گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در عدل انوشیروان

بود اندر ملک آذربایجان
حاکمی از جانب نوشیروان
در حکومت ظالم و جبار بود
طاغی و یاغی و بدکردار بود
بر عموم خلق از برنا و پیر
ظلم می‌کرد از صغیر و از کبیر
پیر زالی بود در ملکش مقیم
سرپرست چند اطفال یتیم
داشت ملکی آن زن افسرده حال
از پی قوت معاش ماه و سال
ظلم حاکم قلب وی پرخون نمود
ملک را از دست وی بیرون نمود
شد مسافر آن زمان بی‌خانمان
از تظلم در بر نوشیروان
مدتی می‌بود اندر انتظار
تا بدیدش روز اندر رهگذار
عرض حال خویش را تقریر کرد
پای شاه از شکوه در زنجیر کرد
شاه را بر حالت وی دل بسوخت
آتش قهر و غضب را برفروخت
آن امیر جور را حاضر به پیش
کرد شاه اندر سریر عدل خویش
اول اندر پیش چشم خاص و عام
کرد در تحقیق مطلب اهتمام
چون معین شد خطایی آن امیر
حکم بر جلاد داد آن بی‌نظیر
در بر چشم سپاه و لشگرش
زنده زنده پوست کندند از سرش
دستگاه عدل خود آباد کرد
و آن زن مظلومه را دلشاد کرد
باز برگرداند آن بیچاره زن
با امینی موتمن سوی وطن
پس چرا داد دل زینب نداد
در سریر سلطنت ابن زیاد
آن زمان کان عصمت پروردگار
کرد جا در مجلس آن نابکار
از هجوم کثرت نامحرمان
ساخت اندر گوشه خود را نهان
گفت عبیدالله کاین افسرده کیست
این سیه بر سر برادر مرده کیست
یک کنیزی گفت با آن بی‌حیا
هذه بنت علی مرتضی
کف بلب آورد مانند شتر
از غضب رگهای گردن کرد پر
گفت دیدی آخر ای دخت علی
حق ز باطل گشت اکنون منجلی
دور گیتی همرهی با ما نمود
کاذبان را خائن و رسوا نمود
قلب زینب زین سخن شد پر ز درد
برکشید از آتش دل آه سرد
گفت ای شمع کلامت بی‌فروغ
شرم کن ظالم از این قول دروغ
روز محشر در بر ختمی مآب
آخر ای کافر چه می‌گویی جواب
سید سجاد محزون علیل
با عبیدالله بی‌شرم محیل
گفت خاموش ای پلید بی‌ادب
هست این زن دختر شاه عرب
بیش از این ظالم دلش را خون مکن
هتک عرض زینب محزون مکن
کرد از قهر آن پلید نشاتین
حکم بر قتل علی بن الحسین
دید زینب عابد بیمار را
بر سروی قاتل خون خوار را
زد بسر آویخت اندر دامنش
دست خود را کرد طوق گردنش
گفت با ابن زیاد سنگدل
کای جهان از نار ظلمت مشتعل
بگذر از قتل برادرزاده‌ام
من به جای وی به قتل آماده‌ام
کشتن وی گر کند قلب تو خوش
پس مرا ای سنگدل اول بکش
زیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود اندر ملک آذربایجان
حاکمی از جانب نوشیروان
هوش مصنوعی: در سرزمین آذربایجان، حاکمی وجود داشت که از طرف نوشیروان به حکومت منصوب شده بود.
در حکومت ظالم و جبار بود
طاغی و یاغی و بدکردار بود
هوش مصنوعی: در زمان حکومت ستمگر و قدرتمند، افراد سرکش و بدرفتار وجود داشتند.
بر عموم خلق از برنا و پیر
ظلم می‌کرد از صغیر و از کبیر
هوش مصنوعی: او به همه، چه جوان و چه پیر، ظلم می‌کرد و هیچ‌کس از او در امان نبود، حتی کوچک و بزرگ.
