شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
روایت است که روزی نشسته بد سلمان
به نزد احمد مرسل خلاصه امکان
شنید و دید که نزد خدای لم یزلی
گشوده دست دعا کی خدا به حق علی
مرا خلاص ز خوف خطای امت ک
تمام را به قیامت قرین رحمت کن
نمود حضرت سلیمان بر پیمبر عرض
که ای اطاعت تو بر تمام عالم فرض
اگرچه معترفم بر علی و منزلتش
به من زیاده کن از بهر فخر منقبتش
شفیع روز جزا در جواب وی فرمود
برو به مقبره مردگان قوم یهود
صدا بر آر پی امتحان که ای بندار
چو سر ز قبر برآرد نمای استفسار
که سوی دار بقا زد چو وقت رحلت گام
یهود مرد و یا داشت ملت اسلام
دگر بپرس که اکنون کجاست منزل او
معذب است و یا راحتست حاصل او
چو رفت حضرت سلمان بسوی آن مدفن
بلند کرد به نام یهود صوت حسن
برون نمود یهودی سری ز دامن خاک
پی اجابت سلمان و سید لولاک
به آن طرق که فرموده بد رسول امم
نمود مسئله سلمان زوی نه بیش و نه کم
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
ولی به دار فنایم دمی که بود قرار
به سینه بود مرا مهر حیدر کرار
گرفته بود ولایش چو سکه نقش بدل
چنانکه بی رخ او بود زندگی مشکل
ولی ز سستی اقبال و بخت نافرجام
در این جهان نرسیدم به دولت اسلام
در آن زمان که از این عاریت سرا رفتم
سوی جحیم بر خیل اشقیاء رفتم
چو در شراره نار جهنم جا شد
هزار گونه عذابم ز پی مهیا شد
که ناگهان ز عطایای کردگار غفور
فکند بر سر من سایه قبه از نور
به طول و عرض ز راه خیال واسعتر
گذشته وسیع فزایش ز حد و مد بصر
دگر ز نار جهنم بجا نماند اثری
نه عقربی و نه ماری نه شعله نه شرری
چو پای بست ولای ابوتراب شدم
به دوزخ ابدی ایمن و از عذاب شدم
رجوع کرد چو سلمان به نزد ختم رسل
به گفت حالت وی نزد مقتدای سبل
رسول گفت که توصیف این محبت کن
به نزد هر که رسیدی ز من روایت کن
بگو محب علی هر کسی که خواهد بود
اگر مجوس و نصاری و ملحد است و یهود
به روز حشر شود گر جهنمش مسکن
خدا از آتش سوزان نمایدش ایمن
کسی که کرده ولایش حمایت کفار
ببین چه دید حسینش ز فرقه اشرار
در آن زمان که مهیای جان نثاری شد
به سوی خیمه روان به افغان و زاری شد
طلب نمود به بر زینب پریشان را
گشودش از پی تسکین لب دُرافشان را
به گریه گفت که ای خواهر ستمدیده
بدار گوش که وقت فراق گردیده
مباد آنکه زنی بعد من تو لطمه برو
مکش ز سینه خروش و مکن پریشان مو
مگر دمی که ببینی تنم به آه و نوا
شده است بیسر و غلطان به خاک کرببلا
مرخصی که در آن لحظهای پرشانحال
کنی ز سینه فغان چون کبوتر بیبال
ز بعد من متفرق شود چو طفلانم
نمای جمع تو آن کودکان نالانم
زارض ماریه چون سوی شام یار کنند
چو کودکان مرآ بر شتر سوار کنند
چو ساربان دل اطفال من کباب کمند
برای راندن جمازها شتاب کند
بگو رعایت این کودکان نورس کن
ترحمی به یتیمان زار و بی کس کن
ز تشنگی ز تو گیرند گر بهانه آب
ز آب دیده خود ساز جمله را سیراب
اگر پدر طلبند از تو ای حزینه زار
حواله کن پدریشان به عباد بیمار
هوای دیدن اکبر زند چو بر سرشان
بود به دهر همه مومنین براردرشان
بس است این که یتیماند و بیکس و دلتنگ
دگر منه که زند کس به فراق ایشان سنگ
بکش عنان سخن (صامت) از وصیت شاه
که او فتاده ز آهت شرر به خرمن ماه
شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب): روایت است که آمد برون چه از زندانشمارهٔ ۳ - رفتن حضرت اباعبدالله الحسین به دیدن امام حسن(ع): روایت است که یک روز نور چشم نبی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روایت است که روزی نشسته بد سلمان
به نزد احمد مرسل خلاصه امکان
هوش مصنوعی: روایت شده که روزی سلمان نزد احمد مرسل نشسته بود.
