شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
روایتی به نظر آمد از حیات قلوب
که هست راوی این قول ابن شهر آشوب
که شد به یادیه روزی رسول فخر انام
به سایه شجری لحظهای گرفت آرام
ز بعد سنت قیلو برای او و فراغت خواب
طلب نمود برای وضوی سنت آب
چو آب مضمضه را کرد از دهان جاری
نمود آب سرایت ببوته خاری
علی الصباح همان خارگشت بار آور
بسی بلند و تناور به قدرت داور
چنانکه گشت ز طوبی و خلد ضرب مثل
به بوی میوه او عنبر وز طعم عسل
گرسنه سیر نمودی و تشنه را سیراب
شفای جمله امراض سخت از هر باب
زیمن میوه او منتفع صغیر و کبیر
ز برگ او شده پستان هر غنم پر شیر
قبیلهای که در اطراف او معین بود
زهر بلیه در آن روزگار ایمن بود
ز اهل بادیه هر کس که بود در هر جا
ز برگ وی همه بردند از برای شفا
جهان ز پرتو او جمله غرق در نعمت
زمانه را شده اسباب رحمت و برکت
ز بعد مدت چندی شد آن درخت نزار
چنانکه از غم معشوق عاشقی بیمار
شدند اهل قبیله از آن سبب حیران
که شد بهار درخت از چه روبه فصل خزان
خبر رسید به ناگه که سید لولاک
کشید رخت محن از جهان به دامن خاک
از این قضیه بسر رفت مدت سی سال
که بود حال درخت آن زمان بدین منوال
دوباره زینت و حسن و طراوتش کم شد
اساس خرمی وی شکسته درهم شد
تمام رشته بار و برش گسیخته شد
چو اشک غمزدهگان میوههایش ریخته شد
خبر مقارن این حال باز شد مسموع
که قتل شوهر زهرا به کوفه یافت وقوع
ازآن به بعد دگر آن درخت میوه نداد
در شکفتی اصلاً به روی کس نگشاد
به غیر برگ دگر کس از او ندید ثمر
از این مقدمه بگذشت روزگار دگر
که خشک گشت به یکباره آن درخت تمام
قدش معاینه خم شد ز محنت ایام
چو کاینات لباس عزا به تن پوشید
ز برگ و ریشه وی خون تازه میجوشید
فتاد زلزله بر ساکنان ارض و سما
که کشته شد شه لبتشنگان به کرببلا
عجب شبیه بود این درخت را مطلب
به داستان وداع حسین با زینب
چه دید بیکس و افسرده شاه مظلومان
نمود روی شهادت ز خیمه در میدان
فغان کشید ز دل آه بی کسی سر کرد
به گریه روی تضرع سوی برادر کرد
که ای زجد و پدر یادگار دیرینم
مباد آنکه دمی بیرخ تو بنشینم
چو از جهان به جنان رفت جد اطهر من
تو بودی و پدر و مادر و برادر من
هنوز بود ز جدم ببر لباس عزا
که خونجگر شدم از داغ مادر زهرا
دلم ز محنت بیمادری به تاب آمد
پی تسلی وی درد و داغ باب آمد
ز بعد باب گرامی فزوده شد محنم
که شد ز سوده الماس خون جگر حسنم
به هر بلیه و هر داغ صبر میکردم
فغان بیکسی از دل برون نیاوردم
به خویش گفتمی از بعد مادر و پدرم
خدای کم نکند سایه حسین ز سرم
ز رفتن تو من زار دل دو نیم شدم
کنم خیال که امروز من یتیم شدم
کنم خیال که امروز رفته مادر من
شهید زهر شده از جفا برادر من
به غیر آنکه گریبان صبر پاره کنم
ز رفتن تو من ینوا چه چاره کنم
ز خود گذشته به اطفالبی کست چه کنم
در این زمین به یتیمان نورست چه کنم
شهید کرببلا در تسلی زینب
به گریه گفت که دختر امیر عرب
جهان نکرده وفایی به مادر و پدرم
