گنجور

شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر

روایت است که چون از وطن نمود سفر
به سوی کرببلا آن امام تشنه جگر
علیله دخترکی در مدینه فاطمه نام
به جای ماند از آن شهریار عرش مقام
همیشه با تن تبدار و اشک و ناله و آه
به راه کرببلا مانده بود چشم به راه
به فکر اینکه رسد از پدر به او خبری
مدام داشت مهیا اساس نوحه‌گری
به غیر آه جهانسوز اهل راز نداشت
به چاره دل افسرده دلنواز نداشت
نشسته بود شب و روز با هجوم بلا
در انتظار پدر چشم سوی کرببلا
نوشته بود یکی نامه آن علیله زار
برای خسرو لب تشنه با تن تب‌دار
عریضه ورقش پرده دل غمناک
مدادش از اثر خون دیده نمناک
کتابتی کلماتش همه شرر انگیز
عبارتش همه پرحسرت و قیامت خیز
اراده داشت که آن نامه را بهانه کند
به کوفه نزد پدر قاصدی روانه کند
حکایت دل پر خون خویش سرتاسر
نوشته بود در آن نامه از برای پدر
گرفت یک عرب نامه را از آن دلخون
به عزم کرببلا گشت از مدینه برون
نمود طی ره مقصود روز و شب ز وفا
به دشت ماریه آمد به ظهر عاشورا
به ساعتی که ز بیداد خلق کوفه و شام
شهید گشته محبان شاه تشنه تمام
عزیز فاطمه لب‌تشنه و غریب و وحید
ستاده یکه و تنها به نزد جیش یزید
عرب دو دست ادب را به سینه نزد امام
نهاد و کرد بدان شاه کم سپاه سلام
شه شهید دم عیسوی ز هم بگشود
به لطف خاص جواب سلام او فرمود
به گریه گفت که ای قاصد خجسته پیام
تو کیستی که نمودی بدین غریب سلام
ز چهره تو هویدا بود بوجه حسن
حدیث محنت و اماندگان اهل وطن
نمود عرض که ای مظهر صفات خدا
مراست نامه‌ای از نزد دختر صغرا
گرفت از عرب آن شاه بی‌سپاه و حشم
کتاب و دل پرخون روانه شد به حرم
به دور خویش زنان را تمام جمع نمود
ز روی نامه صغری ز مهر مهر گشود
نوشته بود در آن نامه کای جناب پدر
نموده‌ای ز چه از این علیله قطع نظر
نما مرا ز وفا سربلند نزد کسان
سلام من بعموها و عمه‌ها برسان
بگو به حضرت عباس کای عموی رشید
ز دوری تو ز دنیا بریده‌ام امید
فدایی سر و جان تو باد جان و سرم
عمو به کرببلا کن حمایت پدرم
اگر به کرببلا گشته قاسم داماد
عروس را بده از جای من مبارک باد
زند همیشه مرا مرغ روح در تن پر
ز حسرت گل روی برادرم اکبر
بگو به اکبر یوسف جمال مه سیما
بیا مرا ز مدینه ببر به کرب و بلا
مرا به سر هوس دیدن سکینه بود
ز زندگی دل من سیر در مدینه بود
کنم به دامن او جای تا بدون تعب
بیا مرا برسان پیش عمه‌ام زینب
از این علیله هجران کشیده بیمار
رسان سلام به نزدیک عابد تب دار
شها (بصامت) حسرت نصیب کن نظری
که در عزای تو دارد همیشه نوحه گری
گناهکارم و غیر از تو عذرخواهی نیست
مرا به روز قیامت دگر پناهی نیست
به حق اکبر در خون طپیده بی‌سر
مکن ز جانب این روسیاه قطع نظر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روایت است که چون از وطن نمود سفر
به سوی کرببلا آن امام تشنه جگر
هوش مصنوعی: روایت شده که زمانی که امام عازم سفر به کربلا شد، از وطن خود خارج گردید و در این سفر سختی‌ها و تشنگی‌ها را متحمل شد.
علیله دخترکی در مدینه فاطمه نام
به جای ماند از آن شهریار عرش مقام
هوش مصنوعی: علیله دختری است که در شهر مدینه به وجود آمده و نامش فاطمه است، که یادگاری از آن پادشاه با مقام بلند است.
همیشه با تن تبدار و اشک و ناله و آه
به راه کرببلا مانده بود چشم به راه
هوش مصنوعی: او همیشه با حالتی خسته و اشک و ناله، در مسیر کربلا منتظر مانده بود.
به فکر اینکه رسد از پدر به او خبری
مدام داشت مهیا اساس نوحه‌گری
هوش مصنوعی: او همیشه به فکر این بود که خبری از پدرش به او برسد و به همین خاطر همواره خود را برای نوحه‌خوانی آماده می‌کرد.