شنید و دید که نزد خدای لم یزلی
گشوده دست دعا کی خدا به حق علی
هوش مصنوعی: شخصی میبیند که دستهای دعا به سوی خداوند بینهایت گشوده شده است و این دعا به حق علی (علی بن ابیطالب) است.
مرا خلاص ز خوف خطای امت ک
تمام را به قیامت قرین رحمت کن
هوش مصنوعی: مرا از ترس اشتباهات این امت نجات بده و تمام آنها را در قیامت تحت رحمت خود قرار بده.
نمود حضرت سلیمان بر پیمبر عرض
که ای اطاعت تو بر تمام عالم فرض
هوش مصنوعی: حضرت سلیمان به پیامبر گفت که بدانی اطاعت و پیروی از تو در نظر خداوند بر همه مردم و موجودات جهان واجب و لازم است.
اگرچه معترفم بر علی و منزلتش
به من زیاده کن از بهر فخر منقبتش
هوش مصنوعی: هرچند که من به مقام والا و منزلت علی اعتراف دارم، اما تو میتوانی بیشتر از این برای افتخار خودم دربارهی مقام او بگویی.
شفیع روز جزا در جواب وی فرمود
برو به مقبره مردگان قوم یهود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، شفیع به شخصی پاسخ داد که به سراغ قبرهای مردگان قوم یهود برود.
صدا بر آر پی امتحان که ای بندار
چو سر ز قبر برآرد نمای استفسار
هوش مصنوعی: صدای خود را بلند کن و بگو که ای بندگان، چون سر از قبر بلند شود، سؤالاتی مطرح میشود.
که سوی دار بقا زد چو وقت رحلت گام
یهود مرد و یا داشت ملت اسلام
هوش مصنوعی: در زمان نزدیک به مرگ، یهودی قدم به سمت سرای جاودانی برداشت و در دل خود احساس تعلق به ملت اسلام را داشت.
دگر بپرس که اکنون کجاست منزل او
معذب است و یا راحتست حاصل او
هوش مصنوعی: حالا از دیگران بپرس که او کجا است؛ آیا در عذاب به سر میبرد یا در آرامش و خوشحالی به سر میبرد.
چو رفت حضرت سلمان بسوی آن مدفن
بلند کرد به نام یهود صوت حسن
هوش مصنوعی: زمانی که حضرت سلمان به سمت آن آرامگاه عروج کرد، نام یهود را به زیبایی و با صدای خوش بر زبان آورد.
برون نمود یهودی سری ز دامن خاک
پی اجابت سلمان و سید لولاک
هوش مصنوعی: یهودی از دل خاک سر بیرون آورد و به دنبال سلمان و سید لولا، پاسخ را جستجو کرد.
به آن طرق که فرموده بد رسول امم
نمود مسئله سلمان زوی نه بیش و نه کم
هوش مصنوعی: به روشهایی که پیامبر اسلام بیان کرده، مسئله سلمان به طور کامل و دقیق توضیح داده شده است، نه بیشتر و نه کمتر.
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که من از این جهان کنار کشیدهام و از کسانی که یهودی، نافرمان و طرد شدهاند، دور شدهام.
ولی به دار فنایم دمی که بود قرار
به سینه بود مرا مهر حیدر کرار
هوش مصنوعی: در لحظهای که آرامش به قلبم پیوست، عشق حیدر کرار چنان در وجودم نفوذ کرد که به سوی فنای خود کشیده شدم.
