شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات
روایتست که روزی خلاصه کونین
جناب احمد محمود سیدالثقلین(ص)
به حجره بود بر امسلمهاش منزل
که از فلک ملکی شد به حضرتش نازل
پس از سلام و درود و تحیت بیحد
نمود عرض به نزد رسول فرد صمد
که من یکی ملکم از گروه کروبین
نکردهام ز فلک تاکنون گذر به زمین
بسی به درک حضور تو آرزو دارم
به خدمت تو بسی عرضی و گفتگو دارم
شنید چون سخن وی پیمبر رحمت
به امسلمه بفرمود تا کند خلوت
به روی غیر چه ابواب حجره را بستند
میان حجره براز و نیاز بنشستند
که ناگهان ز در حجره شاه مظلومان
نمود دیده به دیدار جد خویش عیان
ز ام سلمه چو احوال مصطفی پرسید
پی جواب شه تشنه راه چاره ندید
برای آنکه به امر نبی شتاب کند
اراده کرد که آن شاه را جواب کند
شنید صوت حسین را چو سید دو سرا
صدای خویش برآورد از درون سرا
که ای حسین بیا ای تو مونس جانم
بیا بیا که ز هجر تو سخت نالانم
دوان به حجره حسین شد روان و کرد سلام
رسول حق ز ملک قطع کرد زود کلم
بغل گشود حسین را ببر کشید چو جان
نمود قامت رعناش زینت دامان
لبش نهاد به لب بوسه زد به تارک او
نهاد سر به سر سینه مبارک او
کشید دست گهی بر سلاسل مویش
گهی چو سیب بهشتی نمودهی بویش
شد آن ملک به تعجب ز احترام حسین
اگرچه آگهیش بود از مقام حسین
سئوال کرد به حیرت ز خواجه لولاک
که ای طفیل وجود تو خلقت افلاک
عجب محبت سختی به این پسر داری
که باشد او که تو از رتبهاش خبر داری
به عضو عضو جنابش همین که بوسه زنی
سپند اشک بر وی چو مجمرش فکنی
جواب داد رسول خدای عالمیان
که هست جسم مرا این پسر مقابل جان
رخش چگونه نبوسم که هست دلبندم
به دیدن رخ او در زمانه خرسندم
همین پسر که تو بینی بود عزیز خدا
که کرده است حق او را شفیع روز جزا
شنید نام شفاعت چو از رسول الله
ملک به روی حسین کرده خیره خیره نگاه
سئوال کرد به حیرت ز سید ثقلین
که هست این مه تابان مگر امام حسین؟
رسول گفت چه دانستهای تو نامش را
چگونه یافتهای رتبه و مقامش را؟
نمود عرض ملک با جناب پیغمبر
که ای ز جمله کونین بهتر و مهتر
برای تعزیه این پسر به هفت سما
بهر سمائی هفتاد منبر است بپا
که گریه خیل ملایک بدانجانب کنند
شهید آل محمد بوی خطاب کنند
شنید فخر امم از ملک چو اوصافش
گشود پیرهنش بوسه داد بر نافش
به خاطرش مگر آمد ز ظهر عاشورا
که گشته خسته حسینش ز کوشش اعدا
به نیزه تکیه چو از بهر استراحت کرد
ابوالحنوق یکی سنگ کین حوالت کرد
رسید سنگ چو آن شاه را به پیشانی
شکست تارک پاک عزیز ربانی
برای شکر شهادت به ذکر بسمالله
گشود لب که «علی مت رسول الله»
گرفت خون جبین چشم آن عزیز ز من
برای اخذ همان خون گرفت پیراهن
چو دامنش ز پی اخذ خون روان گردید
ز زیر دامن او ناف او عیان گردید
که ناگه از طرف آن سپاه بیایمان
نهاد تیر سه شعبه یکی لعین بکمان
چو تیر گشت رها از کمان آن بیدین
نمود جای بناف مبارک شه دین
به ناف و بر شکم شاه اکتفا چو نکرد
ز مهره کمرش تیر سر برون آورد
زمانه تنک چنان بر عزیز زهرا شد
که ناله همدم سکان عرش اعلی شد
هر آنچه خواست که بیرو نکشد خدنک از دل
نشد میسر و گردید کار او مشکل
