شمارهٔ ۱۷ - و برای او همچنین
چون به صف کرب و بلا بخت و هب یار شد
آمد و یار پسر احمد مختار شد
آخر کار پسر دختر خیرالانام
با پسر سعد لعین بسته به پیکار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
گریه کنان مادر زار وهب شیر دل
رو به وهب کرد که ای غیرت سرو چگل
هستی اگر طالب بر هم زدن آب و گل
خیز که هنگام تجلای رخ یار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
شمع رخ دوست به پروانه شرر میزند
بر جگر پیر و جوان تیر نظر میزند
خیز که معشوق ازل حلقه به در میزند
موسم افروختن طلعت دلدار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
گر به تمنای حیات ابدی مایلی
در همه حالی ندهد دست چنین محفلی
قافله افتاده به ره خفته تو در منزلی
سبط رسول عربی قافله سالار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
خیز و ره عشق به ارباب هوس تنگ کن
پنجه ز خون در نظر خون خدا رنگ کن
رو به رکاب پسر شیر خدا جنگ کن
چون که حسین بن علی بیکس و بییار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
رو بفکن بر زبر قصر سعادت کمند
مادر خود را ببر فاطمه کن سر بلند
بر فرس همت خود زین سعادت ببند
وقت جدا ساختن یار ز اغیار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
جوهر مردانگی امروز نماید ظهور
زن سرپایی به عروس و به نشاط و سرور
گر به جنان طالبی و راغب حور و قصور
جنت تو کرب و بلا تحتهاالانهار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
کرد وهب نزد شه تشنه لبان سر قدم
ساخت طلب رخصت میدان از امام امم
زد به یکی حمله صف لشگر عدوان به هم
تیغ کفش برق تن لشگر کفار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
مور صفت لشگر کفار به جوش آمدند
پیل دمان را پی کشتن به خروش آمدند
جمله پی قتل سلیمان چو وحوش آمدند
روز به چشم وهب آخر چه شب تار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
عاقبت از اوج شهادت چو هما پر نهاد
حنجر خود را زوفا بردم خنجر نهاد
در ره سودای حسین بن علی سر نهاد
بر سر وی خسرو بیبار و مددکار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
از مدد بخت بلند وهب نوجوان
کرد نظر بر رخ زیبای حسین دادجان
گشت شه تشنه لبان را به زمین چون مکان
شمر روان بر سر آن سرور ابرار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
تا کند از تن سر مهر افسر او را جدا
جا به سر سینه وی کرد سنگ بیحیا
تشنه جدا کرد سر سبط نبی از قفا
(صامت) از این مرحله از چشم گهربار شد
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
شمارهٔ ۱۶ - و برای او: زد قاصد بزم عزا با قامت خمشمارهٔ ۱۸ - و برای او همچنین: جان به قربان وفایت یا حبیببن مظاهر
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون به صف کرب و بلا بخت و هب یار شد
آمد و یار پسر احمد مختار شد
هوش مصنوعی: وقتی به صحنه کربلا رسید، شانس و اقبال همراهش بود و در آنجا به یاری پسر احمد مختار شتافت.
آخر کار پسر دختر خیرالانام
با پسر سعد لعین بسته به پیکار شد
هوش مصنوعی: در نهایت، پسری از خانواده خیر و نیکی با پسری از خانوادهای بد و ناپسند درگیر جنگ و مبارزه شد.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ روزگار به ما سختیها و مشکلاتی را تحمیل کرد و بلا و مصیبت نیز مانند ابری بر سر کربلا سایه افکنده است.
گریه کنان مادر زار وهب شیر دل
رو به وهب کرد که ای غیرت سرو چگل
هوش مصنوعی: مادر با گریه و اندوه به وهب، که مردی دلیر و شجاع است، رو کرد و گفت: ای پسرم، من به تو افتخار میکنم و تو را به خاطر غیرت و شجاعتت میستایم.
هستی اگر طالب بر هم زدن آب و گل
خیز که هنگام تجلای رخ یار شد
هوش مصنوعی: اگر وجود خواهان درهمشکستن شکلها و قالبهای مادی باشد، باید منتظر بماند تا زمانی که زیبایی محبوب رخ بنماید.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ روزگار با مشکلات و سختیها به ما ضربه میزند و مصیبتها مانند ابری سیاه بر سر کربلا و بلا مستقر شدهاند.