گرفته بود ولایش چو سکه نقش بدل
چنانکه بی رخ او بود زندگی مشکل
هوش مصنوعی: عشق و محبت او را همچون سکهای گرانبها در اختیار داشتم، اما در غیابش زندگی برایم دشوار و سخت شده بود.
ولی ز سستی اقبال و بخت نافرجام
در این جهان نرسیدم به دولت اسلام
هوش مصنوعی: به خاطر بیعملی بخت و شانس بد در این دنیا، نتوانستم به خوشبختی واقعی برسم.
در آن زمان که از این عاریت سرا رفتم
سوی جحیم بر خیل اشقیاء رفتم
هوش مصنوعی: وقتی که از این دنیای مادی و فانی دور شدم و به سوی جهنم رفتم، در جمع بدترین و شقیترین افراد قرار گرفتم.
چو در شراره نار جهنم جا شد
هزار گونه عذابم ز پی مهیا شد
هوش مصنوعی: وقتی در آتش سوزان جهنم قرار میگیرم، انواع مختلفی از عذابها به دنبالم میآید.
که ناگهان ز عطایای کردگار غفور
فکند بر سر من سایه قبه از نور
هوش مصنوعی: ناگهان خداوند مهربان نعمتهای فراوانی بر سر من نازل کرد که همچون سایهای از نور بر سرم افتاد.
به طول و عرض ز راه خیال واسعتر
گذشته وسیع فزایش ز حد و مد بصر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که تفکر و خیال انسان میتواند به اندازهای وسیع و گسترده باشد که فراتر از محدودیتهای جسمی و دیداری او فرارود. به عبارت دیگر، قدرت تصور و خیالات انسان میتواند او را به جاهایی ببرد که چشم و دید فیزیکی قادر به درک آنها نیستند.
دگر ز نار جهنم بجا نماند اثری
نه عقربی و نه ماری نه شعله نه شرری
هوش مصنوعی: در دنیای آخرت، آتش جهنم هیچ نشانی از خود به جای نخواهد گذاشت، نه عقرب و نه مار، نه شعله و نه جرقهای.
چو پای بست ولای ابوتراب شدم
به دوزخ ابدی ایمن و از عذاب شدم
هوش مصنوعی: وقتی به ولایت ابوتراب (امام علی) پناه بردم، از عذاب ابدی در آتش جهنم در امان شدم.
رجوع کرد چو سلمان به نزد ختم رسل
به گفت حالت وی نزد مقتدای سبل
هوش مصنوعی: سلمان به نزد پیامبر آخرالزمان بازگشت و از او حالش را پرسید و درباره اوضاع و احوالش صحبت کرد.
رسول گفت که توصیف این محبت کن
به نزد هر که رسیدی ز من روایت کن
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که هر جا رفتی، این عشق را توصیف کن و آنچه از من گفتهام را به دیگران منتقل کن.
بگو محب علی هر کسی که خواهد بود
اگر مجوس و نصاری و ملحد است و یهود
هوش مصنوعی: هر کس که میخواهد دوستدار علی باشد، مهم نیست که آیا از پیروان زرتشتی، مسیحی، ملحد یا یهودی است.
به روز حشر شود گر جهنمش مسکن
خدا از آتش سوزان نمایدش ایمن
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر جهنم محل زندگی کسی باشد، خداوند او را از آتش سوزان آن در امان خواهد داشت.
کسی که کرده ولایش حمایت کفار
ببین چه دید حسینش ز فرقه اشرار
هوش مصنوعی: کسی که از دشمنان و کفار حمایت میکند، باید ببیند که حسین چه سرنوشتی دارد و چگونه با بدعتگذاران و ظالمان برخورد میکند.
در آن زمان که مهیای جان نثاری شد
به سوی خیمه روان به افغان و زاری شد
هوش مصنوعی: در آن لحظه که آمادهام برای فدای جانم، به سمت خیمه میروم و با صدای ناله و گریه دل میزنم.
طلب نمود به بر زینب پریشان را
گشودش از پی تسکین لب دُرافشان را
هوش مصنوعی: در پی آرامش زینب، خواستهاش را بیان کرد و از دلش باز کرد تا بتواند به تسکین درد و نگرانیاش برسد.
