گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در وصف غلام سیاه حضرت سیدالساجدین

بد سیاهی در سپاه کربلا
خواجه زیبنده زین العبا
در دیار حق پرستی منزلش
بلکه حق در جلوه آب و گلش
خضر سرگردان آب جوی او
راه اسکندر رخ دلجوی او
ساخته رب اللیالی و الدهور
نور رویش نور فوق کل نور
مشک را بنموده رویش درختن
صورتی از معنی حب الوطن
شام یلدا را ز مویش نصرتی
لیله الاسری ز مویش آیتی
از سیاهی پای تا سر یک ورق
یک ورق از دفتر توفیق حق
پیکرش در محضر پاک ودود
در شهادت مهر ارباب شهود
برده خاک پای او را ارمغان
از برای سرمه حوران جنان
شد سیه یعنی سواد چشم حور
بهر زینب سرمه‌ای دارد ضرور
این کرامت عش عالم سوز کرد
کو نهان در شب رخ نوروز کرد
تا ز زخم چشم بد یابد امان
نور را بنمود در ظلمت نهان
کرد از علیین چو در دنیا گذر
تیر: شد رنگ وی از رنج سفر
جاعل نور و ظلم‌های نقاب
کرده ظلمت را حجاب آفتاب
بشکند تا قیمت شب‌های قدر
در سیاهی منخسف رویش چو بدر
شد مرکب تا به حکم سرنوشت
برد خلقی را ز دوزخ در بهشت
پیش پیش از بی‌کسی در جیش شاه
بهر خود پوشیده بود رخت سیاه
با همه پستی بلند اقبال شد
بهر رخسار شهادت خال شد
با چنان روی سیاه و بوی زشت
شد بزرگ روسفیدان بهشت
از پی تحصیل علم کیمیا
رفت مس را کرد قربان طلا
تا نماید سکه دین پایدار
سیم ایمان را چوسم گردید بار
از درنگ دار فانی خسته شد
با حریفان بقا پیوسته شد
کرد با قانون تسلیم و رضا
خون خود را داخل خون خدا
از تمام ماسوا مایوس شد
دست حق را از پی‌ پابوس شد
یعنی آمد آن غلام با وفا
خدمت مظلوم دشت کربلا
قند تر پیوسته از شکّر فشاند
لعل و مروارید از گوهر فشاند
جبهه را بر قبله طاعت نهاد
سر به پای شاه دین بهر جهاد
سوی وی از مظهر رب النعم
شد ندا از قاب قوسین خیم
کای بلب کف بر سر افکنده خروش
با حریفان شهادت جرعه نوش
ای زایمان تو محکم پشت دین
رو به نزد رهبر دین عابدین
رشته پیمان وی در پای تست
مالک الملک جهان مولای تست
بهر پاس رسم و آئین ادب
رخصت میدان ز وی بنما طلب
شاه امکان یعنی آن عبد ذلیل
شد به سوی سبط احمد جبرئیل
در حضور مهبط وحی خدا
مقتدای ساجدین زین العبا
چون کلیم اندر مناجات وثنا
شد به قرب طور سر کبریا
عرض حاجت آنچه در دلداشت گفت
آنچه باید بشنود از حق شنفت
چو مرخص از بساط طور شد
جانب فرعونیان مامور شد
اژدهای تیغ آورد از غلاف
بهر قتل ساحران اندر مصاف
حکم شد از معنی ایمان و دین
خواجه کونین زین العابدین
کآتش غم را ز سر تا پا زدند
دامن آن خیمه را بالا زدند
تا ببینند در منای کربلا
بذل جان آن غلام با وفا
برق تیغ وی بدان قوم یهود
زد شرر چون صرصر عاد و ثمود
همچو روبه شد به سوراخ هوام
از نهیبش جان شیرین در کنام
داس تیغش چون کند تنها درو
قابض الارواح را شد پیشرو
کوفیان بر مالک نار و سقر
تنگ کردند عرصه از این المفر
شامیان را نزهت دارالقرار
شد به دوزخ آشکار اندر فرار
عاقبت از پشت زین بر روی خاک
کرد جانا جسم چون گل چاک چاک
شد نسیم رحمت حق یاورش
یعنی آمد شاه خوبان برسرش
روی آن زیبا غلام با وفا
شد به وجه الله آخر آشنا
یعنی اندر وقت مردن از وداد
رو به رویش زاده زهرا نهاد
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بد سیاهی در سپاه کربلا
خواجه زیبنده زین العبا
هوش مصنوعی: در جمع عاشقان کربلا، شخصیتی بی‌نظیر و برجسته وجود دارد که به زیبایی و بزرگی‌اش می‌بالند.