شمع رخ دوست به پروانه شرر میزند
بر جگر پیر و جوان تیر نظر میزند
هوش مصنوعی: شمع زیبایی چهره محبوب باعث میشود که پروانه، شوق و عشق خود را ابراز کند و این تأثیر نه تنها بر جوانان بلکه بر افراد پیر نیز حس میشود. نگاه معشوق مانند تیر است که به دلها فرود میآید.
خیز که معشوق ازل حلقه به در میزند
موسم افروختن طلعت دلدار شد
هوش مصنوعی: بپا خیز که محبوب ابدی در را میزند، وقت آن رسیده که زیبایی دلبر را روشن کنیم.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ حوادث و سرنوشت به صدا درآمد و مشکلات و بلاها بر فراز کربلا سایه افکندند و آنجا را تحت تأثیر خود قرار دادند.
گر به تمنای حیات ابدی مایلی
در همه حالی ندهد دست چنین محفلی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زندگی جاودانه هستی، در هیچ شرایطی نباید به اینگونه مجامع و محافل وابسته شوی و به آنها امید ببندی.
قافله افتاده به ره خفته تو در منزلی
سبط رسول عربی قافله سالار شد
هوش مصنوعی: کاروانی به راه افتاده و تو در منزل خوابیدهای. نسب کسی که قافله سالار است، به پیامبر عربی برمیگردد.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ تقدیر با مشکلات به صدا درآمد و مشکلات بهسان ابر بر سر میدان کربلا سایه افکندند.
خیز و ره عشق به ارباب هوس تنگ کن
پنجه ز خون در نظر خون خدا رنگ کن
هوش مصنوعی: بخیز و به دنبال عشق برو، آن را به باروری هوس نزدیک کن و با خون خود، رنگ خدا را در نگاهت بیفزا.
رو به رکاب پسر شیر خدا جنگ کن
چون که حسین بن علی بیکس و بییار شد
هوش مصنوعی: بر سوارکاری پسر شیر خدا رو که بجنگید، زیرا حسین بن علی بدون یار و یاور ماند.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ ناسپاسی و سرنوشت سختیها و مشکلات را بر فراز کربلا آویزان کرده است. در اینجا به وضوح نشان داده میشود که بلا و مصیبت به سرزمین کربلا آمده و بر آن سایه افکنده است.
رو بفکن بر زبر قصر سعادت کمند
مادر خود را ببر فاطمه کن سر بلند
هوش مصنوعی: به چهرهات نگاه کن و آرزوی خوشبختی را در زندگیات جستجو کن، پیوند محبت و خیرخواهی مادر خود را با فاطمه به یاد بیاور و در زندگیات سر بلند و سربلند باش.
بر فرس همت خود زین سعادت ببند
وقت جدا ساختن یار ز اغیار شد
هوش مصنوعی: با تمام توان و ارادهات، به دنبال این سعادت برو و زمانی را برای جدا کردن محبوب از دیگران اختصاص بده.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ تقدیر با مشکلاتی که به وجود آورد، صدای بلندی را به گوش رساند و باران مصیبت بر سر کربلا نازل شد.
جوهر مردانگی امروز نماید ظهور
زن سرپایی به عروس و به نشاط و سرور
هوش مصنوعی: امروز ویژگیهای مردانگی در زنانی که با نشاط و شادی همچون عروسها ظاهر میشوند، به وضوح دیده میشود.
گر به جنان طالبی و راغب حور و قصور
جنت تو کرب و بلا تحتهاالانهار شد
هوش مصنوعی: اگر بهشت را میخواهی و به زندگی خوشی و نعمتهای آن دل خوش کردهای، بدان که برای رسیدن به آن، باید از سختیها و مشکلات عبور کنی. جایی که درختان و آبهای بهشتی در زیر آن قرار دارند، ابتدا باید از مراحل طاقتفرسا و دشواریها بگذری.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: سرنوشت سخت و تلخی در کربلا بر فراز آن منطقه سایه افکنده و بلا و مصیبت سنگینی بر دل مردم آنجا وارد کرده است.
کرد وهب نزد شه تشنه لبان سر قدم
ساخت طلب رخصت میدان از امام امم
هوش مصنوعی: وهب، برای درخواست اجازه ورود به میدان جنگ، با سر تشنه به نزد امام امم رفت و از او خواست که به او اجازه دهد.
