شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابیالعاص در مکه
روایتست که ختم رسل رسول عرب
به مکه دخترکی داشت نام او زینب
به خواستگاری زینب خدیجه بود رسول
نمود بهر ابیالعاص خطبه نزد رسول
به عرش سود ابیالعاص را سر امید
ز فیض رتبه دادمادی رسول مجید
پس از ظهور نبوت که شافع امت
ز مکه کرد به یثرب به امر حق هجرت
پی مدافعه مشرکین مهیا شد
زمان واقعه جنگ بدر کبری شد
سران مکه در آن واقعه اسیر شدند
به دست لشگر اسلام دستگیر شدند
ز هر دو سوی پس از گفتگو به قتل قصاص
بنا به فدیه نهادند بهر استخلاص
ز اهل مکه هر کسی که دستگیری داشت
میان لشکر اسلام یک اسیری داشت
تهیه زر و سیمی نمود و گشت روان
سوی مدینه بر شهریار کون و مکان
بداد فدیه و بنمود اسیر خود آزاد
به سوی مکه روان گشت خرم و دلشاد
کسی به غیر ابیالعاصی که و تنها
دگر نبد به مدینه ز جمله اسرا
نمود بهر رهایی شوی خود زینب
قلیل سیم و زری با هزار رنج و تعب
وفا به فدیه وی چون نداشت آنزروسیم
که در خلاص شوهر نمایدش تقدیم
به یادگار بدش از خدجیه یک چندی
گزیده مرسله قیمتی گلوبندی
برون نمود ز گردن نهاد بر سر زر
روانه کر به یثرب بر جناب پدر
فتاد چشم نبی چون بسوی گردن بند
دلش به مجمر غم گشت شعلهور چو سپند
چرا که یاد ز عهد خدیجه خاتون کرد
سرشک دیده خود را چو رود جیحون کرد
به گریه گفت به نزد مهاجر و انصار
که گشته تنک ببینید چون به زینب کار
که یادگاری مادر نموده است روان
برای فدیه شور بدیده گریان
چون آنجناب بدیدند زار و خسته شده
برای غصه زینب دلش شکسته شده
چو آن جناب بدیدند زار و خسته شده
برای غصه زینب دلش شکسته شده
پی تسلی ختم رسل ثنا گفتند
تمام خدمت سلطان انبیا گفتند
که ما ز شوهر زینب امید ببریدیم
فدای او بتو ای شهریار بخشیدیم
روانه کن بر فرزند خود گلوبندش
خلاص کن ز الم قلب آرزومندش
دریغ و درد که اینجا دل رسول خدا
به دست آمد و بشکسته شد به کرببلا
دمی که شمر سیهروی هتک حرمت کرد
به خیمگاه حسین رو برای غارت کرد
میان خیمه مکان داشت عابد بیمار
بروی کهنه حصیری شکسته و تبدار
به عابدین چو نظر کرد خولی بیباک
حصیر را بکشید و تنش فکند به خاک
ز اهلبیت نبی وقت غارت دشمن
دریده گوش ستمدیده جهان زینب
ستمگری ز بنیزهره کافر میشوم
ز گوش کرد برون گوشواره کلثوم
ز گوش سوم آن گوش کن به آه و فسوس
ز قول فاطمه یینوای تازه عروس
که ظالمی بوی اندر خیام گشت دچار
اراده کرد که سازد به سوی دشت فرار
فکنده کعب نی آن بیحیا به بازویش
به خاک داد مقام و فکند بر رویش
ببرد مقته با گوشواره از گوشش
سر برهنه به خاک او فکند مدهوشش
چه هوش آمد بنشسته دید با شیون
خمیده زینب و رسش گرفته در دامن
به گریه گفت که ای عمه المپرور
بیا بپوش مرا کهنه معجری بر سر
بریخت زینب غمدیده از جگر خوناب
به گریه گفت که ای دل شکسته بیتاب
ز سر برهنگی از خاطر پریشانست
نظاره کن بسر عمهات که عریانست
برو سپهر! که بنیاد تو خراب شود
بسان سینه (صامت) دلت کباب شود
شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه: روایت است چنین از شفیعه دو سراشمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید: روایتست که بوبکر دون چو از دغلی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روایتست که ختم رسل رسول عرب
به مکه دخترکی داشت نام او زینب
هوش مصنوعی: نقل شده است که پیامبر آخرالزمان، که از عربستان بود و در مکه زندگی میکرد، دختری به نام زینب داشت.
به خواستگاری زینب خدیجه بود رسول
نمود بهر ابیالعاص خطبه نزد رسول
هوش مصنوعی: خدیجه به خواستگاری زینب رفت و خطبهای برای ابیالعاص در حضور پیامبر خواند.
به عرش سود ابیالعاص را سر امید
ز فیض رتبه دادمادی رسول مجید
هوش مصنوعی: من امید خود را به عرش خداوند و سود ابیالعاص بُردم و این را از فضل و مقام پیامبر بزرگوار به دست آوردم.