در دیار حق پرستی منزلش
بلکه حق در جلوه آب و گلش
هوش مصنوعی: در سرزمین پرستش حق، محل سکونت او جایی است که حقیقت در صورت آب و گل تجلی یافته است.
خضر سرگردان آب جوی او
راه اسکندر رخ دلجوی او
هوش مصنوعی: خضر در حال گشت وگذار در آب جوی اوست و راهی که اسکندر رفته، با چهره دل‌نواز او مشخص می‌شود.
ساخته رب اللیالی و الدهور
نور رویش نور فوق کل نور
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و درخشانی چهره شخصیتی اشاره دارد که در طول زمان و تاریخ خاص و بی‌نظیر است. او همچون نوری در بین سایر نورها درخشیده و برتری دارد. وجود او نسبت به دیگران روشن‌تر و برجسته‌تر است.
مشک را بنموده رویش درختن
صورتی از معنی حب الوطن
هوش مصنوعی: مشک به تصویر کشیده شده بر روی درختی، نشانی از محبت به میهن را به نمایش می‌گذارد.
شام یلدا را ز مویش نصرتی
لیله الاسری ز مویش آیتی
هوش مصنوعی: شام یلدا به دلیل طولانی‌ترین شب سال، نمادی از تاریکی و سختی است، و در این شب، موی او به مانند نشانه‌ای از نصرت و پیروزی در شب معراج و رهایی است. این اشاره به زیبایی و قدرت او دارد که چقدر می‌تواند در دل تاریکی امید و روشنی ایجاد کند.
از سیاهی پای تا سر یک ورق
یک ورق از دفتر توفیق حق
هوش مصنوعی: از سر تا پا سیاهیو، در هر ورق از دفتر زندگی، موفقیت و لطف خدا را می‌بینم.
پیکرش در محضر پاک ودود
در شهادت مهر ارباب شهود
هوش مصنوعی: بدن او در پیشگاه پاکی‌ها حاضر است و نشانه‌ای از دود در گواهی گرفتن از عشق و محبت ارباب‌شهادت وجود دارد.
برده خاک پای او را ارمغان
از برای سرمه حوران جنان
هوش مصنوعی: کسی که به محبوب و معشوق خود عشق ورزد و به او احترام بگذارد، به قدری ارزش او را می‌داند که حتی خاک پای او را به عنوان هدیه برای زیبایی‌های بهشتی می‌آورد.
شد سیه یعنی سواد چشم حور
بهر زینب سرمه‌ای دارد ضرور
هوش مصنوعی: چشمان حوران به خاطر زینب، سیاه و پررنگ شده‌اند، زیرا او به زیبایی خاصی نیاز دارد.
این کرامت عش عالم سوز کرد
کو نهان در شب رخ نوروز کرد
هوش مصنوعی: این ویژگی و عظمت عشق، جهانی را که می‌سوزاند، تحت تأثیر قرار داد و در دل شب، جلوه‌ای از نوروز را پدید آورد.
تا ز زخم چشم بد یابد امان
نور را بنمود در ظلمت نهان
هوش مصنوعی: به دلیل آسیب دیدگی که یک چشم بد می‌تواند به فرد وارد کند، نور در تاریکی پنهان می‌شود.
کرد از علیین چو در دنیا گذر
تیر: شد رنگ وی از رنج سفر
هوش مصنوعی: وقتی از دنیا می‌گذشت، رنگ و روی علیین تحت تأثیر سختی‌های سفر تغییر کرد.
جاعل نور و ظلم‌های نقاب
کرده ظلمت را حجاب آفتاب
هوش مصنوعی: سازنده نور و تاریکی‌هایی که به وسیله پرده‌ها پنهان شده‌اند، نور خورشید را می‌پوشاند.
بشکند تا قیمت شب‌های قدر
در سیاهی منخسف رویش چو بدر
هوش مصنوعی: دلی که در شب‌های قدر به یاد خدا و دعا غرق است، با شکستن غرور و سختی‌ها ارزشش در تاریکی‌های زندگی بیشتر می‌شود، مانند ماهی که در شب‌های تار به روشنی می‌درخشد.
شد مرکب تا به حکم سرنوشت
برد خلقی را ز دوزخ در بهشت
هوش مصنوعی: به واسطه تقدیر و سرنوشت، وسیله‌ای فراهم شد که گروهی از مردم از جهنم به بهشت منتقل شوند.
