شمارهٔ ۱۱ - خواب دیدن ناصرالدین شاه قاجار در نجف اشرف
این شنیدستم که شاه جم حشم
ناصرالدین شاه کیسخرو خدم
گشت چون الطاف یزدان یاورش
حلقه زد پیک سعادت بر درش
یعنی از ایران روان شد از وفا
موکب میمون وی در کربلا
سر قدم بنمود با شوق و شعف
بهر پابوس شهنشاه نجف
گفت چون شد ساکن آن سرزمین
«ادخلوها بسلام آمنین»
منزل آن شاه گردوه احتشام
در نجف گردید در وادیالسلام
لشکر آن خرو انجم سپاه
بر فلک زد قبههای بارگاه
اندر آن وادی نمودند انتخاب
گوشهای را بهر اصطبل دواب
کرد چون اردوی شاه از صدر و ذیل
خیمه بر پا جوقه جوقه خیل خیل
دیده حق بین وی شد کامیاب
از زیارتگاه قبر بوتراب
شامگاهان شاه اورنک عجم
بر سریر استراحت زد قدم
شد چو هنگام سحر ناگه ز خواب
جست سلطان ناصرالدین از شتاب
لرزلرزان لعل لب را باز کرد
محرمان راز را آواز کرد
داد فرمان همرهان راه را
بر کنند آن خیمه و خرگاه را
رفت و در سمت دگر منزل نمود
بهر راحت منزلی حاصل نمود
گشت خرم چون دل شه از ملال
حاضران کردند از وی این سئوال
کای گدای در گهت خاقان چین
کیقباد از ملک قدرت خوشهچین
ای شهنشاه عجم اندر عرب
چیست خوف و اضطرابت را سبب
از چه رو ای خسرو خسرو اساس
ساختی از وادی ایمن هراس
ای همای اوج عزت از بهشت
ساختی منزل چرا اندر کنشت
گفت شد در خواب بر من جلوهگر
مظهر ذات خدای دادگر
حبل ایمان عروه الوثقای دین
مصدر ایمان امیرالمومنین
با غضب فرمود کز وادی السلام
کردهای بهر چه ترک احترام
غافلی از احترام این زمین
کاین زمین باشد قبور مومنین
ساختی او را برای شیخ و شاب
آخور انعام و اصطبل دواب
اندر اینجا بر کلیم آمد ندا
از برای خلع نعلین از خدا
بیتامل ترک استکبار کن
زود از این ارض مقدس بار کن
گر چنین میباشد ای اهل یقین
احترام خاک قبر مومنین
پس چرا بر باد دادند اهل شام
حرمت نعش امام تشنه کام
نور چشم مصطفی از صدر زین
جسم صد چاکش فتاد اندر زمین
برد غارت دشمن بدگوهرش
هر لباسی داشت از پا تا سرش
کار را بر جسم وی کردند تنک
هریک از ضرب عصا و چوب و سنگ
تا شود آگاه از سر دلش
زد سنان در پهلوی وی قاتلش
سجده گاه رحمه للعالمین
رنگ شد با سنگ از خون جبین
شد چنان پیکان به نافش کارگر
کز کمرگاهش برون بنمود سر
روسیاهی دشمنی با حق نمود
چون قمر با تیغ فرقش شق نمود
گشت افزون چو بلای پیکرش
شمر دون آمد به خنجر برسرش
ساخت از نی راس آن بیاقربا
از قفا با یازده ضربت جدا
تا که گردد میزبان راس وی
خولی بیدین سرش را زد به نی
بر سر وی کار را کردند سخت
گه به مطبخ بود گاهی بر درخت
پس تلافی کرد اندر شهر شام
زاده هند از برای احترام
ساخت در بزم شراب آن بیحیا
راس او را زینت طشت طلا
عرش را چون فلک بیلنگر نمود
بسکه هتک حرمت آن سر نمود
تا زند آتش به قلب زینبش
از غضب زد خیزران را بر لبش
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۱۰ - در عدل انوشیروان: بود اندر ملک آذربایجانشمارهٔ ۱۲ - در وصف غلام سیاه حضرت سیدالساجدین: بد سیاهی در سپاه کربلا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این شنیدستم که شاه جم حشم
ناصرالدین شاه کیسخرو خدم
هوش مصنوعی: این را شنیدهام که شاه جم، از جمع حشم ناصرالدین شاه قصههای جالبی دارد.
گشت چون الطاف یزدان یاورش
حلقه زد پیک سعادت بر درش
هوش مصنوعی: وقتی که لطف و مرحمت خداوند به حال او خوشی و سعادت را به ارمغان آورد، خوشبختی مانند حلقهای به در خانهاش آمد.
یعنی از ایران روان شد از وفا
موکب میمون وی در کربلا
هوش مصنوعی: از ایران کاروانی به راه افتاد که نماد وفا و دوستی است و مقصد آن کربلا میباشد.