نهاد سر به سر زین عزیز رب و دود
ز پشت سر به تعب تیر را برون بنمود
ز جای ناوک آن تیر خون فواره گرفت
عزیز فاطمه از زندگی کناره گرفت
چو ذوالجناح دگر دید پایداری نیست
برای راکب خود طاقت سواری نیست
دو دست در جلو و دل به خاک و پا به عقب
نهاد تا نهدش در زمین بدون تعب
نه صالح بن وهب از کمین سمند بتاخت
به قصد پهلوی سلطان دین سنان افراخت
بزد ز کین به تهیگاه آن امام مبین
فتاد عرش خدا از ان سنان به روی زمین
شکست شمر لعین حرمت پیمبر را
به قتل زاده زهرا گرفت خنجر را
شهاد ز بهر شهادت کنون که سر دادی
به راه امت عاصی سر و پسر دادی
کنی به تخت شفاعت چو جا تو ای سرور
به رستخیز قیامت به عرصه محشر
به شیعیان در الطاف و مرحمت واکن
یکان یکان همه را نزد خویش ماوا کن
کشند جانب دوزخ چو از چپ و راست
بگو که (صامت) مداح کمترین سک ماست
شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر: روایت است که چون از وطن نمود سفرشمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص): روایتی به نظر آمد از حیات قلوب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روایتست که روزی خلاصه کونین
جناب احمد محمود سیدالثقلین(ص)
هوش مصنوعی: روزی شنیده شده که حضرت محمد (ص)، که بزرگترین و ارجمندترین انسانهاست، دست به عمل نیکو و بزرگی زد.
به حجره بود بر امسلمهاش منزل
که از فلک ملکی شد به حضرتش نازل
هوش مصنوعی: در یک اتاق، خانهای برای امسلمه وجود داشت که فرشتهای از آسمان به حضور او نازل شده بود.
پس از سلام و درود و تحیت بیحد
نمود عرض به نزد رسول فرد صمد
هوش مصنوعی: پس از سلام و درود بیپایان، به حضور پیامبر بزرگ، درخواست و عرض حال کردم.
که من یکی ملکم از گروه کروبین
نکردهام ز فلک تاکنون گذر به زمین
هوش مصنوعی: من یکی از موجودات آسمانی هستم و تا به حال به زمین نیامدهام و از گروه فراوانی از فرشتگان آسمانی هستم.
بسی به درک حضور تو آرزو دارم
به خدمت تو بسی عرضی و گفتگو دارم
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که بارها در کنار تو باشم و در خدمتت باشم، زیرا حرفها و خواستههای زیادی دارم که میخواهم با تو در میان بگذارم.
شنید چون سخن وی پیمبر رحمت
به امسلمه بفرمود تا کند خلوت
هوش مصنوعی: چون پیامبر رحمت سخن او را شنید، به امسلمه فرمود تا در تنهایی و جدایی قرار گیرد.
به روی غیر چه ابواب حجره را بستند
میان حجره براز و نیاز بنشستند
هوش مصنوعی: در این بیت، به موضوعی اشاره میشود که در دنیای عشق و محبت، افرادی که به غیر میپردازند و از آنها فاصله میگیرند، در دل خود به دنبال نیاز و درخواستهای خود هستند. آنها در کانون عشق و محبت خود، به دور از دیگران نشستهاند و به درون خود و نیازهایشان تمرکز کردهاند.
که ناگهان ز در حجره شاه مظلومان
نمود دیده به دیدار جد خویش عیان
هوش مصنوعی: ناگهان، از در اتاق شاه مظلومان، چشمش به دیدار جد خود باز شد و او را به وضوح دید.
ز ام سلمه چو احوال مصطفی پرسید
پی جواب شه تشنه راه چاره ندید
هوش مصنوعی: وقتی ام سلمه از وضعیت پیامبر پرسید، او که به دنبال جواب بود، راه حلی پیدا نکرد.
