گنجور

شمارهٔ ۲۶ - و برای او

زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
به سر خاک سیه منزل و ماوای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان
ای شه تشنه لبان
جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر، لب‌تشنه‌ چسان رشته عمر تو گسیخت
بی‌گنه خون تو ریخت
مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
قاصدی کو که فرستم دمی از کرب و بلا
به بر شیر خدا
در نجف باخبر از حال تو بابای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر به سرم
ای شه خون جگرم
کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش
به ره داور خویش
از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
زین جفاها که کنی که ای پسر سعد دغا
به شه کرب و بلا
مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
ز غم بی‌کسی‌ات شد جگر سنگ کباب
آخر از بهر ثواب
یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
گر بگویم که وداع علی اکبر پسرت
شده پر خون جگرت
شاهدی بهتر از این چشم گهرزای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
نه برادر نه پسر تن به زمین سر بستان
ای شه تشنه لبان
نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر نیلی کند از ظلم رخ دختر تو
کودک مضطر تو
مگر این سوخته دل دخت دل‌آرای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
تنت امروز چنین سرمه صفت می‌نگرم
خاک عالم به سرم
باخبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
بجز از چشم من و چشمه زخم بدنت
جان به قربان نت
خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر
ای شه تشنه جگر
هیچ کس نیست که دربند سر و پای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز
گوید از ناله و سوز
کارزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زمین و خاک برای تو که در مقام نبی هستی، مناسب نیست و تو باید از این مکان بلند شوی، زیرا اینجا شایسته‌ی مقام تو نیست.
به سر خاک سیه منزل و ماوای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: در این مکان تاریک و افسرده، جایی برای تو نیست. برخیز و برو، زیرا اینجا منزل تو نیست.
خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان
ای شه تشنه لبان
هوش مصنوعی: خاک این دنیا بر سرم ریخته شده است که از تیرها و نیزه‌ها به یاد تو، ای پادشاه تشنه‌لب، به سر آمده‌ام.
جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: در وجود تو جایی برای بوسه من وجود ندارد، بنابراین برخیز که این مکان، جای تو نیست.
شمر، لب‌تشنه‌ چسان رشته عمر تو گسیخت
بی‌گنه خون تو ریخت
هوش مصنوعی: شمر، لب‌تشنه چگونه عمر تو را به پایان رساند و بی‌دلیل خون تو را ریخت؟
مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه اگر کسی تأثیری از زیبایی و خاصیت تو نبیند، نشان‌دهنده این است که جای تو در این محیط نیست. از این رو، بهتر است که از این مکان خارج شوی و به جایی بروی که ارزش و زیبایی‌ات شناخته شود.
قاصدی کو که فرستم دمی از کرب و بلا
به بر شیر خدا
هوش مصنوعی: باید کسی را پیدا کنم که پیامی از کربلا به پسر شیر (علی) بفرستم، حتی اگر فقط لحظه‌ای باشد.
در نجف باخبر از حال تو بابای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: در نجف، پدرت از وضعیت تو بی‌خبر است، حرکت کن، زیرا اینجا جای تو نیست.
شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر به سرم
ای شه خون جگرم
هوش مصنوعی: شمر پس از اینکه تو کشته شدی، به من اجازه نداد که پوشش سرم را درست کنم، ای شاه، که خون جگرم را می‌چکاند.
کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: برای زیبایی و جذابیت تو، کفنی وجود ندارد. برخیز که این مکان برای تو مناسب نیست.
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش
به ره داور خویش
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سر خود را در راه عشق و محبت به قضا و قدر خویش تقدیم نمودی.
از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: جز خدا هیچ خواسته‌ای از تو نیست، پس برخیز که این مکان برای تو نیست.