سر قدم بنمود با شوق و شعف
بهر پابوس شهنشاه نجف
هوش مصنوعی: با شوق و ذوق، خود را به آستان پادشاه نجف رساند.
گفت چون شد ساکن آن سرزمین
«ادخلوها بسلام آمنین»
هوش مصنوعی: وقتی که آن منطقه به آرامش و سکون رسید، به آنجا وارد شوید با امنیت و آرامش کامل.
منزل آن شاه گردوه احتشام
در نجف گردید در وادیالسلام
هوش مصنوعی: آن مکان متعلق به شاه گردوه به عنوان نمادی از احترام و عظمت، در نجف و در وادیالسلام قرار گرفت.
لشکر آن خرو انجم سپاه
بر فلک زد قبههای بارگاه
هوش مصنوعی: سربازان آن ستاره در آسمان، مانند سپاهی به سمت دامنههای بلند و کاخهای آسمانی حرکت کردند.
اندر آن وادی نمودند انتخاب
گوشهای را بهر اصطبل دواب
هوش مصنوعی: در آن منطقه، گوشهای را برای نگهداری و پرورش حیوانات انتخاب کردند.
کرد چون اردوی شاه از صدر و ذیل
خیمه بر پا جوقه جوقه خیل خیل
هوش مصنوعی: وقتی کاروان شاه از بالای خیمه تا پایین آن برپا شد، گروههای زیادی از سربازان و سوارهنظام به صورت دستهدسته و جمعیتهای بزرگ در آنجا حضور پیدا کردند.
دیده حق بین وی شد کامیاب
از زیارتگاه قبر بوتراب
هوش مصنوعی: چشم بینای او با دیدن قبر بوتراب به هدف خود رسید و از این زیارت خوشحال شد.
شامگاهان شاه اورنک عجم
بر سریر استراحت زد قدم
هوش مصنوعی: در عصر، پادشاه عجم بر تخت استراحت میکند و قدم میزند.
شد چو هنگام سحر ناگه ز خواب
جست سلطان ناصرالدین از شتاب
هوش مصنوعی: سلطان ناصرالدین ناگهان در صبح زود از خواب برخاست و با شتاب و سرعت به پا خیزد.
لرزلرزان لعل لب را باز کرد
محرمان راز را آواز کرد
هوش مصنوعی: لبان زیبا و درخشان، به آرامی باز شدند و رازی را که در دل داشتند، با آهنگی خاص و ملایم به دیگران منتقل کردند.
داد فرمان همرهان راه را
بر کنند آن خیمه و خرگاه را
هوش مصنوعی: فرمان داد که همراهان، چادر و محل استراحت را برپا کنند و راه را برای ادامه سفر باز کنند.
رفت و در سمت دگر منزل نمود
بهر راحت منزلی حاصل نمود
هوش مصنوعی: او رفت و در جایی دیگر سکنی گزید و برای خود مکانی راحت و مناسب فراهم کرد.
گشت خرم چون دل شه از ملال
حاضران کردند از وی این سئوال
هوش مصنوعی: دل شاه از ناراحتی مهمانان شاد شد و از او این سؤال را کردند.
کای گدای در گهت خاقان چین
کیقباد از ملک قدرت خوشهچین
هوش مصنوعی: ای درخواست کننده در درگاه تو، کیقباد، پادشاه چین، از سرزمین قدرت، محصولی را برای تو برمیچیند.
ای شهنشاه عجم اندر عرب
چیست خوف و اضطرابت را سبب
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، در سرزمین عرب چه چیزی باعث ترس و نگرانی تو شده است؟
از چه رو ای خسرو خسرو اساس
ساختی از وادی ایمن هراس
هوش مصنوعی: چرا ای پادشاه، بر اساس قدرت خود از منطقهای امن و آرام ترسی به دل راه دادهای؟
ای همای اوج عزت از بهشت
ساختی منزل چرا اندر کنشت
هوش مصنوعی: ای پرندهای که اوج عزت را به دست آوردی و از بهشت برای خود خانهای درست کردی، چرا در این مکان ناچیز زندگی میکنی؟
گفت شد در خواب بر من جلوهگر
مظهر ذات خدای دادگر
هوش مصنوعی: در خواب، نمایان شد و جلوهای از حقیقت وجود خداوند دادگر بر من ظاهر گشت.
حبل ایمان عروه الوثقای دین
مصدر ایمان امیرالمومنین
هوش مصنوعی: رشته ایمان، پیوند محکم دین است و امیرالمؤمنین منبع و سرچشمه این ایمان به شمار میرود.
با غضب فرمود کز وادی السلام
کردهای بهر چه ترک احترام
هوش مصنوعی: با ناراحتی فرمود که چرا از سرزمین آرامش، احترام را ترک کردهای؟
غافلی از احترام این زمین
کاین زمین باشد قبور مومنین
هوش مصنوعی: از یاد نبر که این زمین احترام خاصی دارد، چرا که محل دفن مؤمنان است.