مگر ز جدا گرام تو من عزیزترم؟
تمام ساغر صهبای مرگ نوشیدند
زد هر دیده حق بین خویش پوشیدند
چسان به راه خدا جان و سر فدا نکنم
به وعدهای که به حق کردهام، وفا نکنم؟
شهید گر نشوم پس به دوستان چه کنم؟
به عاصیان و محبان و شیعیان چه کنم؟
تو نخل ماتم باغ فراغ را ثمری نیست
ز بعد من به یتیمان بیپدر پدری
به جان من نگذاری که اشکبار شوند
ز بیکسی ببر خلق خوار و زار شوند
سوی سکینه من کس به بد نگاه کند
کز آن نگاه دل زار وی تباه کند
به گوی ظالم از این دربه در چه میخواهی
از این ستمزده خون جگر چه میخواهی
بزرگوار خدایا به حق آل عبا
به حق خون شهیدان دشت کربلا بلا
به اشک و آه ل و چشم زینب غمگین
به بیکسی و اسیری عترت یاسین
به آفتاب قیامت شفیعه کبری
به دل شکسته غمگین حضرت زهرا
به حق حجت کبرای شاه تشنه جگر
شهید تیر خدنک جفا علی اصغر
به آبروی تمام مقربان درت
که بستهاند کمر بهر بندگی ببرت
که امتان نبی را غریق رحمت کن
به شاه راه طریق هدی هدایت کن
برای توشه راه سعادت ازلی
زیاده ساز ولای علی و آل علی
ز خوف مرگ دل شیخ و شاب ایمن کن
به روی شاه نجف چشم جمله روشن کن
ره مخوف قیامت که هست پر تشویش
عنایتی که به منزل رسیم بیتشویش
نگویمت که نظر بر اطاعت ما کن
به ما ز مرحمت خویشتن مدارا کن
به غیر اینکه ز عصیان هلاک میآید
دگر چه کاری از این مشت خاک میآید
و فور رحمت تو کرده عاصیان مغرور
که گشته از ره توفیق نیکنامی دور
مبین به ما که بدیم ای مهیمن علام
به لطف خویش نگه کن به عاصی گمنام
شده است (صامت) دلخسته همچو نی به نوا
که هست در دل وی آرزوی کرب و بلا
بر آر حاجت او را تو ای خدای غفور
رضا مباش که این آرزو برد در گور
شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات: روایتست که روزی خلاصه کونینشمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص): روایت است که چون از جهان حبیب خدا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روایتی به نظر آمد از حیات قلوب
که هست راوی این قول ابن شهر آشوب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که داستانی درباره زندگی دلها وجود دارد که راوی آن، ابن شهرآشوب است.
که شد به یادیه روزی رسول فخر انام
به سایه شجری لحظهای گرفت آرام
هوش مصنوعی: روزی، پیامبر بزرگ اسلام، تحت درختی نشسته و لحظهای به آرامش دست یافت.
ز بعد سنت قیلو برای او و فراغت خواب
طلب نمود برای وضوی سنت آب
هوش مصنوعی: پس از گذشتن از سنت نماز، برای او درخواست کرد که در آرامش خواب کند تا برای وضوی سنت آب بیاورد.
چو آب مضمضه را کرد از دهان جاری
نمود آب سرایت ببوته خاری
هوش مصنوعی: وقتی آب مضمضه از دهان خارج میشود، به خاطر حرکت آن، آبی به گیاه خار نیز میرسد.
علی الصباح همان خارگشت بار آور
بسی بلند و تناور به قدرت داور
هوش مصنوعی: در صبح زود، همانند خار، رشد کرده و به قدری بلند و محکم میشود که نشان از قدرت خداوند دارد.
