گنجور

شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید

روایتست که بوبکر دون چو از دغلی
نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی
برای تقویت کار آن پلید شریر
نمود زاده خطاب این چنین تقریر
که تا علی به جهان زنده است نزد عوام
به ما خلافت ناحق نباید استحکام
نباید آن که علی را گذاشت مامونش
به اجتماع بباید که ریختن خونش
قرار داد ابوبکر زشت حیلت ساز
که وقت صبح بدادم چو من سلام نماز
کنند شیر خدا را به وقت سجده شهید
زند به گردن او تیغ خالد بن ولید
به وقت صبح که اندر نماز شد مشغول
ز فعل خویش پشیمان شد آن مظلوم جهول
چرا که گشت ابوبکر بی‌وفا خائف
که گر علی شود از کارهای او واقف
بود که بازوی سرپنجه یداللهی
کند خراب جهان را ز ماه تا ماهی
نداده بود سلام نماز آن غدار
بسوی خالد بی‌آبرو نمود اخیار
که زینهار مشو خالدا به خود مغرور
مکن اراده به امری که کردمت مامور
پس از نماز علی کرد رو به ابن ولید
زوی حقیقت این امر و نهی را پرسید
جواب داد که مامور گشته بودم من
جدا کنم سر مهر افسر تو را از تن
نگشته بود ابوبکر گر مرا ناهی
نمی‌نمودی از کشتن تو کوتاهی
شد از روان علی زین سخن بلند خروش
حمیت اسداللهی آمد اندر جوش
زهم گشود دو انگشت خویش شیر خدا
به پشت گردن خالد نهاد او ز قفا
چنان گشود گلوگاه آن سک بی‌دین
که همچو سکه منقوش گشت نقش زمین
شکوه حیدری آن سان به دان مخنت کرد
که جامه را به تن نحسن خود را ملوث کرد
چو سایه در قدم آن شه سپهر جناب
به التماس فتاددن هر یک از اصحاب
همه به داده وسودند دیده بر قدمش
به حق تربت پاک رسول حق قسمش
برای حرمت قبر رسول رب مجید
گذشت از سر تقصیر خالد بن ولید
دو کس به قتل علی در نماز شد عازم
یکی‌ست خالد و آن دیگریست بن ملجم
نگشت خالد اگر از مراد خود دلشاد
رسید نسل مرادی ز فعل خود به مراد
برای سجده قد شیر حق چو خم گردید
به قتل شه قد آن بی‌حیا علم گردید
به قلب پاک نبی شعله بی‌دریغ افکند
به فرق عم و دامادوی چو تیغ افکند
علی ز ضربت شمشیر وی ز دست افتاد
بر کن اول ارکان دین شکست افتاد
برفت اوج فلک داد و شیون اصحاب
گرفت موج شط خون به دامن محراب
به ساکنان سما زین صدا گزند آمد
ندای «قد قتل المرتضی» بلند آمد
سر برهنه دویدند با غم و شیون
پی تفحص حال پدر حسین و حسن
چو بر سر پدر خویش رهسپار شدند
به درد بی‌پدری هر دو تن دچار شدند
سرشک چشم حسین گشت غیرت عمان
حسن گرفت سر باب خویش بر دامان
به سوی خانه چو بردند نعش میر عرب
کشید معجر بی‌طاقتی ز سر زینب
دو دیده را پی تسکین بی‌کسان واکرد
ز گریه زینب و کلثوم را تسلی کرد
گشود طایر روح امام جن و بشر
ز ملک جسم سوی شاخسار طوبی پر
دل حسین و حسن گشت از الم پر خون
به احترام نمودند باب خود مدفون
فدای آن تن بی‌سر، که بود برنج و تعب
به خاک کرببلا بی‌کفن سه روز و سه شب
کسی نبود که گیرد برای اوماتم
و یا به روی جراحات وحی نهد مرهم
نه مادری که کشد در عزای او معجر
نه خواهری که تواند زند به سینه و سر
نه همدمی که نماید فغان به ماتم او
دمی نهد سر او را مهر بر زانو
نبود بر سر نعشش معین و یار و حبیب
که تابلند کند «الصلوه‌مات غریب»
به جای دفن و کفن شد تنش ز سم ستور
به خاک ماریه در زیر خاک و خون مستور
بس است (صامت) از این بیشتر شتاب مکن
از این قضیه دل خلق را کباب مکن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روایتست که بوبکر دون چو از دغلی
نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی
هوش مصنوعی: روایت شده که ابوبکر، با نیرنگ و فریب، خلافت را پس از پیامبر از علی گرفت.