به غیر آه جهانسوز اهل راز نداشت
به چاره دل افسرده دلنواز نداشت
هوش مصنوعی: جز آهی که جهان را می‌سوزاند، کسی در میان اهل راز، چاره‌ای برای دل افسرده نداشت و چیزی دل‌نواز برای او نیاورد.
نشسته بود شب و روز با هجوم بلا
در انتظار پدر چشم سوی کرببلا
هوش مصنوعی: دختر به مدت زیادی با مشکلات و سختی‌ها زندگی می‌کرد و همواره منتظر پدرش بود؛ نگاهش به سوی کربلا بود.
نوشته بود یکی نامه آن علیله زار
برای خسرو لب تشنه با تن تب‌دار
هوش مصنوعی: یکی نامه‌ای نوشته بود که آن را به فردی به نام خسرو می‌فرستاد. نامه درباره‌ زنی رنجور و بیمار بود که در حال ضعف و کمبود آب به سر می‌برد.
عریضه ورقش پرده دل غمناک
مدادش از اثر خون دیده نمناک
هوش مصنوعی: نگاهی به نامه می‌اندازم که احساسات و درد دل‌هایش را روی کاغذ نوشته، و از اشک‌هایی که بر آن ریخته شده، می‌توان غم و اندوهش را حس کرد.
کتابتی کلماتش همه شرر انگیز
عبارتش همه پرحسرت و قیامت خیز
هوش مصنوعی: این متن به کلماتی اشاره دارد که بسیار تند و آتشین هستند و احساسی از حسرت و هیجان را در انسان برمی‌انگیزند. عباراتی که در این متن به کار رفته، تأثیر عمیقی دارند و در نهایت می‌توانند به وقوع یک تحول بزرگ یا تغییرات اساسی منجر شوند.
اراده داشت که آن نامه را بهانه کند
به کوفه نزد پدر قاصدی روانه کند
هوش مصنوعی: او تصمیم داشت که آن نامه را بهانه‌ای قرار دهد و قاصدی را به سوی کوفه بفرستد تا به پدرش برساند.
حکایت دل پر خون خویش سرتاسر
نوشته بود در آن نامه از برای پدر
هوش مصنوعی: دل پر از درد و غم خود را در نامه‌ای به پدرش به تصویر کشیده بود و تمام احساساتش را در آن بیان کرده بود.
گرفت یک عرب نامه را از آن دلخون
به عزم کرببلا گشت از مدینه برون
هوش مصنوعی: یک عرب، نامه‌ای را از دل شکسته‌اش گرفت و با انگیزه رفتن به کربلا، مدینه را ترک کرد.
نمود طی ره مقصود روز و شب ز وفا
به دشت ماریه آمد به ظهر عاشورا
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، پاکی و وفا در مسیر هدف به نمایش درآمد و در میانه روز عاشورا، به سرزمین ماریه رسید.
به ساعتی که ز بیداد خلق کوفه و شام
شهید گشته محبان شاه تشنه تمام
هوش مصنوعی: به زمانی اشاره دارد که به دلیل ظلم و ستم مردم کوفه و شام، افرادی که عاشق و پیرو شاه بودند، جان خود را از دست دادند و شوقی در دل داشتند که به انتها نرسید.
عزیز فاطمه لب‌تشنه و غریب و وحید
ستاده یکه و تنها به نزد جیش یزید
هوش مصنوعی: فاطمه، عزیز و محبوب، در حالی که تشنه و غریب است، به تنهایی در کنار دشمن ایستاده است.
عرب دو دست ادب را به سینه نزد امام
نهاد و کرد بدان شاه کم سپاه سلام
هوش مصنوعی: یک عرب با ادب و احترام، دستانش را بر سینه نهاد و به امام سلامی گفت، همچون یک شاه که به کمترین سپاه خود احترام می‌گذارد.
شه شهید دم عیسوی ز هم بگشود
به لطف خاص جواب سلام او فرمود
هوش مصنوعی: شاهی که شهید است و مانند عیسی (ع) به حیات ادامه می‌دهد، با لطف خاص خود در پاسخ به سلام، درهای ارتباط را به روی همگان گشود.
به گریه گفت که ای قاصد خجسته پیام
تو کیستی که نمودی بدین غریب سلام
هوش مصنوعی: به گریه گفت: ای پیام‌آور خوشبخت، تو کیستی که این‌گونه به یک غریبه سلام کرده‌ای؟
ز چهره تو هویدا بود بوجه حسن
حدیث محنت و اماندگان اهل وطن
هوش مصنوعی: از چهره‌ات مشخص است که داستان رنج و زحمت کسانی که در وطن هستند، زیبایی تو را روایت می‌کند.