چنانکه گشت ز طوبی و خلد ضرب مثل
به بوی میوه او عنبر وز طعم عسل
هوش مصنوعی: درخت طوبی و بهشت به خاطر عطر و طعم میوههایش مشهور هستند، بهگونهای که عطر آنها شبیه عطر عنبر و طعمشان همچون عسل است.
گرسنه سیر نمودی و تشنه را سیراب
شفای جمله امراض سخت از هر باب
هوش مصنوعی: اگر گرسنهای را سیر کنی و تشنهای را آب دهی، میتوانی به همه بیماریهای سخت درمان ببخشی.
زیمن میوه او منتفع صغیر و کبیر
ز برگ او شده پستان هر غنم پر شیر
هوش مصنوعی: ثمره این درخت به تمامی افراد، بزرگ و کوچک، نفع میرساند و از برگهایش نیز پستان هر دام پر از شیر میشود.
قبیلهای که در اطراف او معین بود
زهر بلیه در آن روزگار ایمن بود
هوش مصنوعی: قبیلهای که در اطراف او مشخص شده بود، در آن زمان از آسیبها و مشکلات در امان بود.
ز اهل بادیه هر کس که بود در هر جا
ز برگ وی همه بردند از برای شفا
هوش مصنوعی: هرکسی از اهل بیابان که در هر مکانی باشد، از برگ او برای شفا استفاده میکنند.
جهان ز پرتو او جمله غرق در نعمت
زمانه را شده اسباب رحمت و برکت
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر نور و وجود او، تماماً در نعمت غرق شده است و زمانه، وسیلهای برای رحمت و برکت شده است.
ز بعد مدت چندی شد آن درخت نزار
چنانکه از غم معشوق عاشقی بیمار
هوش مصنوعی: پس از مدتی، آن درخت نحیف به گونهای شد که گویا از غم معشوق، عاشقی بیمار گشته است.
شدند اهل قبیله از آن سبب حیران
که شد بهار درخت از چه روبه فصل خزان
هوش مصنوعی: اهل قبیله به خاطر تغییراتی که در طبیعت رخ داده، دچار شگفتی و سردرگمی شدند. بهار چگونه توانسته است درخت را تحت تاثیر قرار دهد و آن را از فصل خزان جدا کند.
خبر رسید به ناگه که سید لولاک
کشید رخت محن از جهان به دامن خاک
هوش مصنوعی: ناگهان خبری رسید که سید لولاک، زندگیاش را از این دنیا به خاک سپرد.
از این قضیه بسر رفت مدت سی سال
که بود حال درخت آن زمان بدین منوال
هوش مصنوعی: در این مدت سی سال گذشته، وضعیت درخت تغییر کرده و دیگر مانند گذشته نیست.
دوباره زینت و حسن و طراوتش کم شد
اساس خرمی وی شکسته درهم شد
هوش مصنوعی: زیبایی و طراوت دوباره کاهش یافته و حالتی از شادابی و سرزندگی او از بین رفته است.
تمام رشته بار و برش گسیخته شد
چو اشک غمزدهگان میوههایش ریخته شد
هوش مصنوعی: رشتههای بار و بر او کاملاً پاره شد و مانند اشکهایی که از چشمان غمزده میریزد، میوههایش پراکنده گردید.
خبر مقارن این حال باز شد مسموع
که قتل شوهر زهرا به کوفه یافت وقوع
هوش مصنوعی: خبر در این زمان منتشر شد که قتل شوهر زهرا در کوفه اتفاق افتاده است.
ازآن به بعد دگر آن درخت میوه نداد
در شکفتی اصلاً به روی کس نگشاد
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، آن درخت دیگر میوه نداد و به هیچکس شکفته نشد.
به غیر برگ دگر کس از او ندید ثمر
از این مقدمه بگذشت روزگار دگر
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری جز برگ از او دیده نشد و ثمرهای وجود نداشت. از این مقدمه که بگذریم، روزگار به شیوهای دیگر ادامه پیدا کرد.