پیش پیش از بی‌کسی در جیش شاه
بهر خود پوشیده بود رخت سیاه
هوش مصنوعی: به دلیل تنهایی و غم خود، شاه به طور مخفیانه لباس سیاهی پوشیده بود.
با همه پستی بلند اقبال شد
بهر رخسار شهادت خال شد
هوش مصنوعی: با تمام فراز و نشیب‌های زندگی، در نهایت برای چهره زیبایی که در شهادت وجود دارد، نشانه‌ای به وجود آمده است.
با چنان روی سیاه و بوی زشت
شد بزرگ روسفیدان بهشت
هوش مصنوعی: با آن چهره تیره و بوی ناخوشایندش، بزرگ‌ترین همتایان بهشتی‌اش هم شرمنده شدند.
از پی تحصیل علم کیمیا
رفت مس را کرد قربان طلا
هوش مصنوعی: برای گرفتن علم کیمیا، فرد به دنبال تبدیل فلز مس به طلا رفت و تلاش کرد تا مس را به قربانی طلا تبدیل کند.
تا نماید سکه دین پایدار
سیم ایمان را چوسم گردید بار
هوش مصنوعی: سکه‌ی دین را تا زمانی که ثابت و پایدار باشد، ایمان را ارزشمند و با دوام می‌کند؛ اما وقتی که مشکلات و سختی‌ها به وجود می‌آید، این ایمان ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد.
از درنگ دار فانی خسته شد
با حریفان بقا پیوسته شد
هوش مصنوعی: از دنیای موقتی و گذرا خسته شده و به دوستان جاودانه پیوسته است.
کرد با قانون تسلیم و رضا
خون خود را داخل خون خدا
هوش مصنوعی: او با پذیرش و تسلیم در برابر سرنوشت، جان خود را فدای خدا کرد.
از تمام ماسوا مایوس شد
دست حق را از پی‌ پابوس شد
هوش مصنوعی: از همه چیزهایی که وجود دارند، ناامید شد و به جستجوی دست خداوند پرداخت تا به پای او برسد.
یعنی آمد آن غلام با وفا
خدمت مظلوم دشت کربلا
هوش مصنوعی: غلام وفاداری به خدمت مظلوم کربلا آمد.
قند تر پیوسته از شکّر فشاند
لعل و مروارید از گوهر فشاند
هوش مصنوعی: شکر به طور مداوم قند را تولید می‌کند، همانطور که لعل و مروارید از گوهر به دست می‌آید.
جبهه را بر قبله طاعت نهاد
سر به پای شاه دین بهر جهاد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیده است که شخصی سر خود را در برابر فرمانروای دین خم کرده و در جبهه‌ای آماده‌ نبرد و عبادت است. او به طور سمبلیک، جبهه را به سوی قبله می‌ساید تا نشان دهد که در این مسیر، با تمام وجود به انجام وظایف دینی و جهاد خود مشغول است.
سوی وی از مظهر رب النعم
شد ندا از قاب قوسین خیم
هوش مصنوعی: ندایی از جانب مظهر رحمت الهی به سمت او شنیده می‌شود که به معنای نزدیکی و ارتباط عمیق است. این ندا از فضایی کاملاً خاص و نزدیک به حقیقت و وجود او به گوش می‌رسد.
کای بلب کف بر سر افکنده خروش
با حریفان شهادت جرعه نوش
هوش مصنوعی: ای بلبل، که سر بر افکنده‌ای و با صدای بلند می‌خوانی، با دوستانت در میخانه‌ی عشق، قطره‌ای از شهد شهادت بنوش.
ای زایمان تو محکم پشت دین
رو به نزد رهبر دین عابدین
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنیا آمدی و پشت دین و ایمان خود را محکم نگه داشته‌ای، به سوی پیشوای دین، زین العابدین، برو.
رشته پیمان وی در پای تست
مالک الملک جهان مولای تست
هوش مصنوعی: رشته پیمان او بر پای توست، و او مالک و اختیار کننده‌ی جهان، مولای توست.
بهر پاس رسم و آئین ادب
رخصت میدان ز وی بنما طلب
هوش مصنوعی: برای حفظ آداب و رسوم ادب، اجازه بده که در میدان محبت، از او تقاضا کنم.
شاه امکان یعنی آن عبد ذلیل
شد به سوی سبط احمد جبرئیل
هوش مصنوعی: در این بیت، به مفهوم مقام والای یک شخصیت اشاره شده که در واقع به عنوان یک عبد و بنده، به سوی نوه پیامبر اسلام، احمد، و همچنین جبرئیل، فرشته وحی، حرکت می‌کند. این نشان‌دهنده تواضع و فروتنی در برابر عظمت و مقام شخصیت‌هاست.