زین جفاها که کنی که ای پسر سعد دغا
به شه کرب و بلا
هوش مصنوعی: به خاطر این کارهای ناپسند که انجام می‌دهی، ای پسر سعد، در عظمت و بزرگی کربلا تأمل کن.
مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: آیا جز غم دل فاطمه دل‌نگرانی دیگری برای تو وجود دارد؟ برخیز که این مکان، جای تو نیست.
ز غم بی‌کسی‌ات شد جگر سنگ کباب
آخر از بهر ثواب
هوش مصنوعی: از غم تنهایی‌ات دل‌زخم شده و مانند سنگ تفت داده شده است، ولی در پایان به خاطر پاداش و نتیجه‌اش این درد را تحمل می‌کنم.
یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: چرا هیچ نشانه‌ای از رحم و محبت در دل دشمنان تو نمی‌بینی؟ برخیز و ببین که این مکان برای تو مناسب نیست.
گر بگویم که وداع علی اکبر پسرت
شده پر خون جگرت
هوش مصنوعی: اگر بگویم که علی‌اکبر، پسرت، با خون و غم خداحافظی کرده است، قلبت از درد و اندوه می‌سوزد.
شاهدی بهتر از این چشم گهرزای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیزی زیباتر و دلرباتر از چشمان درخشان و گوهرگون تو وجود ندارد، بنابراین برخاستن و حرکت کردن در این مکان برای تو مناسب نیست.
نه برادر نه پسر تن به زمین سر بستان
ای شه تشنه لبان
هوش مصنوعی: نه برادر و نه فرزند، بر روی زمین درختی بدن را خم کن، ای پادشاه تشنه لب‌ها.
نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ دردی وجود ندارد که از هر طرف برای تو آماده نشده باشد. بلند شو، چون این مکان شایسته تو نیست.
شمر نیلی کند از ظلم رخ دختر تو
کودک مضطر تو
هوش مصنوعی: شمر نیلی به خاطر ظلمی که به دختر تو می‌کند، چهره‌اش را آبی می‌کند. این ظلم بر روی کودک بی‌پناه تو تأثیر می‌گذارد.
مگر این سوخته دل دخت دل‌آرای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: آیا این دل سوخته من به خاطر تو نیست؟ برخیز که اینجا مناسب تو نیست.
تنت امروز چنین سرمه صفت می‌نگرم
خاک عالم به سرم
هوش مصنوعی: امروز به تماشای تو، چهره‌ات را چون سرمه زیبا می‌بینم و در عین حال، غم و رنج دنیا بر سرم سنگینی می‌کند.
باخبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: خواهر تو از حال و آینده‌ات خبر ندارد، پس بلند شو که اینجا برای تو جایی نیست.
بجز از چشم من و چشمه زخم بدنت
جان به قربان نت
هوش مصنوعی: فقط نگاهی که من می‌کنم و زخم‌های بدنت، برایم اهمیت دارند و جانم را فدای آن‌ها می‌کنم.
خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: چشم کسی به خاطر تماشای تو اینقدر اشک نمی‌ریزد و بهترین جایی برای تو نیست. بلند شو، زیرا اینجا برای تو مناسب نیست.
غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر
ای شه تشنه جگر
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تنها زنجیری که ما را محکم بسته است، زنجیر دیگری نیست بلکه کمر ماست که به خاطر تشنگی جگر در برابر شما پیوسته شده است.
هیچ کس نیست که دربند سر و پای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که به تو وابسته باشد و در سختی‌های تو درگیر شود. بلند شو، زیرا این مکان برای تو نیست.
خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز
گوید از ناله و سوز
هوش مصنوعی: خسرو (صامت) در غم تو به طور مداوم شب و روز ناله می‌کند و از درد و سوزش دلش می‌گوید.
کارزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
هوش مصنوعی: دلم هیچ آرزویی جز تو ندارد، پس برخیز که در این جا جایی برای تو نیست.

حاشیه ها

1402/05/28 04:07
هادی حسینی

سلام بر یاران گنجور 

با سپاس فراوان لطفا تصحیح فرمایید.

در بیت ۲ 

به سر خاک سیه منزل و مأوای تو نیست

 

در شماره ۳

خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان

ای شه تشنه لبان

در شماره‌ی ۵

شمر، لب‌تشنه‌ چه سان رشته‌ی عمر تو گسیخت

بی‌گنه خون تو ریخت

در شماره‌ی ۹

شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر بسرم

ای شه خون جگرم

در شماره‌ی ۲۵

به جز از چشم من و چشمه‌ی زخم بدنت

جان به قربان تنت

در شماره‌ی ۳۰

کآرزویی به دلم غیر تمنّای تو نیست

و خیلی جاها جدانویسی و فواصل باید رعایت شود.

سپاس از سایت سودمند گنجور