پیر زالی بود در ملکش مقیم
سرپرست چند اطفال یتیم
هوش مصنوعی: در یک سرزمین، پیرمردی به نام زال زندگی می‌کرد که وظیفه سرپرستی چند کودک یتیم را بر عهده داشت.
داشت ملکی آن زن افسرده حال
از پی قوت معاش ماه و سال
هوش مصنوعی: زن ناراحت و غمگینی برای تأمین نیازهای زندگی خود در تلاش بود و به دنبال راهی برای گذران زندگی‌اش در طول ماه‌ها و سال‌ها بود.
ظلم حاکم قلب وی پرخون نمود
ملک را از دست وی بیرون نمود
هوش مصنوعی: ستم و ظلم حاکم باعث شد که دل او پر از غصه و درد شود و سلطنت و قدرت از دست او خارج گردد.
شد مسافر آن زمان بی‌خانمان
از تظلم در بر نوشیروان
هوش مصنوعی: در آن زمان که مسافر به خاطر ستم و بی‌پناهی، در برابر نوشیروان به سر می‌برد، به شدت آواره و بی‌خانه شده بود.
مدتی می‌بود اندر انتظار
تا بدیدش روز اندر رهگذار
هوش مصنوعی: مدتی بود که در انتظار بود تا او را در مسیر ببیند.
عرض حال خویش را تقریر کرد
پای شاه از شکوه در زنجیر کرد
هوش مصنوعی: شکایت و وضعیت خودش را به شاه ارائه داد و به خاطر بزرگی و مقامش، مورد سرزنش و بازخواست قرار گرفت.
شاه را بر حالت وی دل بسوخت
آتش قهر و غضب را برفروخت
هوش مصنوعی: دل به حال شاه سوخت و آتش قهر و خشم را در او شعله‌ور کرد.
آن امیر جور را حاضر به پیش
کرد شاه اندر سریر عدل خویش
هوش مصنوعی: امیر ظالم را به جلو آورد تا شاه در جایگاه عدالت خود قرار گیرد.
اول اندر پیش چشم خاص و عام
کرد در تحقیق مطلب اهتمام
هوش مصنوعی: او در ابتدای کار، با تلاش و دقت، توجه همه را به خود جلب کرد.
چون معین شد خطایی آن امیر
حکم بر جلاد داد آن بی‌نظیر
هوش مصنوعی: وقتی خطایی از آن امیر مشخص شد، او فرمان داد تا جلاد به اجرا درآید.
در بر چشم سپاه و لشگرش
زنده زنده پوست کندند از سرش
هوش مصنوعی: چشم سپاه و لشکرش به کشتن او دوخته شده بود و آنقدر از او آزار دادند و شکنجه کردند که حس می‌کردند روح او را از تنش خارج کرده‌اند.
دستگاه عدل خود آباد کرد
و آن زن مظلومه را دلشاد کرد
هوش مصنوعی: این جملات به معنای این است که سیستم و سیرت عدل و انصاف موجب رونق و آبادانی خود شده و همچنین باعث خوشحالی و خوشنودی آن زن بی‌پناه و مظلوم گردیده است.
باز برگرداند آن بیچاره زن
با امینی موتمن سوی وطن
هوش مصنوعی: زن بیچاره دوباره به وطنش برگردانده شد و کسی قابل اعتماد با او بود.
پس چرا داد دل زینب نداد
در سریر سلطنت ابن زیاد
هوش مصنوعی: چرا زینب در جایگاه سلطنت ابن زیاد صدایش را بلند نکرد و دلش را بیان نکرد؟
آن زمان کان عصمت پروردگار
کرد جا در مجلس آن نابکار
هوش مصنوعی: زمانی که عصمت و پاکی پروردگار در مجلس آن نابکار جا گرفت.
از هجوم کثرت نامحرمان
ساخت اندر گوشه خود را نهان
هوش مصنوعی: از هجوم و حضور فراوان افرادی که نا آشنا هستند، خود را در گوشه‌ای پنهان کرده‌ام.