که خشک گشت به یکباره آن درخت تمام
قدش معاینه خم شد ز محنت ایام
هوش مصنوعی: درختی که همیشه سرسبز و بلند بود، ناگهان خشک و پژمرده شد و به خاطر سختیهای زندگی، قامتش خم شده است.
چو کاینات لباس عزا به تن پوشید
ز برگ و ریشه وی خون تازه میجوشید
هوش مصنوعی: وقتی که جهان نقاط ضعف و مصیبتها را تجربه میکند، از ریشهها و بنیادهایش زندگی و انرژی تازهای به وجود میآید.
فتاد زلزله بر ساکنان ارض و سما
که کشته شد شه لبتشنگان به کرببلا
هوش مصنوعی: زلزلهای بر ساکنان زمین و آسمان فرود آمده است که در پی آن، رهبر تشنگان عاشورا در کربلا جان خود را از دست داده است.
عجب شبیه بود این درخت را مطلب
به داستان وداع حسین با زینب
هوش مصنوعی: این درخت به گونهای است که یادآور داستان وداع حسین با زینب است و به نوعی تشابه عجیبی با آن دارد.
چه دید بیکس و افسرده شاه مظلومان
نمود روی شهادت ز خیمه در میدان
هوش مصنوعی: شاه مظلومان، در حالی که تنها و غمگین بود، به صحنه نبرد نگریست و چهرهای از شهادت را از درون خیمهاش نشان داد.
فغان کشید ز دل آه بی کسی سر کرد
به گریه روی تضرع سوی برادر کرد
هوش مصنوعی: از دلش نالهای بلند کرد و به خاطر تنهاییاش، به گریه افتاد و با تمنّا به سوی برادرش رو آورد.
که ای زجد و پدر یادگار دیرینم
مباد آنکه دمی بیرخ تو بنشینم
هوش مصنوعی: ای که از جد و پدرم به یادگار ماندهای، نمیخواهم که حتی برای لحظهای بدون دیدن روی تو بنشینم.
چو از جهان به جنان رفت جد اطهر من
تو بودی و پدر و مادر و برادر من
هوش مصنوعی: وقتی که جد پاک من از این دنیا به بهشت رفت، تو بودی که پدر و مادر و برادر من هستی.
هنوز بود ز جدم ببر لباس عزا
که خونجگر شدم از داغ مادر زهرا
هوش مصنوعی: هنوز از نیاکانم برایم لباس عزا فراهم کردهاند، زیرا به خاطر غم مادر زهرا، دلم بسیار آزرده و خونین است.
دلم ز محنت بیمادری به تاب آمد
پی تسلی وی درد و داغ باب آمد
هوش مصنوعی: دل من از غم فقدان مادر به تنگ آمده و در جستجوی تسلی است، این درد و زخم ناشی از نبود پدر هم به آن افزوده شده است.
ز بعد باب گرامی فزوده شد محنم
که شد ز سوده الماس خون جگر حسنم
هوش مصنوعی: پس از آنکه در آغوش محبوب قرار گرفتم، بر زیباییام افزوده شد و مانند الماسی ساخته شده از خون دل، جلوهگر شدم.
به هر بلیه و هر داغ صبر میکردم
فغان بیکسی از دل برون نیاوردم
هوش مصنوعی: در برابر هر مشکل و درد، صبر و تحمل میکردم و هرگز از دل به تنهایی خود، صدایی از گله و شکایت نداشتم.
به خویش گفتمی از بعد مادر و پدرم
خدای کم نکند سایه حسین ز سرم
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که بعد از پدر و مادرم، خدا هیچوقت سایه حسین را از سرم کم نکند.
ز رفتن تو من زار دل دو نیم شدم
کنم خیال که امروز من یتیم شدم
هوش مصنوعی: در غیاب تو، من به شدت دلتنگ و غمگین شدم و احساس میکنم که امروز به اندازهای تنها و یتیم هستم.
