گنجور

شمارهٔ ۱۶ - و برای او

زد قاصد بزم عزا با قامت خم
از نو به عالم بیرق ماه محرم
لرزید از این ماتم به عالم عرش اعظم
پشت فلک گردید دو تا زین غصه و غم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
از نونهال ماه غم از ره رسیده
رنگ و رخ مهتاب از ماتم پریده
خار غم هجران به چشم ما خلیده
زد شعله محنت به جان خلق عالم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سمابار دیگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
عرش خدا شد از عزا نو سیه پوش
ملک و ملک کردند راحت را فراموش
کروبیان گشتند یکجا محو و مدهوش
بر سر زنان گردید حوا همچو آدم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
اندر مدینه کن خبر خیرالنسا را
رو در نجف آگاه کن شیر خدا را
بر گو به فخر انبیا شال عزا را
در گردن اندازد کشد افغان دمادم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دیگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
پیر و جوان یکباره دل از دست داده
مرد و زن اندر بزم ماتم رو نهاده
گویا حسین تشنه لب بی‌سر فتاده
با خنجر خشک از عطش اندر لب یم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
گردش به کام دشمنان ای چرخ تا کی
کو دادخواهی تا کنم این شکوه با وی
کاندر سر نی کرد جا در مجلس می
آن سر که کردی صد چو عیسی زنده از دم
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد
آن سر که مهر از شرم رویش در حجابست
کی درخور خاکستر و بزم شرابست
چون بخت (صامت) گوییا گردون به خوابست
ورنه چرا ویران نشد اوضاع عالم
وقت عزا شد ماتم به پا شده
ارض و سما بار دیگر ماتم‌سرا شد
وقت عزا شد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد قاصد بزم عزا با قامت خم
از نو به عالم بیرق ماه محرم
هوش مصنوعی: پیام‌آور مراسم سوگواری با قامت خمیده‌اش از نو به عالم، پرچم ماه محرم را به اهتزاز درآورده است.
لرزید از این ماتم به عالم عرش اعظم
پشت فلک گردید دو تا زین غصه و غم
هوش مصنوعی: به خاطر این سوگواری، آسمان بشدت متأثر شد و حتی درختانی که در آنجا بودند نیز از درد و غم متاثر گردیدند.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمان عزاداری فرا رسیده است، و در نتیجه، زمین و آسمان دوباره به حالت سوگواری درآمده‌اند.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمان سوگواری و اندوه فرا رسیده است.
از نونهال ماه غم از ره رسیده
رنگ و رخ مهتاب از ماتم پریده
هوش مصنوعی: یک جوانه‌ تازه‌نفس از غم به وجود آمده و رنگ و روی ماه در اثر اندوه، تحت‌الشعاع قرار گرفته است.
خار غم هجران به چشم ما خلیده
زد شعله محنت به جان خلق عالم
هوش مصنوعی: غم دوری و جدایی مانند خاری در چشم ما نفوذ کرده است و درد و سختی ناشی از این جدایی به جان مردم جهان شعله می‌زند.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سمابار دیگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمانی که عزایی فرا می‌رسد، همه جا را غم و اندوه در بر می‌گیرد و زمین و آسمان هم دیگر مانند ماتم‌سرا شده‌اند.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمان غم و اندوه فرارسیده است.
عرش خدا شد از عزا نو سیه پوش
ملک و ملک کردند راحت را فراموش
هوش مصنوعی: عرش خدا به خاطر عزای کسی، به رنگ سیاه درآمد و پادشاهان راحتی را فراموش کردند.
کروبیان گشتند یکجا محو و مدهوش
بر سر زنان گردید حوا همچو آدم
هوش مصنوعی: فرشتگان به یکباره در یکجا غرق در زیبایی و شگفتی شدند و حوا مانند آدم بر زندگی و رفتار زنان تأثیر گذاشت.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمان عزاست و همه جا در حال سوگواری است. زمین و آسمان دوباره به محفل ماتم و اندوه تبدیل شده‌اند.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمانی که غم و اندوه بر دل‌ها حاکم می‌شود و فضایی پر از ناامیدی و ناراحتی به وجود می‌آید.
اندر مدینه کن خبر خیرالنسا را
رو در نجف آگاه کن شیر خدا را
هوش مصنوعی: در مدینه از خبر خوب بانوی زنان دنیا آگاه شو و در نجف، به شیر خدا اطلاع بده.
بر گو به فخر انبیا شال عزا را
در گردن اندازد کشد افغان دمادم
هوش مصنوعی: به او بگو که پیامبران با افتخار، برای عزاداری شال عزایی بر گردن می‌اندازند و هر لحظه آه و حسرت می‌کشند.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دیگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمانی که عزاداری آغاز شد، در زمین و آسمان تمام جاهای دیگر نیز به حالت عزاداری درآمدند و همه جا پر از غم و ماتم شد.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمان سوگواری فرارسیده است.
پیر و جوان یکباره دل از دست داده
مرد و زن اندر بزم ماتم رو نهاده
هوش مصنوعی: زن و مرد، پیر و جوان، همه به یکباره دلشان را از دست داده‌اند و در مجلس سوگواری نشسته‌اند.
گویا حسین تشنه لب بی‌سر فتاده
با خنجر خشک از عطش اندر لب یم
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد حسین با لب‌های تشنه و بی‌سر به زمین افتاده است و خنجرش از عطش بر لبش خشک شده است.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمان عزاداری فرارسیده، و همه جا پر از اندوه و غم شده است. زمین و آسمان بار دیگر به فضای سوگواری و ماتم تبدیل شده‌اند.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمانی برای اندوه و غم نموده است.
گردش به کام دشمنان ای چرخ تا کی
کو دادخواهی تا کنم این شکوه با وی
هوش مصنوعی: ای چرخ، دشمنان را تا کی بر ما مسلط می‌سازی؟ می‌خواهم دادخواهی کنم و این ناله را با تو در میان بگذارم.
کاندر سر نی کرد جا در مجلس می
آن سر که کردی صد چو عیسی زنده از دم
هوش مصنوعی: در مجلس می، سرازیر شده و جا گرفته بود، همانند سر عیسی که با نفخه‌ای زنده شده بود.
وقت عزا شد ماتم به پا شد
ارض و سما بار دگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمانی که غم و اندوه فرا می‌آید، زمین و آسمان دوباره به صحنه‌ای از عزاداری و ماتم تبدیل می‌شوند.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمان غم و اندوه فرا رسیده است.
آن سر که مهر از شرم رویش در حجابست
کی درخور خاکستر و بزم شرابست
هوش مصنوعی: سرت که به خاطر شرم و زیبایی‌اش پوشیده شده، هرگز شایسته خاک و مراسم شراب نیست.
چون بخت (صامت) گوییا گردون به خوابست
ورنه چرا ویران نشد اوضاع عالم
هوش مصنوعی: مثل اینکه سرنوشت و تقدیر در خواب است، وگرنه چرا وضعیت جهان این‌قدر آشفته و خراب نشده است؟
وقت عزا شد ماتم به پا شده
ارض و سما بار دیگر ماتم‌سرا شد
هوش مصنوعی: زمانی که عزای بزرگ و غمی سنگین فرا می‌رسد، تمام عالم، زمین و آسمان به حالت سوگواری در می‌آیند و فضایی حزن‌آلود به وجود می‌آید.
وقت عزا شد
هوش مصنوعی: زمان سوگواری فرا رسیده است.