برای تقویت کار آن پلید شریر
نمود زاده خطاب این چنین تقریر
هوش مصنوعی: برای تقویت کارهای زشت و ناپسند، آن فرد شرور به شیوه‌ای خاص و با زبانی خاص سخن می‌گوید.
که تا علی به جهان زنده است نزد عوام
به ما خلافت ناحق نباید استحکام
هوش مصنوعی: تا زمانی که علی در جهان زنده است، مردم عادی نباید به ما به عنوان خلیفه‌گان ناحق اعتبار و مشروعیت ببخشند.
نباید آن که علی را گذاشت مامونش
به اجتماع بباید که ریختن خونش
هوش مصنوعی: نباید کسی که علی را در کنار خود دارد، از او در جمع مردم بگذرد، زیرا خون او نباید ریخته شود.
قرار داد ابوبکر زشت حیلت ساز
که وقت صبح بدادم چو من سلام نماز
هوش مصنوعی: ابوبکر در تلاش بود تا نقشه‌ای آماده کند که در صبح زود به من اجازه دهد تا سلام نماز را بگویم.
کنند شیر خدا را به وقت سجده شهید
زند به گردن او تیغ خالد بن ولید
هوش مصنوعی: در این بیت به اشاره‌ای به دلیری و شجاعت شخصیت‌هایی از تاریخ اسلام پرداخته شده است. در هنگام سجده، به نوعی به یادآوری از شهادت و فداکاری می‌پردازد و همچنین به تیغ و شمشیر خالد بن ولید، یکی از بزرگترین فرماندهان مسلمان، اشاره می‌کند که نمادی از قدرت و پیروزی است. این شعر از پیوند میان روح فداکاری و عظمت شخصیت‌های تاریخی سخن می‌گوید.
به وقت صبح که اندر نماز شد مشغول
ز فعل خویش پشیمان شد آن مظلوم جهول
هوش مصنوعی: در صبح، زمانی که فردی در حال نماز خواندن بود، از عمل خود پشیمان شد و حس کرد که در کار خود ناپخته و بی‌خبر بود.
چرا که گشت ابوبکر بی‌وفا خائف
که گر علی شود از کارهای او واقف
هوش مصنوعی: ابوبکر از ترس اینکه اگر علی از کارهای او باخبر شود، به او بی‌وفا و ناامید شد.
بود که بازوی سرپنجه یداللهی
کند خراب جهان را ز ماه تا ماهی
هوش مصنوعی: وقتی بازوی قدرت الهی تصمیم بگیرد، می‌تواند دنیا را از یک ماه تا یک ماهی نابود کند.
نداده بود سلام نماز آن غدار
بسوی خالد بی‌آبرو نمود اخیار
هوش مصنوعی: او به‌خاطر دشمنی‌اش، سلام نماز را به سوی خالد نفرستاد و در نتیجه، باعث شد که آن فرد بی‌آبرو شود.
که زینهار مشو خالدا به خود مغرور
مکن اراده به امری که کردمت مامور
هوش مصنوعی: مراقب باش، به خود مغرور نشو و از آنچه به تو گفته‌اند، سرپیچی نکن.
پس از نماز علی کرد رو به ابن ولید
زوی حقیقت این امر و نهی را پرسید
هوش مصنوعی: علی پس از نماز به سمت ابن ولید رفت و حقیقت این موضوع را از او سؤال کرد.
جواب داد که مامور گشته بودم من
جدا کنم سر مهر افسر تو را از تن
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که من به وظیفه‌ام مشغول شده بودم تا سر مهر و محبت تو را از وجودت جدا کنم.
