شمارهٔ ۲ - زبان حال حضرت قاسم(ع)
ای عمو بر سر قاسم ز وفا کن گذری
تا به روی تو کنم در دم آخر نظری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
با همه لطف که در حق یتیمان داری
ز چه از حال من زار نگیری خبری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
تا به زانو بگذاری سرم از مهر دمی
تا بری از دلم ای عیسی جانبخش غمی
خوش بود گر به سرم رنجه نمایی قدمی
تا به پای تو نهم از پی دیدار سری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
جانم از تن به سوی خلد شتابی دارد
لب خشکم هوس قطره آبی دارد
روی نعشم گذری کن که شهابی دارد
پیشتر ز آنکه زند طایر جان بال و پری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
ماندهام جان عمو در بر دشمن تنها
شده صد پاره ز شمشیر تنم سر تا پا
حیف باشد که ز عدوان کشد این جور و جفا
هر که مانند تو دارد غم والاگهری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
ای عمو داد اجل خرمن عمرم بر باد
نوعروسم چو نماید ز من غمگین باد
گو دگر وعده دیدار به محشر افتاد
گشت قاسم به سوی گلشن جنت سفری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
ای عمو خیمه زده ابر بلا بر سر من
توتیا شد ز سم اسب ستم پیکر من
نفسی شو ز پی دادن جان یاور من
همچو صامت بنما در غم من نوحه گری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
شمارهٔ ۱ - کتاب نوحه های سینه زنی: رفتی و بردی ز دل تاب و توانم علیشمارهٔ ۳ - نوحه دیگر: جان بابا تشنگی زد شعله بر جان العطش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای عمو بر سر قاسم ز وفا کن گذری
تا به روی تو کنم در دم آخر نظری
هوش مصنوعی: عمو جان، لطفاً بر سر قاسم یک بار بیا و به من اجازه بده در آخرین لحظات زندگیام به چهرهات نگاهی بیندازم.
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: عمو جون، جان شیرینم به گلویم رسیده و مریض شدهام.
با همه لطف که در حق یتیمان داری
ز چه از حال من زار نگیری خبری
هوش مصنوعی: با این که تو همیشه به یتیمان مهربانی میکنی، چرا از وضعیت غمانگیز من بیخبر هستی؟
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: عمو جان با روحی شیرین و زنده به نزد ما آمده است.
تا به زانو بگذاری سرم از مهر دمی
تا بری از دلم ای عیسی جانبخش غمی
هوش مصنوعی: میخواهم سرم را از عشق خود به زانو بگذارم و لحظهای آرامش بیابم تا اینکه از دلم غمی را دور کنی ای عیسی جانبخش.
خوش بود گر به سرم رنجه نمایی قدمی
هوش مصنوعی: اگر کمی به من محبت کنی و قدمی به سوی من برداری، حال من بهتر خواهد شد.
تا به پای تو نهم از پی دیدار سری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: من به خاطر دیدار تو به زانو درمیآیم و جانم، عمو جان، به اندازهای شیرین است که در گلویم حس میشود.
جانم از تن به سوی خلد شتابی دارد
لب خشکم هوس قطره آبی دارد
هوش مصنوعی: روح من با شوق و اشتیاق به سمت بهشت میرود، و لبهای خشک من آرزوی یک قطره آب را دارند.
روی نعشم گذری کن که شهابی دارد
هوش مصنوعی: به من نگاهی بینداز که نشانهای از درخشش دارد.
پیشتر ز آنکه زند طایر جان بال و پری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: قبل از آنکه روح انسان پرواز کند و از تن بیرون رود، جان عمو جان شیرین در گلو مانده است.
ماندهام جان عمو در بر دشمن تنها
شده صد پاره ز شمشیر تنم سر تا پا
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به شدت زخمی و در حال معالجۀ عمو، به تنهایی با دشمنان مواجه است، و از تضعیف و شرایط بد خود میگوید. او احساس میکند که به شدت آسیب دیده و تمام وجودش در اثر نبرد و زخمها دچار مشکل شده است.
حیف باشد که ز عدوان کشد این جور و جفا
هوش مصنوعی: جای تاسف است که کسی به خاطر ظلم و بیاحترامی دچار چنین سرنوشتی شود.
هر که مانند تو دارد غم والاگهری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: هر کس که غم تو را دارد، به شدت درد و اندوه را احساس میکند و این غم مانند جان شیرینش در گلویش گیر کرده است.
ای عمو داد اجل خرمن عمرم بر باد
نوعروسم چو نماید ز من غمگین باد
هوش مصنوعی: ای عمو، وقت مرگ من همهٔ زندگیام بر باد میرود، و مانند عروس جوانی که از من غمگین است، میفهمم که زمان من به سر آمده است.
گو دگر وعده دیدار به محشر افتاد
هوش مصنوعی: بگو که دیگر وعده دیدار به روز قیامت افتاده است.
گشت قاسم به سوی گلشن جنت سفری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: قاسم به سمت باغ بهشتی سفر کرده است و جان عمو، همان جان شیرین، در گلوی او احساس میشود.
ای عمو خیمه زده ابر بلا بر سر من
توتیا شد ز سم اسب ستم پیکر من
هوش مصنوعی: ای عموجان، بر سر من ابرهای غم و بلا سایه افکنده است و من به خاطر ظلم و ستمی که از سمهای اسب بر من وارد شده، به حالت زاری و ناچاری درآمدهام.
نفسی شو ز پی دادن جان یاور من
هوش مصنوعی: به خاطر من، جان تو را فدای عشق خود کن.
همچو صامت بنما در غم من نوحه گری
آمده جان عمو جان شیرین به گلو
هوش مصنوعی: به گونهای بیصدا و آرام در غم من نمایان باش، چرا که مانند نوحهگری، جانم از غم عمو به گلوی من فشار میآورد.