در حضور مهبط وحی خدا
مقتدای ساجدین زین العبا
هوش مصنوعی: در برابر محل نزول وحی الهی، امام ساجدان، زین العابدین قرار دارد.
چون کلیم اندر مناجات وثنا
شد به قرب طور سر کبریا
هوش مصنوعی: وقتی موسی در دعا و ستایش به کوه طور نزدیک شد، در حضور عظمت و بزرگی خداوند قرار گرفت.
عرض حاجت آنچه در دلداشت گفت
آنچه باید بشنود از حق شنفت
هوش مصنوعی: او خواسته‌اش را بیان کرد و آنچه را که باید از جانب حق بشنود، شنید.
چو مرخص از بساط طور شد
جانب فرعونیان مامور شد
هوش مصنوعی: وقتی که از منطقه طور آزاد شد، به سمت فرعونیان فرستاده شد.
اژدهای تیغ آورد از غلاف
بهر قتل ساحران اندر مصاف
هوش مصنوعی: اژدهایی که شمشیر را از غلافش بیرون آورده، برای نبرد با جادوگران آماده شده است.
حکم شد از معنی ایمان و دین
خواجه کونین زین العابدین
هوش مصنوعی: معنای ایمان و دین به دستور و فرمان شخصی اشاره دارد که برتری و مقام والایی دارد و به عنوان پیشوای عبادت‌کنندگان شناخته می‌شود.
کآتش غم را ز سر تا پا زدند
دامن آن خیمه را بالا زدند
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که تمام وجودش را فراگرفته بود، مانند آتش در او شعله‌ور بود. آن‌ها برای رهایی از این غم، دامن خیمه را بالا بردند.
تا ببینند در منای کربلا
بذل جان آن غلام با وفا
هوش مصنوعی: تا زمانی که ببینند در سرزمین کربلا، فداکاری و جانفشانی آن بنده‌ی وفادار را.
برق تیغ وی بدان قوم یهود
زد شرر چون صرصر عاد و ثمود
هوش مصنوعی: برق تیغ او باعث شد که آتش و شعله‌ای همچون طوفان‌های وحشتناک قوم‌های عاد و ثمود به وجود بیاید.
همچو روبه شد به سوراخ هوام
از نهیبش جان شیرین در کنام
هوش مصنوعی: مانند روباهی که از ترس صدا و خطر به سوراخی می‌رود، جان شیرینش را در جایی امن پنهان می‌کند.
داس تیغش چون کند تنها درو
قابض الارواح را شد پیشرو
هوش مصنوعی: تیغ داس به مانند تیز شدن خود، به سرعت زندگی‌ها را درو می‌کند و در این میان، قبض روح‌ها را به جلو می‌برد.
کوفیان بر مالک نار و سقر
تنگ کردند عرصه از این المفر
هوش مصنوعی: کوفیان به مالک فشار آوردند و او را در این دو آتش در تنگنا قرار دادند.
شامیان را نزهت دارالقرار
شد به دوزخ آشکار اندر فرار
هوش مصنوعی: شام درختان و باغ‌هایی را داشته که به آرامش و آسایش مردم کمک می‌کرد، اما حالا آنجا به جهنم و عذابی آشکار تبدیل شده و مردم از آنجا فرار می‌کنند.
عاقبت از پشت زین بر روی خاک
کرد جانا جسم چون گل چاک چاک
هوش مصنوعی: در نهایت، عشق عزیزم به نقطه‌ای رسید که بر اثر غم و رنج، تنش مانند گلی پاره‌پاره شد و بر زمین افتاد.
شد نسیم رحمت حق یاورش
یعنی آمد شاه خوبان برسرش
هوش مصنوعی: نسیم رحمت خداوند به یاری او آمده است، یعنی شاه نیکان و خوبان بر سر او حاضر شده است.
روی آن زیبا غلام با وفا
شد به وجه الله آخر آشنا
هوش مصنوعی: زیبای خوش‌رویی برای خاطر خدا به دوست وفادار تبدیل شد و با او آشنا گردید.
یعنی اندر وقت مردن از وداد
رو به رویش زاده زهرا نهاد
هوش مصنوعی: در لحظه‌ی مرگ، از عشق و محبت به سوی او روی می‌آورم که در واقع نماد زهرای عزیز است.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: نمی‌توانم به سرعت و به‌طور خلاصه از این وضعیت بگویم، این زمان بسیار مهم و جدی است.