گفت عبیدالله کاین افسرده کیست
این سیه بر سر برادر مرده کیست
هوش مصنوعی: عبیدالله می‌پرسد که این شخص ناراحت و غمگین که بر سر برادرش نشسته است، کیست و چرا این‌قدر غمگین به نظر می‌رسد؟
یک کنیزی گفت با آن بی‌حیا
هذه بنت علی مرتضی
هوش مصنوعی: یک کنیز با بی‌احترامی گفت: این دختر علی مرتضی (علیه‌السلام) است.
کف بلب آورد مانند شتر
از غضب رگهای گردن کرد پر
هوش مصنوعی: غضب همچون شتر در وجودش به جوش آمده و رگ‌های گردنش را پر کرده است. تسلط بر هیجانش به حدی است که مانند یک لجن، بدبختی و پریشانی به بار آورده است.
گفت دیدی آخر ای دخت علی
حق ز باطل گشت اکنون منجلی
هوش مصنوعی: گفتی که دیدی، ای دختر علی، حق از باطل جدا شد و اکنون روشن و نمایان شده است.
دور گیتی همرهی با ما نمود
کاذبان را خائن و رسوا نمود
هوش مصنوعی: دنیا ما را همراهی کرد و در این مسیر، افرادی که ناپاک و فریبکار بودند را به خوبی رسوا کرد.
قلب زینب زین سخن شد پر ز درد
برکشید از آتش دل آه سرد
هوش مصنوعی: قلب زینب با این حرف پر از رنج و غم شد و از آتش درونش آهی سرد بیرون آورد.
گفت ای شمع کلامت بی‌فروغ
شرم کن ظالم از این قول دروغ
هوش مصنوعی: ای شمع، سخنت بی‌نور و روشنایی است، از این حرف دروغین شرم کن.
روز محشر در بر ختمی مآب
آخر ای کافر چه می‌گویی جواب
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که بر پیامبر آخرین و کامل حاضر می‌شوی، ای کافر، چه پاسخی برای گفتن داری؟
سید سجاد محزون علیل
با عبیدالله بی‌شرم محیل
هوش مصنوعی: سید سجاد، که دچار غم و بیماری است، در مقابل عبیدالله، فردی بی‌شرم و فریبکار، قرار دارد.
گفت خاموش ای پلید بی‌ادب
هست این زن دختر شاه عرب
هوش مصنوعی: سکوت کن ای نادان و بی‌ادب، چرا که این زن، دختر شاه عرب است.
بیش از این ظالم دلش را خون مکن
هتک عرض زینب محزون مکن
هوش مصنوعی: دیگر غم و اندوه دلش را بیشتر نکن و به حرمت زینب بی‌پناه لطمه نزن.
کرد از قهر آن پلید نشاتین
حکم بر قتل علی بن الحسین
هوش مصنوعی: از روی خشم آن موجود شرور، فرمان به قتل علی بن حسین صادر شد.
دید زینب عابد بیمار را
بر سروی قاتل خون خوار را
هوش مصنوعی: زینب با دیدن عابد بیمار، به یاد قاتل بی‌رحم و خونخوار افتاد.
زد بسر آویخت اندر دامنش
دست خود را کرد طوق گردنش
هوش مصنوعی: دست خود را بر گردن او انداخت و او را به دامن خود نزدیک کرد.
گفت با ابن زیاد سنگدل
کای جهان از نار ظلمت مشتعل
هوش مصنوعی: او به ابن زیاد سنگدل گفت که ای دنیا، از آتش ظلمت روشن شده‌ای.
بگذر از قتل برادرزاده‌ام
من به جای وی به قتل آماده‌ام
هوش مصنوعی: از کشتن فرزند برادرم بگذر، من خودم آماده‌ام که جانم را فدای او کنم.
کشتن وی گر کند قلب تو خوش
پس مرا ای سنگدل اول بکش
هوش مصنوعی: اگر کشتن او باعث شادی دل تو می‌شود، پس اول تو را، ای سنگدل، بکش.
زیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: دوست عزیز، توانایی نوشتن را به طور خلاصه و مختصر بیان کن و این زمان را فرصتی برای آرامش و سکوت قرار بده.