گنجور

شمارهٔ ۲۳ - و برای او همچنین

آمد مه غم بهر عزاداری زینب
شد موسم غمخواری بی‌یاری زینب
کو شیر خدا شاه نجف تا که بیاید
در کرب و بلا بهر هواداری زینب
فریاد که از ظلم یزید آن سگ میشوم
فرزند نبی کشته شده بی‌کس و مظلوم
خون شد دل حیدر ز علمداری کلثوم
سوزد دل زهرا ز جلوداری زینب
سرو قد اکبر چو در آن دامن صحرا
افتاد ز شمشیر ستمکاری اعدا
زد طعنه سنان گاه به دلداری لیلا
خندید گهی شمر به غمخواری زینب
بنشست چو شمر شقی آن کافر دوران
بر سینه بی‌کینه سلطان شهیدان
می‌گفت که ای شمر مبر با لب عطشان
سر از تنم آخر بنگر زاری زینب
بردند چو از رخ سپه شام نقابش
بستند چو بر گردن و بازوی طنابش
می‌کرد ز غم روی تضرع سوی بابش
کای باب نداری خبر از زاری زینب
آن شب که روان شد به سوی کوفه ویران
دادند به وی جا ز جفا گوشه زندان
می‌بود در آن نیمه شب ناله طفلان
در کوفه غم مونس بیداری زینب
در شام به ویرانه چو دادند مکانش
خون گشت چو (صامت) ز بصر اشک روانش
شاه شهداء دید چو بی‌تاب و توانش
آمد به سر از بهر پرستاری زینب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد مه غم بهر عزاداری زینب
شد موسم غمخواری بی‌یاری زینب
هوش مصنوعی: ماه غم به خاطر عزاداری زینب فرارسیده و این زمان مناسبی است برای دل‌سوزی و همدردی با زینب که یاری ندارد.
کو شیر خدا شاه نجف تا که بیاید
در کرب و بلا بهر هواداری زینب
هوش مصنوعی: شیر خدا، که همان حضرت علی (ع) است، از شاه نجف می‌آید تا در کربلا به یاری زینب (س) برسد.
فریاد که از ظلم یزید آن سگ میشوم
فرزند نبی کشته شده بی‌کس و مظلوم
هوش مصنوعی: فریاد می‌زنم از ظلم‌های یزید، که من هم مثل سگی هستم که فرزند پیامبرم و به تنهایی و مظلومیت کشته شده‌ام.
خون شد دل حیدر ز علمداری کلثوم
سوزد دل زهرا ز جلوداری زینب
هوش مصنوعی: دل حیدر (علی) به خاطر علمداری کلثوم داغدار شده و دل زهرا (س) از حضور زینب در میدان جنگ می‌سوزد.
سرو قد اکبر چو در آن دامن صحرا
افتاد ز شمشیر ستمکاری اعدا
هوش مصنوعی: زمانی که سرو بلند و زیبا در دامن صحرا به زمین افتاد، این حادثه به واسطه‌ی ظلم و ستم دشمنان رخ داد.
زد طعنه سنان گاه به دلداری لیلا
خندید گهی شمر به غمخواری زینب
هوش مصنوعی: سنان گاهی با شوخی و دلگرمی به لیلا می‌خندد و گاهی شمر با دل‌سوزی و همدردی به زینب می‌نگرد.
بنشست چو شمر شقی آن کافر دوران
بر سینه بی‌کینه سلطان شهیدان
هوش مصنوعی: شمر، آن کافر بی‌رحم و شقی، بر سینه‌ی سلطان شهیدان نشسته است، در حالی که هیچ کینه‌ای در دل ندارد.
می‌گفت که ای شمر مبر با لب عطشان
سر از تنم آخر بنگر زاری زینب
هوش مصنوعی: می‌گفت که ای شمر، با لب تشنه سر مرا از تن نبر، در آخر به حال زاری زینب نگاه کن.
بردند چو از رخ سپه شام نقابش
بستند چو بر گردن و بازوی طنابش
هوش مصنوعی: وقتی که سپه با نقاب خود از روی چهره‌اش برداشتند، به مانند طنابی که بر گردن و بازوی او بسته شده بود، او را محاصره کردند.
می‌کرد ز غم روی تضرع سوی بابش
کای باب نداری خبر از زاری زینب
هوش مصنوعی: زینب از شدت غم و اندوه به سوی پدرش روی می‌آورد و از او خواهش می‌کند که کاش خبری از وضعیت دردناک او داشته باشد.
آن شب که روان شد به سوی کوفه ویران
دادند به وی جا ز جفا گوشه زندان
هوش مصنوعی: در آن شبی که به سمت کوفه‌ی ویران حرکت کرد، به او جایی در گوشه‌ای از زندان دادند.
می‌بود در آن نیمه شب ناله طفلان
در کوفه غم مونس بیداری زینب
هوش مصنوعی: در نیمه‌شب، صدای ناله کودکانی در کوفه به گوش می‌رسید که زینب را در بیداری‌اش غمگین می‌کرد.
در شام به ویرانه چو دادند مکانش
خون گشت چو (صامت) ز بصر اشک روانش
هوش مصنوعی: در شام، زمانی که به ویرانه‌اش جای دادند، جلو چشمش اشک‌ها مانند خون جاری شد.
شاه شهداء دید چو بی‌تاب و توانش
آمد به سر از بهر پرستاری زینب
هوش مصنوعی: شاه شهداء، وقتی دید که زینب بی‌تاب و ناتوان است، به او رسید و برای پرستاری از او نزدیک شد.