برای آنکه به امر نبی شتاب کند
اراده کرد که آن شاه را جواب کند
هوش مصنوعی: برای اینکه به دستور پیامبر سریع عمل کند، تصمیم گرفت تا به آن پادشاه پاسخ بدهد.
شنید صوت حسین را چو سید دو سرا
صدای خویش برآورد از درون سرا
هوش مصنوعی: صدای حسین به گوش میرسد و او از دل خود ندا سر میدهد.
که ای حسین بیا ای تو مونس جانم
بیا بیا که ز هجر تو سخت نالانم
هوش مصنوعی: ای حسین، تو که همراهم هستی، به سوی من بیا. بیا که از دوری تو به شدت دلم آرام ندارد و غمگینم.
دوان به حجره حسین شد روان و کرد سلام
رسول حق ز ملک قطع کرد زود کلم
هوش مصنوعی: یک نفر به سرعت وارد اتاق حسین شد و به او سلام کرد. او به عنوان نماینده خدا، پیام را به سرعت منتقل کرد و ارتباطش را با عالم بالا قطع کرد.
بغل گشود حسین را ببر کشید چو جان
نمود قامت رعناش زینت دامان
هوش مصنوعی: حسین را به آغوش گرفت، مانند اینکه جانش را در دستانش دارد. قامت زیبای او زینت بخش دامان او بود.
لبش نهاد به لب بوسه زد به تارک او
نهاد سر به سر سینه مبارک او
هوش مصنوعی: او لبش را به لب گذاشت و به پیشانیاش بوسه زد و سرش را بر سینهی پاک او نهاد.
کشید دست گهی بر سلاسل مویش
گهی چو سیب بهشتی نمودهی بویش
هوش مصنوعی: گاهی دست بر روی رشتههای موی او میکشید و گاهی بویی مانند بوی سیب بهشتی از او به مشام میرسید.
شد آن ملک به تعجب ز احترام حسین
اگرچه آگهیش بود از مقام حسین
هوش مصنوعی: آن سرزمین به خاطر احترام حسین شگفتزده شد، حتی با اینکه از مقام و منزلت او آگاه بود.
سئوال کرد به حیرت ز خواجه لولاک
که ای طفیل وجود تو خلقت افلاک
هوش مصنوعی: سوال کرد در شگفتی از خواجه لولاک که: ای موجودی که وجود تو، دلیل آفرینش آسمانها و زمینهاست، چه چیزی هستی؟
عجب محبت سختی به این پسر داری
که باشد او که تو از رتبهاش خبر داری
هوش مصنوعی: تو چقدر به این پسر علاقهمندی که میدانی او دارای چه مقام و ارزش ویژهای است.
به عضو عضو جنابش همین که بوسه زنی
سپند اشک بر وی چو مجمرش فکنی
هوش مصنوعی: با هر بوسهای که به او میزنی، اشکها مانند دودی که از آتش برمیخیزد، بر چهرهاش میریزد.
جواب داد رسول خدای عالمیان
که هست جسم مرا این پسر مقابل جان
هوش مصنوعی: پیامبر خدا پاسخ داد که این پسر در برابر روح من، جسم من را در اختیار دارد.
رخش چگونه نبوسم که هست دلبندم
به دیدن رخ او در زمانه خرسندم
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم چهرهاش را نبوسم، وقتی که او معشوق من است و من با دیدن چهرهاش در این دنیا خوشحال هستم.
همین پسر که تو بینی بود عزیز خدا
که کرده است حق او را شفیع روز جزا
هوش مصنوعی: این پسر که تو میبینی، محبوب خداوند است و در روز قیامت واسطهگری او برای دیگران خواهد شد.
شنید نام شفاعت چو از رسول الله
ملک به روی حسین کرده خیره خیره نگاه
هوش مصنوعی: وقتی ملک نام شفاعت را از پیامبر خدا شنید، به حسین نگاه کرد و در حیرت به او خیره شد.