به گریه گفت که ای خواهر ستمدیده
بدار گوش که وقت فراق گردیده
هوش مصنوعی: به گریه گفت که ای خواهر مظلوم، به حرفهایم توجه کن که زمان جدایی فرا رسیده است.
مباد آنکه زنی بعد من تو لطمه برو
مکش ز سینه خروش و مکن پریشان مو
هوش مصنوعی: مبادا که بعد از من کسی به تو صدمهای بزند، تو نگذار فریاد از دلت بیرون بیاید و موهایت را غمگین و آشفته کن.
مگر دمی که ببینی تنم به آه و نوا
شده است بیسر و غلطان به خاک کرببلا
هوش مصنوعی: جز در لحظهای که ببینی بدن من پر از ناله و غم شده و به شکل بیسر و در حال افتادن به خاک کربلا است.
مرخصی که در آن لحظهای پرشانحال
کنی ز سینه فغان چون کبوتر بیبال
هوش مصنوعی: وقتی در لحظهای از شادی و خوشحالی، احساساتی در قلبت به جوش میآید، مانند کبوتر بیبال میمانی که نمیتواند پرواز کند و تنها میتواند فریاد بزند.
ز بعد من متفرق شود چو طفلانم
نمای جمع تو آن کودکان نالانم
هوش مصنوعی: پس از من، همگان مانند کودکان پراکنده میشوند؛ پس ای معشوق، جمع تو را در کنار این نالهکنندگان کودکمانند من ببین.
زارض ماریه چون سوی شام یار کنند
چو کودکان مرآ بر شتر سوار کنند
هوش مصنوعی: وقتی یاران ماریه به سوی شام میروند، مانند بچهها او را بر روی شتر سوار میکنند.
چو ساربان دل اطفال من کباب کمند
برای راندن جمازها شتاب کند
هوش مصنوعی: وقتی که راهب جان بچههای من را در دست دارد، دلش آتشگرفته میشود و با شتاب و تندروی به دنبال راندن و هدایت شترها میافتد.
بگو رعایت این کودکان نورس کن
ترحمی به یتیمان زار و بی کس کن
هوش مصنوعی: این جمله به اهمیت مراقبت و محبت به کودکان بیسرپرست و یتیمان اشاره میکند. خواسته شده است که به این کودکان توجه ویژهای شود و در حق آنها compassion و محبت نشان داده شود. در واقع، به برخورد انسان دوستانه و ترحمی با افرادی که در شرایط سخت و ناداری قرار دارند، تأکید میشود.
ز تشنگی ز تو گیرند گر بهانه آب
ز آب دیده خود ساز جمله را سیراب
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، اگر کسی بخواهد بهانهای بیاورد، میتواند با اشکهای خود دیگران را سیراب کند.
اگر پدر طلبند از تو ای حزینه زار
حواله کن پدریشان به عباد بیمار
هوش مصنوعی: اگر پدر از تو چیزی بخواهد، ای بیچاره، به او بگو که خود را به درد دیگران مشغول کن و به عبادت بپرداز.
هوای دیدن اکبر زند چو بر سرشان
بود به دهر همه مومنین براردرشان
هوش مصنوعی: دل تنگ دیدن اکبر زند بود و بر سر همه مؤمنان، مانند برادرشان، عشق و محبت جاری بود.
بس است این که یتیماند و بیکس و دلتنگ
دگر منه که زند کس به فراق ایشان سنگ
هوش مصنوعی: این کافی است که آنها یتیم و بیکس و در بیقراری هستند، دیگر بر دلشان سنگ نزنید و به خاطر جداییشان آنها را ناراحت نکنید.
بکش عنان سخن (صامت) از وصیت شاه
که او فتاده ز آهت شرر به خرمن ماه
هوش مصنوعی: از گفتن موضوعی که مربوط به وصیت شاه است خودداری کن، زیرا او به خاطر نالهها و دردهای تو به شدت متاثر شده و دچار مشکل شده است.