نگشته بود ابوبکر گر مرا ناهی
نمی‌نمودی از کشتن تو کوتاهی
هوش مصنوعی: اگر ابوبکر جلوی من را نمی‌گرفت، ممکن بود که من در کشتن تو تردیدی نداشته باشم.
شد از روان علی زین سخن بلند خروش
حمیت اسداللهی آمد اندر جوش
هوش مصنوعی: به خاطر شخصیت بزرگ علی، صدای بلندی از احساسات شجاعانه و نیروهای او سر برآورده است و روحی پرشور و زنده در او به وجود آمده است.
زهم گشود دو انگشت خویش شیر خدا
به پشت گردن خالد نهاد او ز قفا
هوش مصنوعی: شیر خدا دو انگشت خود را از هم باز کرد و بر پشت گردن خالد قرار داد، او را از پشت سر در دست گرفت.
چنان گشود گلوگاه آن سک بی‌دین
که همچو سکه منقوش گشت نقش زمین
هوش مصنوعی: سک بی‌دین آن‌قدر با شدت گلوگاه خود را گشود که به گونه‌ای نقش زمین را شکل داد و مانند سکه‌ای منقوش درآمد.
شکوه حیدری آن سان به دان مخنت کرد
که جامه را به تن نحسن خود را ملوث کرد
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت حیدر به قدری زیاد بود که لباس خوشبویی را که بر تن داشت، به آلودگی مبتلا کرد.
چو سایه در قدم آن شه سپهر جناب
به التماس فتاددن هر یک از اصحاب
هوش مصنوعی: همچون سایه‌ای در کنار آن پادشاه آسمانی، دوستان به نشانه احترام به او فروتنی کردند و به حالت التماس در آمدند.
همه به داده وسودند دیده بر قدمش
به حق تربت پاک رسول حق قسمش
هوش مصنوعی: همه مردم به چیزی که از او دریافت کرده‌اند، افتخار می‌کنند و چشم‌ها به قدم او دوخته شده است. به حق خاک پاک پیامبر راستین، قسم می‌خورد.
برای حرمت قبر رسول رب مجید
گذشت از سر تقصیر خالد بن ولید
هوش مصنوعی: خالد بن ولید به خاطر احترام به قبر پیامبر بزرگوار، از اشتباهات و قصورهای خود گذشت و عبور کرد.
دو کس به قتل علی در نماز شد عازم
یکی‌ست خالد و آن دیگریست بن ملجم
هوش مصنوعی: دو نفر برای قتل علی، در حال نماز، آماده حرکت شدند؛ یکی از آن‌ها خالد است و دیگری بن ملجم.
نگشت خالد اگر از مراد خود دلشاد
رسید نسل مرادی ز فعل خود به مراد
هوش مصنوعی: اگر خالد از خواسته‌اش خوشحال نشد، نسل او با عمل خود به هدفش خواهد رسید.
برای سجده قد شیر حق چو خم گردید
به قتل شه قد آن بی‌حیا علم گردید
هوش مصنوعی: زمانی که قد راست شیر حق برای سجده خم شد، به همین خاطر، آن بی‌شرم به قتل شاه واقعیت آگاه شد و متوجه عظمت او گردید.
به قلب پاک نبی شعله بی‌دریغ افکند
به فرق عم و دامادوی چو تیغ افکند
هوش مصنوعی: خداوند در دل پاک پیامبر، عشق و محبت را بی‌وقفه قرار داد و این احساسات را مانند تیغی بر سر عمو و دامادش فرود آورد.
علی ز ضربت شمشیر وی ز دست افتاد
بر کن اول ارکان دین شکست افتاد
هوش مصنوعی: علی به وسیله شمشیر دشمن مجروح شد و از پا افتاد، در حالی که اگر او به زمین می‌افتاد، پایه‌های اساسی دین نیز به هم می‌ریخت.
برفت اوج فلک داد و شیون اصحاب
گرفت موج شط خون به دامن محراب
هوش مصنوعی: اوج آسمان با صدا و ناله‌های مردم فرود آمد و جریان خون در دامن معبد، به شدت جاری شد.