سئوال کرد به حیرت ز سید ثقلین
که هست این مه تابان مگر امام حسین؟
هوش مصنوعی: سئوال کرد با تعجب از بزرگترین شخصیتها که آیا این نور درخشان جز امام حسین است؟
رسول گفت چه دانستهای تو نامش را
چگونه یافتهای رتبه و مقامش را؟
هوش مصنوعی: پیامبر پرسید: تو چه چیزی درباره او میدانی و چگونه به نامش پی بردهای و مقام و منزلتش را چگونه شناختهای؟
نمود عرض ملک با جناب پیغمبر
که ای ز جمله کونین بهتر و مهتر
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که وجود پیامبر به عنوان بهترین و برترین از تمام موجودات در عالم مورد تأکید قرار گرفته است. به طور کلی، پیامبر به عنوان نمادی از کمال و فضیلت در نظر گرفته میشود و برتری او بر دیگران بیان شده است.
برای تعزیه این پسر به هفت سما
بهر سمائی هفتاد منبر است بپا
هوش مصنوعی: برای برگزاری تعزیه، این جوان برای هر آسمان، هفتاد منبر آماده کرده است.
که گریه خیل ملایک بدانجانب کنند
شهید آل محمد بوی خطاب کنند
هوش مصنوعی: فرشتگان به خاطر شهادت فرزند زاده پیامبر (ص) به شدت گریه و سوگوارند و او را با نام نیکو یاد میکنند.
شنید فخر امم از ملک چو اوصافش
گشود پیرهنش بوسه داد بر نافش
هوش مصنوعی: فخر امم، که به معنای بزرگترین و بهترین افراد است، وقتی که ویژگیهای او را شنید، لباسش را کنار زد و بر ناحیهای از بدنش بوسه زد.
به خاطرش مگر آمد ز ظهر عاشورا
که گشته خسته حسینش ز کوشش اعدا
هوش مصنوعی: به خاطر او آیا روز عاشورا فرارسید که حسین از تلاش دشمنانش خسته شده بود؟
به نیزه تکیه چو از بهر استراحت کرد
ابوالحنوق یکی سنگ کین حوالت کرد
هوش مصنوعی: ابوالحنوق، وقتی که برای استراحت به نیزهاش تکیه داده بود، ناگهان سنگی به سوی او پرتاب شد که نشاندهنده دشمنی و کینهورزی بود.
رسید سنگ چو آن شاه را به پیشانی
شکست تارک پاک عزیز ربانی
هوش مصنوعی: سنگی به سر شاه خورد و تاج پاک و عزیزش را شکست.
برای شکر شهادت به ذکر بسمالله
گشود لب که «علی مت رسول الله»
هوش مصنوعی: برای قدردانی از شهادت، با اسمگویی خداوند زبانش را باز کرد و گفت: «علی فرستاده خداست».
گرفت خون جبین چشم آن عزیز ز من
برای اخذ همان خون گرفت پیراهن
هوش مصنوعی: عزیزم با اشک های چشمانش خون از پیشانیام گرفت و همان خون را برای پیراهنش برداشت.
چو دامنش ز پی اخذ خون روان گردید
ز زیر دامن او ناف او عیان گردید
هوش مصنوعی: وقتی دامن او به خاطر خونریزی پر شد، ناحیهای که زیر دامن او بود مشخص شد.
که ناگه از طرف آن سپاه بیایمان
نهاد تیر سه شعبه یکی لعین بکمان
هوش مصنوعی: ناگهان، از سوی آن سپاه بیایمان، تیر سهشاخهای به کمان کشیده شد که یکی از آنها فریبنده و ناپاک بود.
چو تیر گشت رها از کمان آن بیدین
نمود جای بناف مبارک شه دین
هوش مصنوعی: وقتی تیر از کمان رها میشود، بیدین در آن لحظه مکان مقدس را به نمایش میگذارد.
به ناف و بر شکم شاه اکتفا چو نکرد
ز مهره کمرش تیر سر برون آورد
هوش مصنوعی: در این معنا گفته شده که به جای اینکه به نوار دور کمر و شکم شاه بسنده کند، تیر را از کمرش بیرون آورد. به عبارتی بهتر، نشان میدهد که او به طور مستقیم و قاطع به هدف خود میزند و از حاشیهرفتن پرهیز میکند.