کنم خیال که امروز رفته مادر من
شهید زهر شده از جفا برادر من
هوش مصنوعی: امروز در اندیشهام که مادر من به دلایل سختیها و نیرنگها از دنیا رفته است و برادر من نیز باعث این درد و رنج شده است.
به غیر آنکه گریبان صبر پاره کنم
ز رفتن تو من ینوا چه چاره کنم
هوش مصنوعی: غیر از اینکه صبرم را کم کنم و خویشتنداری را بشکنم، برای رفتن تو چه کار دیگری میتوانم بکنم؟
ز خود گذشته به اطفالبی کست چه کنم
در این زمین به یتیمان نورست چه کنم
هوش مصنوعی: محتاجان و یتیمان را در این دنیا نمیدانم چه کاری باید انجام دهم، بهویژه در شرایطی که خودم از دنیا رفتهام.
شهید کرببلا در تسلی زینب
به گریه گفت که دختر امیر عرب
هوش مصنوعی: شهید کربلا به زینب که دختری از خاندان امیر عرب است، در هنگام تسلی متوجه غم او شده و به او گفت که باید صبور باشد و بر این مصیبت غلبه کند.
جهان نکرده وفایی به مادر و پدرم
مگر ز جدا گرام تو من عزیزترم؟
هوش مصنوعی: دنیا به مادرم و پدرم وفاداری نکرده است، اما من به خاطر وجود تو از آنها هم ارزشمندترم.
تمام ساغر صهبای مرگ نوشیدند
زد هر دیده حق بین خویش پوشیدند
هوش مصنوعی: همه杯های شراب مرگ را سرکشیدند و هرکسی از دیدگاه خود به حقیقت پوشانده شده نگاه کرد.
چسان به راه خدا جان و سر فدا نکنم
به وعدهای که به حق کردهام، وفا نکنم؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم جان و زندگیام را در راه خدا نثار نکنم، وقتی به او وعده دادهام که به راهم وفادار بمانم؟
شهید گر نشوم پس به دوستان چه کنم؟
به عاصیان و محبان و شیعیان چه کنم؟
هوش مصنوعی: اگر من شهید نشوم، پس با دوستانم چه باید بکنم؟ با گناهکاران و دوستداران و پیروان چه باید کنم؟
تو نخل ماتم باغ فراغ را ثمری نیست
ز بعد من به یتیمان بیپدر پدری
هوش مصنوعی: تو همچون نخل درختی هستی که در باغ غم و اندوه قرار دارد و بعد از من هیچ میوهای نخواهی داشت، مانند پدری که بر روی یتیمان بیپدر نخواهد بود.
به جان من نگذاری که اشکبار شوند
ز بیکسی ببر خلق خوار و زار شوند
هوش مصنوعی: مرا به جان خود عذاب نده که اگر بیکس و تنها بمانم، دیگران نیز متاثر و غمگین خواهند شد و به حالت زاری و ضعف میافتند.
سوی سکینه من کس به بد نگاه کند
کز آن نگاه دل زار وی تباه کند
هوش مصنوعی: به طرف سکینه من، هیچ کس نمیتواند بد به او نگاه کند؛ زیرا آن نگاه دل نزار او را خراب میکند.
به گوی ظالم از این دربه در چه میخواهی
از این ستمزده خون جگر چه میخواهی
هوش مصنوعی: آیا میخواهی از کسی که از ظلم رنج میبرد، و به دنبال آرامش است، چیزی بخواهی؟ چه انتظاری از او داری در حالی که سختیهای زیادی را تحمل کرده است؟
بزرگوار خدایا به حق آل عبا
به حق خون شهیدان دشت کربلا بلا
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، به احترام خانواده پیامبر و به پاس خون شهیدان کربلا، از تو درخواست میکنم که مشکلات و بلاها را از من دور کنی.