پس از ظهور نبوت که شافع امت
ز مکه کرد به یثرب به امر حق هجرت
هوش مصنوعی: پس از این که نبوت آغاز شد، پیامبر با فرمان الهی از مکه به یثرب مهاجرت کرد تا به مردم کمک کند و شفاعت کند.
پی مدافعه مشرکین مهیا شد
زمان واقعه جنگ بدر کبری شد
هوش مصنوعی: زمانی که جنگ بزرگ بدر آغاز شد، پیشگیری و دفاع در برابر کافران و مشرکان آغاز شد.
سران مکه در آن واقعه اسیر شدند
به دست لشگر اسلام دستگیر شدند
هوش مصنوعی: سران مکه در آن رویداد به وسیله لشکر اسلام گرفتار شدند.
ز هر دو سوی پس از گفتگو به قتل قصاص
بنا به فدیه نهادند بهر استخلاص
هوش مصنوعی: پس از بحث و مذاکراتی که بین طرفین صورت گرفت، تصمیم به اجرای قصاص (انتقام) گرفته شد، اما به منظور نجات و آزادی شخص متهم، فدیهای تعیین کردند.
ز اهل مکه هر کسی که دستگیری داشت
میان لشکر اسلام یک اسیری داشت
هوش مصنوعی: هر کس از مردم مکه که به مسلمانان کمک میکرد، در میان سپاه اسلام، یک اسیر داشت.
تهیه زر و سیمی نمود و گشت روان
سوی مدینه بر شهریار کون و مکان
هوش مصنوعی: او برای خود طلا و نقرهای فراهم کرد و به سوی مدینه روانه شد تا با پادشاه جهان و هستی ملاقات کند.
بداد فدیه و بنمود اسیر خود آزاد
به سوی مکه روان گشت خرم و دلشاد
هوش مصنوعی: به اسیر خود فدیه داد و او را آزاد کرد. سپس با خوشحالی و سرزندگی به سمت مکه حرکت کرد.
کسی به غیر ابیالعاصی که و تنها
دگر نبد به مدینه ز جمله اسرا
هوش مصنوعی: در مدینه کسی جز ابیالعاص باقی نمانده بود و دیگر کسی از میان اسرا وجود نداشت.
نمود بهر رهایی شوی خود زینب
قلیل سیم و زری با هزار رنج و تعب
هوش مصنوعی: برای نجات خود، زینب، به کمبود طلا و نقره توجه نکن و با تحمل هزاران زحمت و سختی، به پیش برو.
وفا به فدیه وی چون نداشت آنزروسیم
که در خلاص شوهر نمایدش تقدیم
هوش مصنوعی: اگر او به من وفا نمیکند، من چه فدایی برای او باشم؟ آنچه که مثل زینت بخش زن شوهرش است، به او تقدیم میشود تا از درد و رنج نجات یابد.
به یادگار بدش از خدجیه یک چندی
گزیده مرسله قیمتی گلوبندی
هوش مصنوعی: به یادگار از بدیهای او، مدت زمان زیادی را صرف کردم تا نوشتهای ارزشمند و درخشان تهیه کنم.
برون نمود ز گردن نهاد بر سر زر
روانه کر به یثرب بر جناب پدر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی اشاره دارد که از گردن خود چیزی را بیرون میآورد و بر سر میگذارد. سپس در حال حرکت به سوی یثرب است و در آنجا به پدرش توجه میکند. در اینجا، میتوان حس تعلق و ارادت به خانواده را مشاهده کرد.
فتاد چشم نبی چون بسوی گردن بند
دلش به مجمر غم گشت شعلهور چو سپند
هوش مصنوعی: چشم پیامبر به گردنبند محبوبش افتاد و دلش به خاطر غم، همانند آتش شعلهور شد، مانند آتش هیزم خشک.
چرا که یاد ز عهد خدیجه خاتون کرد
سرشک دیده خود را چو رود جیحون کرد
هوش مصنوعی: چون به یاد عهد و وفاداری خدیجه خاتون افتاد، اشک چشمش مانند رود جیحون جاری شد.
به گریه گفت به نزد مهاجر و انصار
که گشته تنک ببینید چون به زینب کار
هوش مصنوعی: به گریه، به جمعیت مهاجر و انصار (یاران پیامبر) گفت که به زینب و حال او نگاه کنید که چقدر در تنگنا و سختی قرار گرفته است.
که یادگاری مادر نموده است روان
برای فدیه شور بدیده گریان
هوش مصنوعی: مادری یادگاری از خود بر جا گذاشته که نشاندهنده احساسات عمیق و فدای خود برای فرزندش است؛ این یادگار به مانند اشکهایی است که حکایت از درد و عشق او دارد.
چون آنجناب بدیدند زار و خسته شده
برای غصه زینب دلش شکسته شده
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص او را به صورت زار و خسته دید که به خاطر غم زینب دلش شکسته است.
چو آن جناب بدیدند زار و خسته شده
برای غصه زینب دلش شکسته شده
هوش مصنوعی: وقتی آن بزرگوار دیدند که زینب از غصه بسیار ناراحت و دلش شکسته است، حال او را بسیار غمگین و نگران کردند.