زمانه تنک چنان بر عزیز زهرا شد
که ناله همدم سکان عرش اعلی شد
هوش مصنوعی: زمانه به قدری بر عزیز زهرا سخت و تنگ شد که حتی نالهها و گریههای دوستان و همراهانش به بالاترین عرش آسمان رسید.
هر آنچه خواست که بیرو نکشد خدنک از دل
نشد میسر و گردید کار او مشکل
هوش مصنوعی: هر چیزی که او آرزو داشت، نتوانست به راحتی از دلش بیرون براند، و این موضوع باعث شد که کارش دشوار شود.
نهاد سر به سر زین عزیز رب و دود
ز پشت سر به تعب تیر را برون بنمود
هوش مصنوعی: سر را به احترام آن عزیز پایین آورد و بهتدریج، دود که از پشت سر برمیآمد، مسیر تیر را بهخوبی نشان داد.
ز جای ناوک آن تیر خون فواره گرفت
عزیز فاطمه از زندگی کناره گرفت
هوش مصنوعی: با شلیک تیر از کمان، خون مثل چشمهای جوشید و عزیز فاطمه به خاطر این درد، از زندگی کنار کشید.
چو ذوالجناح دگر دید پایداری نیست
برای راکب خود طاقت سواری نیست
هوش مصنوعی: وقتی ذوالجناح (اسب امام حسین) وضعیت را دید، متوجه شد که دیگر نیازی به ایستادگی نیست و سوارش دیگر تحمل سوارکاری را ندارد.
دو دست در جلو و دل به خاک و پا به عقب
نهاد تا نهدش در زمین بدون تعب
هوش مصنوعی: دو دست را جلو آورد و دلش بر خاک بود، پاهایش را به عقب کشید تا بدون زحمت و دردسر بر زمین بیفتد.
نه صالح بن وهب از کمین سمند بتاخت
به قصد پهلوی سلطان دین سنان افراخت
هوش مصنوعی: نه صالح بن وهب با سرعت و شجاعت به سمت پهلوی سلطان دین حملهور شد.
بزد ز کین به تهیگاه آن امام مبین
فتاد عرش خدا از ان سنان به روی زمین
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنی، آن امام روشن که در آخرین مبارزه خود به زمین افتاد، باعث شد که عرش خدا نیز از شدت این واقعه به زمین بیفتد.
شکست شمر لعین حرمت پیمبر را
به قتل زاده زهرا گرفت خنجر را
هوش مصنوعی: شمر، دشمن لعنتی، حرمت پیامبر را با کشتن فرزند زهرا زیر پا گذاشت و خنجر را به کار گرفت.
شهاد ز بهر شهادت کنون که سر دادی
به راه امت عاصی سر و پسر دادی
هوش مصنوعی: به خاطر اعتقاداتت و ایمان به راهی که انتخاب کردهای، جان خود را فدای آن کردی، حالا که جان خود را در مسیر هدایت و راهنمایی مردم نادرست فدای کردهای، تمام خانوادهات را نیز در این راه قربانی کردی.
کنی به تخت شفاعت چو جا تو ای سرور
به رستخیز قیامت به عرصه محشر
هوش مصنوعی: وقتی تو بر تخت شفاعت نشستهای، ای آقای من، در روز رستاخیز و در میدان محشر، جایگاه تو مشخص میشود.
به شیعیان در الطاف و مرحمت واکن
یکان یکان همه را نزد خویش ماوا کن
هوش مصنوعی: ای پروردگار، از رحمت و لطف خود به شیعیان بیفزای و هر یک از آنها را به سوی خود جذب کن و در نزد خود جا بده.
کشند جانب دوزخ چو از چپ و راست
بگو که (صامت) مداح کمترین سک ماست
هوش مصنوعی: در آتش دوزخ کشانده میشوند، از دو طرف. بگو که من (صامت) کمترین ستایشگر این حالت هستم.