زد به یکی حمله صف لشگر عدوان به هم
تیغ کفش برق تن لشگر کفار شد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به یک حمله ناگهانی و قوی از سوی لشکر دشمن شده است. نیرومندی و شدت این حمله به قدری است که گویا تیغهای سلاحها مانند برقی درخشنده بر تن دشمن افتاده و ترس و وحشت را ایجاد کردهاند. این تصویر به توصیف صحنهای از جنگ و نبرد و تأثیر آن بر روحیه جنگجویان میپردازد.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: چرخ حوادث و تقدیر با صدای دردناک خود بر سر کربلا سایه انداخته و محنت و بلا را بر این سرزمین مستولی کرده است.
مور صفت لشگر کفار به جوش آمدند
پیل دمان را پی کشتن به خروش آمدند
هوش مصنوعی: لشگری از مورهای کوچک، به همت و همدلی، به جنبش درآمدند و به سمت فیل بزرگی که آماده کشتن بود، با صدای بلند حمله کردند.
جمله پی قتل سلیمان چو وحوش آمدند
روز به چشم وهب آخر چه شب تار شد
هوش مصنوعی: همه به سوی قتل سلیمان مانند حیوانات وحشی هجوم آوردند، و روز زمانی که به چشم وهب رسید، آخر شب تاریکی فرارسید.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: سرنوشت سخت و مصیبتهای فراوان بر کربلا فرود آمد و به شدت بر این سرزمین سایه افکند.
عاقبت از اوج شهادت چو هما پر نهاد
حنجر خود را زوفا بردم خنجر نهاد
هوش مصنوعی: در نهایت، پس از رسیدن به اوج شهادت مانند پرندهای به نام هما، گلوی خود را در معرض خطر قرار دادم و خنجر را از دامان خود بیرون کشیدم.
در ره سودای حسین بن علی سر نهاد
بر سر وی خسرو بیبار و مددکار شد
هوش مصنوعی: در مسیر آرزوی حسین بن علی، شاهی که بدون هیچ یاری و حمایتی به او نزدیک شد.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: دوران سرنوشت و ناملایمات به زندگی ما ضربه زده و مصیبتها به ما آسیب میزنند، مانند ابرهایی که بر سر سرزمین عاشورا سایه افکندهاند.
از مدد بخت بلند وهب نوجوان
کرد نظر بر رخ زیبای حسین دادجان
هوش مصنوعی: با کمک شانس و سرنوشت خوب، وهب جوان به چهره زیبا و دلربای حسین نگاه کرد.
گشت شه تشنه لبان را به زمین چون مکان
شمر روان بر سر آن سرور ابرار شد
هوش مصنوعی: مردی که به مقام سلطنت رسیده، با تشنگی و عطش، به سرزمینی سفر میکند که به گونهای روحانی و پر از برکت به نظر میرسد و در آن جا به مقام بزرگانی خطاب میشود که در نزد خداوند جایگاه ویژهای دارند.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که آن چرخ گردش روزگار، با آوای مصیبت به شدت به ما ضربه زده و در نتیجه، بلای بزرگی مانند یک ابر، بر سر زمین کربلا سایه انداخته و سنگینی خود را بر این سرزمین قرار داده است.
تا کند از تن سر مهر افسر او را جدا
جا به سر سینه وی کرد سنگ بیحیا
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و محبت او را از او جدا کند، سنگی بیحیا جایگزین احساساتش در درون او شد.
تشنه جدا کرد سر سبط نبی از قفا
(صامت) از این مرحله از چشم گهربار شد
هوش مصنوعی: تشنه باعث شد که سر نوه پیامبر را از پشت قطع کنند و از این واقعه، نگاه او به حیات و عالم معنا تبدیل به نگاهی پر از زیبایی و روشنی شد.
چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا
ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا
هوش مصنوعی: سرنوشت شوم و سختیها به سختی بر سر ما فرود آمد و موانع و مشکلات به شکل یک سایه بزرگ، بر کربلا سایه افکندهاند.
حاشیه ها
1402/05/26 00:07
مجتبی حاتمی
به نظرم
شمع رخ دوست به پروانه شرر می زند
بهتر است