پی تسلی ختم رسل ثنا گفتند
تمام خدمت سلطان انبیا گفتند
هوش مصنوعی: به امید آرامش، پیامبر آخر زمان را ستایش کردند و همهی پیامبران گفتند که او بزرگترین خدمتگزار است.
که ما ز شوهر زینب امید ببریدیم
فدای او بتو ای شهریار بخشیدیم
هوش مصنوعی: ما از شوهر زینب ناامید شدیم و به خاطر او، تو را ای شاه، جان خود را فدای تو میکنیم.
روانه کن بر فرزند خود گلوبندش
خلاص کن ز الم قلب آرزومندش
هوش مصنوعی: فرزندت را به راه درست هدایت کن و بار سنگین غم و آرزوهایش را از دوشش بردار.
دریغ و درد که اینجا دل رسول خدا
به دست آمد و بشکسته شد به کرببلا
هوش مصنوعی: متأسفانه در کربلا دل پیامبر خدا به شدت آزرده و شکسته شد.
دمی که شمر سیهروی هتک حرمت کرد
به خیمگاه حسین رو برای غارت کرد
هوش مصنوعی: در زمانی که شمر، شخصی بد ذات، به خیمههای حسین حمله کرد و حرمت آنها را زیر پا گذاشت، هدف او غارت و نابودی بود.
میان خیمه مکان داشت عابد بیمار
بروی کهنه حصیری شکسته و تبدار
هوش مصنوعی: در میان خیمه، عابدی بیمار و تبدار نشسته بود. او روی یک زیرانداز قدیمی و پاره استراحت میکرد.
به عابدین چو نظر کرد خولی بیباک
حصیر را بکشید و تنش فکند به خاک
هوش مصنوعی: وقتی خولی بیرحم به عابدان نگاه کرد، حصیری را برداشت و او را به زمین انداخت.
ز اهلبیت نبی وقت غارت دشمن
دریده گوش ستمدیده جهان زینب
هوش مصنوعی: زینب، دختر نبی، در زمانی که دشمنان به غارت پرداختند، صدای ستمدیدگان جهان را بلند میکند و به آنها گوش میدهد.
ستمگری ز بنیزهره کافر میشوم
ز گوش کرد برون گوشواره کلثوم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم از ظلم بنیزهره رهایی یابم، چون از ستم آنها دچار پریشانی میشوم و در این حالت به گوشواره کلثوم گوش نمیدهم.
ز گوش سوم آن گوش کن به آه و فسوس
ز قول فاطمه یینوای تازه عروس
هوش مصنوعی: به صدای دلنواز آن زن گوش کن که از درد و غم سخن میگوید، مانند فاطمه که احساسات و حالتهای تازه عروس را به تصویر میکشد.
که ظالمی بوی اندر خیام گشت دچار
اراده کرد که سازد به سوی دشت فرار
هوش مصنوعی: یک ظالم به دلخواه خود تصمیم میگیرد که به سوی دشت بگریزد.
فکنده کعب نی آن بیحیا به بازویش
به خاک داد مقام و فکند بر رویش
هوش مصنوعی: کعبه، که نماد روحانیت و مقدس است، بدون شرم بر بازوی خود افتاده و در خاک قرار گرفته است. این عمل به نوعی از بین بردن و بیاحترامی به مقام و منزلت او اشاره دارد؛ به طوری که بر روی او خاک میریزند.
ببرد مقته با گوشواره از گوشش
سر برهنه به خاک او فکند مدهوشش
هوش مصنوعی: او با گوشوارهای که دارد، توجه دیگران را به خود جلب میکند و در عین حال وقتی سرش برهنه است، به گونهای به زمین میافتد که به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد.
چه هوش آمد بنشسته دید با شیون
خمیده زینب و رسش گرفته در دامن
هوش مصنوعی: عقل و درک انسان به تماشای زینب نشسته است و او را با حالتی غمگین و پریشان میبیند. او در حالتی دردناک، دامان خود را به عنوان نشانهای از دوری و اندوه گرفته است.
به گریه گفت که ای عمه المپرور
بیا بپوش مرا کهنه معجری بر سر
هوش مصنوعی: به گریه گفت: ای عمه، به من کمک کن و برایم یک لباس کهنه بپوشان تا از این درد و رنج رهایی یابم.
بریخت زینب غمدیده از جگر خوناب
به گریه گفت که ای دل شکسته بیتاب
هوش مصنوعی: زینب، که دلی پر از غم دارد، به شدت گریه کرده و از عمق دلش میگوید: ای دل شکسته و بیتاب، چرا اینقدر ناراحتی؟
ز سر برهنگی از خاطر پریشانست
نظاره کن بسر عمهات که عریانست
هوش مصنوعی: به دلیل بیپوششی و عدم آرامش، به چهره عمهات نگاه کن که در حال حاضر در معرض دید است و بهطور عریان به نظر میرسد.
برو سپهر! که بنیاد تو خراب شود
بسان سینه (صامت) دلت کباب شود
هوش مصنوعی: برو ای آسمان! که دیدهام بنیاد تو ویران شود و همچون دل سینهام، داغ و سوخته گردد.