به ساکنان سما زین صدا گزند آمد
ندای «قد قتل المرتضی» بلند آمد
هوش مصنوعی: صدا به ساکنان آسمان رسید و خبر مرگ امام علی (ع) را اعلام کرد، چیزی که باعث تأسف و آسیب آنها شد.
سر برهنه دویدند با غم و شیون
پی تفحص حال پدر حسین و حسن
هوش مصنوعی: با غم و زاری به دنبال جستجوی حال پدر حسین و حسن، برهنه‌سر دویدند.
چو بر سر پدر خویش رهسپار شدند
به درد بی‌پدری هر دو تن دچار شدند
هوش مصنوعی: زمانی که فرزندان برای دیدن پدرشان به راه افتادند، هر دوی آن‌ها به سبب فقدان پدر و نداشتن او دچار ناراحتی و درد شدند.
سرشک چشم حسین گشت غیرت عمان
حسن گرفت سر باب خویش بر دامان
هوش مصنوعی: اشک‌های حسین به خاطر غیرت و شجاعت حسن، به پیشگاه پدرش ریخته شد و او با احساس عمیق، سر خود را بر دامن پدر گذاشت.
به سوی خانه چو بردند نعش میر عرب
کشید معجر بی‌طاقتی ز سر زینب
هوش مصنوعی: وقتی که جنازه میر عرب را به سوی خانه بردند، زینب به خاطر بی‌تابی، معجرش را از سر برداشت.
دو دیده را پی تسکین بی‌کسان واکرد
ز گریه زینب و کلثوم را تسلی کرد
هوش مصنوعی: دو چشمش را به‌دلایل درد و اندوه گشود و با گریه زینب و کلثوم را آرام کرد.
گشود طایر روح امام جن و بشر
ز ملک جسم سوی شاخسار طوبی پر
هوش مصنوعی: پرنده روح امام، به سوی درخت طوبی پرواز کرد و از دنیای جسم و مادیات جدا شد، او به دنیای بالاتر و معنوی نایل آمد.
دل حسین و حسن گشت از الم پر خون
به احترام نمودند باب خود مدفون
هوش مصنوعی: دل‌های حسین و حسن به خاطر درد و رنجی که کشیدند، پر از غم و اندوه شد و به احترام پدرشان که در خاک مدفون است، این احساسات را نشان دادند.
فدای آن تن بی‌سر، که بود برنج و تعب
به خاک کرببلا بی‌کفن سه روز و سه شب
هوش مصنوعی: جانم را فدای آن تن بی‌سر می‌کنم که در خاک کربلا، سه روز و سه شب بی‌کفن و در عذاب بود.
کسی نبود که گیرد برای اوماتم
و یا به روی جراحات وحی نهد مرهم
هوش مصنوعی: کسی نبود که به من توجه کند یا بر زخم‌هایم درمانی بگذارد.
نه مادری که کشد در عزای او معجر
نه خواهری که تواند زند به سینه و سر
هوش مصنوعی: هیچ مادری نیست که برای او خود را عزادار کند و هیچ خواهری نیست که بتواند با دل‌شکستگی به سینه و سر بزند.
نه همدمی که نماید فغان به ماتم او
دمی نهد سر او را مهر بر زانو
هوش مصنوعی: هیچ همراهی نیست که برای او شکوایه کند و در این لحظه سرش را بر زانوی مهر بگذارد.
نبود بر سر نعشش معین و یار و حبیب
که تابلند کند «الصلوه‌مات غریب»
هوش مصنوعی: بر فراز جسد او نه همراهی بود و نه دوست و معشوقی که بر او بگرید و اعلام کند: «نماز میت برای یک غریب است».
به جای دفن و کفن شد تنش ز سم ستور
به خاک ماریه در زیر خاک و خون مستور
هوش مصنوعی: بدن او به جای اینکه در خاک دفن شود، به خاطر سم سگی به خاکی در زیر عرق و خون پنهان شده است.
بس است (صامت) از این بیشتر شتاب مکن
از این قضیه دل خلق را کباب مکن
هوش مصنوعی: کافی است، دیگر شتاب نکن و بیشتر از این مردم را ناراحت نکن.