ساختی او را برای شیخ و شاب
آخور انعام و اصطبل دواب
هوش مصنوعی: تو او را برای بزرگ و جوان، به عنوان مکانی برای نگهداری و پرورش حیوانات ساختهای.
اندر اینجا بر کلیم آمد ندا
از برای خلع نعلین از خدا
هوش مصنوعی: در اینجا صدایی به کلیم (موسی) از جانب خداوند آمد که دستور داد نعلین (کفشها) خود را درآورد.
بیتامل ترک استکبار کن
زود از این ارض مقدس بار کن
هوش مصنوعی: بدون درنگ از خودخواهی دست بردار و هرچه زودتر این سرزمین مقدس را ترک کن.
گر چنین میباشد ای اهل یقین
احترام خاک قبر مومنین
هوش مصنوعی: اگر چنین است ای اهل یقین، پس باید به خاک قبر مومنان احترام گذاشت.
پس چرا بر باد دادند اهل شام
حرمت نعش امام تشنه کام
هوش مصنوعی: چرا مردم شام به حرمت جسم امام تشنهکام بیتوجهی کردند و آن را به باد دادند؟
نور چشم مصطفی از صدر زین
جسم صد چاکش فتاد اندر زمین
هوش مصنوعی: نور چشم پیامبر از بالای عرش بر این جسم پر زخم و چاک، به زمین فرود آمد.
برد غارت دشمن بدگوهرش
هر لباسی داشت از پا تا سرش
هوش مصنوعی: دشمن بدی که ارزش ندارد، هر چیزی که به تن داشت را از پا تا سرش دزدید.
کار را بر جسم وی کردند تنک
هریک از ضرب عصا و چوب و سنگ
هوش مصنوعی: آنها با زدن چوب و سنگ و عصا، کار را بر بدن او دشوار و خونین کردند.
تا شود آگاه از سر دلش
زد سنان در پهلوی وی قاتلش
هوش مصنوعی: قاتل به پهلوی او ضربهای میزند تا از عمق دلش آگاه شود.
سجده گاه رحمه للعالمین
رنگ شد با سنگ از خون جبین
هوش مصنوعی: محل سجده پیامبر رحمت برای جهانیان، با خون پیشانیاش به رنگ سنگ درآمد.
شد چنان پیکان به نافش کارگر
کز کمرگاهش برون بنمود سر
هوش مصنوعی: پیکانی که به کمرش اصابت کرده، به گونهای شده که سرش از میان کمرش نمایان است.
روسیاهی دشمنی با حق نمود
چون قمر با تیغ فرقش شق نمود
هوش مصنوعی: دشمنی با حق باعث میشود که فرد مانند ماه که با تیغ مورد حمله قرار میگیرد، درخشش و زیبایی خود را از دست بدهد.
گشت افزون چو بلای پیکرش
شمر دون آمد به خنجر برسرش
هوش مصنوعی: افزایش یافت مانند بلایی که بر پیکر شمر نادان آمد و با خنجر بر سرش فرود آمد.
ساخت از نی راس آن بیاقربا
از قفا با یازده ضربت جدا
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که ساختن و شکل دادن به چیزی از نی، در حالی که از پشت به آن نگاه میشود و با یازده ضربه از هم جدا میشود. به عبارتی، به یک فرایند پیچیده و دقیق اشاره دارد که نیازمند دقت و توجه است.
تا که گردد میزبان راس وی
خولی بیدین سرش را زد به نی
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی به میزبانی برسد، فردی بیخود و بیدین به او آسیب میرساند.
بر سر وی کار را کردند سخت
گه به مطبخ بود گاهی بر درخت
هوش مصنوعی: در مورد او به شدت رفتار کردند، گاهی در آشپزخانه مشغول بود و گاهی بر درخت.
پس تلافی کرد اندر شهر شام
زاده هند از برای احترام
هوش مصنوعی: در شهر شام، فرزند هندی به خاطر احترام و ارج گذاری، تلافی و پاسخ دادی انجام داد.
ساخت در بزم شراب آن بیحیا
راس او را زینت طشت طلا
هوش مصنوعی: در میخانه و در میگساری، آن فرد بیشرم مشغول زیبایی بخشیدن به ظرف طلایی است.
عرش را چون فلک بیلنگر نمود
بسکه هتک حرمت آن سر نمود
هوش مصنوعی: عرش، که مانند آسمان بیپایه و اساس است، به قدری بیاحترامی شده که حرمت آن کاملاً شکسته شده است.
تا زند آتش به قلب زینبش
از غضب زد خیزران را بر لبش
هوش مصنوعی: به خاطر خشمش، با خیزران بر لب زینب، آتش به دلش میزند.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در این موقعیت خاص، امکان نوشتن وجود ندارد و بهتر است هر چه میتوان به صورت مختصر بیان شود. به نوعی، نویسنده احساس میکند که شرایط اجازه تفصیل را نمیدهد و باید به سراغ کلمات کمتر و خلاصه خدمت آورد.