به اشک و آه ل و چشم زینب غمگین
به بیکسی و اسیری عترت یاسین
هوش مصنوعی: زینب با اشک و نالههایش در غم و اندوهی عمیق به سر میبرد، غمگین از تنهایی و اسیری فرزندان پیامبر.
به آفتاب قیامت شفیعه کبری
به دل شکسته غمگین حضرت زهرا
هوش مصنوعی: در روز قیامت، حضرت زهرا به عنوان شفیع و واسطهای بزرگ، به دلهای شکسته و غمگین کمک میکند.
به حق حجت کبرای شاه تشنه جگر
شهید تیر خدنک جفا علی اصغر
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به مظلومیت و قربانیان اشاره دارد. در آن، به شخصیتهای بزرگ و تقدس آنان اشاره میشود و در نهایت ذکر میشود که چگونه ظلم و ستم بر آنها رفته است. به طور کلی، این شعر به بیان احساسات عمیق و دردناک از نابرابری و جفا میپردازد.
به آبروی تمام مقربان درت
که بستهاند کمر بهر بندگی ببرت
هوش مصنوعی: به احترام و شأن تمام نزدیکان و پروردگانت که به خاطر خدمت به تو خود را آماده کردهاند.
که امتان نبی را غریق رحمت کن
به شاه راه طریق هدی هدایت کن
هوش مصنوعی: پرچمدارین پیامبر را در دریای رحمت غرق کن و در مسیر درست هدایت نیکو قرار بده.
برای توشه راه سعادت ازلی
زیاده ساز ولای علی و آل علی
هوش مصنوعی: برای اینکه در مسیر سعادت ابدی بهرهمند شوی، محبت علی و فرزندان او را در دل خود بیشتر کن.
ز خوف مرگ دل شیخ و شاب ایمن کن
به روی شاه نجف چشم جمله روشن کن
هوش مصنوعی: از ترس مرگ دل شیخ و جوان را آرام کن، به چهره پادشاه نجف چشمهای همه را روشن گردان.
ره مخوف قیامت که هست پر تشویش
عنایتی که به منزل رسیم بیتشویش
هوش مصنوعی: در مسیری که به قیامت میانجامد و پر از نگرانی است، آرزوی ما این است که به مقصد برسیم و از هر گونه اضطرابی دور باشیم.
نگویمت که نظر بر اطاعت ما کن
به ما ز مرحمت خویشتن مدارا کن
هوش مصنوعی: نگو که برای اطاعت از ما باید به ما توجه کنی، بلکه با بزرگواری و مهربانی خودت با ما رفتار کن.
به غیر اینکه ز عصیان هلاک میآید
دگر چه کاری از این مشت خاک میآید
هوش مصنوعی: به جز اینکه سرپیچی و نافرمانی انسان باعث نابودی او میشود، از این موجود خاکی چه کار دیگری بر میآید؟
و فور رحمت تو کرده عاصیان مغرور
که گشته از ره توفیق نیکنامی دور
هوش مصنوعی: و به خاطر رحمتت، گناهکاران فریفته شدهاند؛ چرا که از مسیر موفقیت و نیکونامی دور شدهاند.
مبین به ما که بدیم ای مهیمن علام
به لطف خویش نگه کن به عاصی گمنام
هوش مصنوعی: ای خداوند مهربان، با لطف خود به ما نشان بده و به عاصی ناشناخته ما نگاه کن.
شده است (صامت) دلخسته همچو نی به نوا
که هست در دل وی آرزوی کرب و بلا
هوش مصنوعی: دل خسته همچون نی، بیصداست و در درونش آرزویی برای کربلا دارد.
بر آر حاجت او را تو ای خدای غفور
رضا مباش که این آرزو برد در گور
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و بخشنده، خواسته او را برآورده کن؛ زیرا اگر این آرزو در دل او بماند، او را به سرای آخرت خواهد برد.