نمود عرض که ای مظهر صفات خدا
مراست نامه‌ای از نزد دختر صغرا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی به عنوان نماینده یا نشانه‌ای از صفات خدایی معرفی می‌شود و به نوعی نامه یا پیامی از سوی یک دختر کوچک یا جوان به او داده شده است. این پیام می‌تواند به ارتباط عاطفی یا معنوی بین این شخصیت و دختر اشاره کند.
گرفت از عرب آن شاه بی‌سپاه و حشم
کتاب و دل پرخون روانه شد به حرم
هوش مصنوعی: آن شاه بدون یار و سپاه از عرب کتابی را گرفت و با دل پر از درد به سمت حرم روانه شد.
به دور خویش زنان را تمام جمع نمود
ز روی نامه صغری ز مهر مهر گشود
هوش مصنوعی: او با مهارت و دقت زنان را به دور خود جمع کرده و از طریق نامه‌ای که به صورت مختصر و با محبت نوشته شده، قلب آنها را به سمت خود جلب کرده است.
نوشته بود در آن نامه کای جناب پدر
نموده‌ای ز چه از این علیله قطع نظر
هوش مصنوعی: در نامه نوشته بود که ای پدر عزیز، چرا از این بیماری بی‌خبر هستی و توجه نمی‌کنی؟
نما مرا ز وفا سربلند نزد کسان
سلام من بعموها و عمه‌ها برسان
هوش مصنوعی: من را با وفا و احترام پیش دیگران معرفی کن و سلام من را به عموها و عمه‌ها برسان.
بگو به حضرت عباس کای عموی رشید
ز دوری تو ز دنیا بریده‌ام امید
هوش مصنوعی: به عموی با معرفت و مهربانم عباس بگو که به خاطر دوری تو از دنیا دل بریده‌ام و امیدی ندارم.
فدایی سر و جان تو باد جان و سرم
عمو به کرببلا کن حمایت پدرم
هوش مصنوعی: جانم فدای توست، ای عمو! از جان و سرم می‌گذرم و از تو می‌خواهم که مرا به کربلا ببری و از حمایت پدرم بهره‌مندم کنی.
اگر به کرببلا گشته قاسم داماد
عروس را بده از جای من مبارک باد
هوش مصنوعی: اگر قاسم به کربلا رفته، عروس را به او بدهید. از طرف من نیز این را تبریک بگویید.
زند همیشه مرا مرغ روح در تن پر
ز حسرت گل روی برادرم اکبر
هوش مصنوعی: زندگی من همیشه تحت تأثیر حسرت و امید به دیدار چهره زیبای برادرم اکبر است، مانند پرنده‌ای که درون بدن من گرفتار شده و به دنبال آزادی می‌باشد.
بگو به اکبر یوسف جمال مه سیما
بیا مرا ز مدینه ببر به کرب و بلا
هوش مصنوعی: به اکبر بگو که زیبایی یوسف، همچون ماه چهره، مرا به کربلا ببرد و از مدینه دور کند.
مرا به سر هوس دیدن سکینه بود
ز زندگی دل من سیر در مدینه بود
هوش مصنوعی: در دل من آرزوی دیدن سکینه وجود داشت و از زندگی خود در مدینه خسته شده بودم.
کنم به دامن او جای تا بدون تعب
بیا مرا برسان پیش عمه‌ام زینب
هوش مصنوعی: من در دامن او جا می‌گیرم تا بدون زحمت و سختی مرا به نزد عمه‌ام زینب برساند.
از این علیله هجران کشیده بیمار
رسان سلام به نزدیک عابد تب دار
هوش مصنوعی: از این درد هجران که مرا بیمار کرده است، سلامی به نزد آن عابد بیمار برسان.
شها (بصامت) حسرت نصیب کن نظری
که در عزای تو دارد همیشه نوحه گری
هوش مصنوعی: ای کاش نگاهی به من بیندازی که همیشه در غم تو می‌سوختم و برای تو نوحه‌خوانی می‌کنم.
گناهکارم و غیر از تو عذرخواهی نیست
مرا به روز قیامت دگر پناهی نیست
هوش مصنوعی: من خطاکارم و هیچ کس جز تو نمی‌تواند از من عذرخواهی کند، در روز قیامت نیز پناهی جز تو ندارم.
به حق اکبر در خون طپیده بی‌سر
مکن ز جانب این روسیاه قطع نظر
هوش مصنوعی: به حق بزرگ، در جست‌وجوی کسی که به خاطر گناهش در مشکلات عمیق افتاده بی‌سر و سامان، از این انسان نالایق دوری کن.