: سختیهای من با اشکهای شما آسان میشود و غم دلم بیشتر میشود.
جوی خون از دیده جاری کم کنید
ناله و افغان و زاری کم کنید
هوش مصنوعی: از چشم خود اشک و خونریزی را کم کنید و از ناله و افسوس و زاری بپرهیزید.
یک طرف سنگین دلان نابکار
اندر آن صحرا فزون از صدهزار
هوش مصنوعی: در آن صحرا، گروهی از دلهای سنگین و بدکار وجود دارند که تعدادشان از صد هزار بیشتر است.
غافل از بییاری احوال او
تشنه بهر خون و جان و مال او
هوش مصنوعی: بیخبر از نبودن یاری، فقط به فکر ترس و حسادت به جان و مال اوست.
شاه بیلشکر حسین خون جگر
بود اندر بحر فکرت غوطهور
هوش مصنوعی: حکایت از آن دارد که شاهی بدون سپاه و یارانش، مانند حسین و دلی پر از غم و درد است و در دریای اندیشه و تفکر غرق شده است.
ناگه از درگاه حی کبریا
رقعه سبزی نوشته با طلا
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، نامهای سبزرنگ با حروف طلایی از سوی خداوند بزرگ به من رسید.
اوفتاد از بهر آن فلک فلاح
بر سر قربوس زین ذوالجناح
هوش مصنوعی: به خاطر نیکی و کامیابی، او از آسمان بر بالای زین اسب قهرمان افتاد.
رقعه را بگشود آن نور دو عین
دید بنوشته است «عبدی یا حسین»
هوش مصنوعی: خورشید چشمان او را که به روشنی درخشید، ورقهای را گشود و بر آن نوشته بود: «بندهای از حسین».
نیست ما را بر کسی تکلیف شاق
این تو و راه حجاز و این عراق
هوش مصنوعی: ما بر کسی وظیفه سنگینی نداریم؛ این تو هستی که باید انتخاب کنی، این راه حجاز و این عراق.
ما شهادت را به تو ننموده فرض
این تو و ملک جهان از طول و عرض
هوش مصنوعی: ما شهادت را به تو نشان ندادهایم، پس این تو و سلطنت جهان در مسیر طول و عرض است.
امر کن سوی زمین ای جان پاک
تا نماید دشمنانت را هلاک
هوش مصنوعی: ای جان پاک، به زمین دستور بده تا دشمنانت نابود شوند.
هر دو عالم زان تست ای ممتحن
هر کجا خواهی به عزت کن وطن
هوش مصنوعی: هر دو جهان به خاطر توست، ای آزمونگر. هر جا که بخواهی، وطن را با عزت ببر.
پیش ما قدرت فزون و محترم
رتبهات هرگز نخواهد گشت کم
هوش مصنوعی: در نزد ما، توانایی و قدرت تو هرگز کاهش پیدا نخواهد کرد و مقام و اعتبار تو همیشه محترم خواهد ماند.
سرور لبتشنگان با اشک و آه
شد پیام کبریا را عذرخواه
هوش مصنوعی: سرور و خوشحالی افرادی که تشنهاند، با گریه و ناله به حالتی عذرخواهی میکند، مانند پیامبری بزرگ و مقدس.
کای خداوند قدیم لم یزل
عهد ما با تست از روز ازل
هوش مصنوعی: ای پروردگار ابدی که همیشه هستی، پیمان ما با تو از آغاز خلقت برقرار است.
با لب عطشان براهت سر دهم
جان به زیر دشنه و خنجر دهم
هوش مصنوعی: با زبان خشک و تشنهام، برای تو جانم را فدای تیغ و خنجر میکنم.
در ره عشقت سر افشانی کنم
نوجوانها جمله قربانی کنم
هوش مصنوعی: برای عشق تو جوانیام را فدای تو میکنم و همه جوانان را قربانی میسازم.
تا شوم در عرصه یوم الحساب
در شهادت از شفاعت کامیاب
هوش مصنوعی: میخواهم در روز قیامت، در حضور خداوند شهادت بدهم و از شفاعت بهرهمند شوم.
من همای اوج عرش عزتم
عذر خواه عاصیان امتم
هوش مصنوعی: من مقام بلند و والا را دارم و از گناهان و خطاهای افرادی که زیر پرچم من هستند، معذرت میخواهم.
من شهادت را طلبکار آمدم
جرم امت را خریدار آمدم
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن شهادت آمدهام و به خاطر خطاهای مردم، به دنبال پرداخت دیه آنها هستم.
گر نگویم ترک سیر یا ترک جان
چون کنم با عاصیان امتان
هوش مصنوعی: اگر ترک سفر کنم یا جانم را رها کنم، چگونه میتوانم با گناهکاران در برابر خودم سازش کنم؟
زینهمه بگذشته کارم مشکلست
داغ بسیاری مرا اندر دلست
هوش مصنوعی: من از همه این مسائل عبور کردهام، اما کارم هنوز دشوار است و در دل من درد و غم زیادی وجود دارد.
جمله یار و یاورانم کشته شد
دوستان و همرهانم کشته شد
هوش مصنوعی: تمام دوستان و همراهانم از میان رفتند و کشته شدند.
تا قیامت کی رود از یاد من
سرگذشت قاسم داماد من
هوش مصنوعی: این روایت و داستان قاسم داماد من تا قیامت در یادها خواهد ماند.
اصغرم سیراب نوک تیر شد
در گلویش تیر جای شیر شد
هوش مصنوعی: اصغر به شدت تشنه است و در شرایط سختی به سر میبرد؛ در واقع، درد و رنج او به حدی رسیده که جای شیر در گلویش تیر قرار گرفته است.
شد جدا از پیکر عباس دست
ماتم بیدستیایاش پشتم شکست
هوش مصنوعی: دست عباس از بدنش جدا شد و این جدایی باعث شد که غم و اندوه بر من چیره شود و تحملم را بشکند.
خود گرفتم شش جهت شد زان من
هر دو عالم گشت در فرمان من
هوش مصنوعی: من به قدرت و توانایی خودم رسیدم و از آن لحظه به بعد، همه چیز در هستی تحت کنترل و مدیریت من قرار گرفت.
دشمنانم شد به میدان جدال
یک به یک از تیغ و خنجر پایمال
هوش مصنوعی: دشمنانم یکی یکی به میدان جنگ آمدند و زیر ضربت شمشیر و خنجر شکست خوردند.
داد خط بندگی بر من یزید
دیگرم از زندگی نبود امید
هوش مصنوعی: زندگی برای من بعد از این که در برابر یزید به بندگی افتادم، دیگر امیدی ندارد.
داغ اکبر بیگمانم میکشد
ماتم آن نوجوانم میکشد
هوش مصنوعی: متن به وضوح به غم و اندوه اشاره دارد. وجود داغی در دل انسان باعث میشود که احساس سوگواری و اندوه عمیقی در وجودش بماند. این احساس میتواند به خاطر از دست دادن نوجوانی باشد که محبوب و عزیز است. در کل، بیانگر احساسی از فقدان و درد ناشی از آن است.
کی شود دیگر دل من شاد کام
زندگانی بعد از این باشد حرام
هوش مصنوعی: دل خوشی و شادی دیگر برای من ممکن نیست و زندگی بعد از این برایم بیمعنا شده است.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: کمتر بنویس، زیرا در این شرایط ننوشتن بهتر است.