گنجور

شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه

دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین‌ می‌رود از دست چو از بحر کمان تیر
گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر
سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر
روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر
ای شاه جوانبخت و جاندار و جهانگیر
گشتند محبان تو از جان و جهان سیر
ای مهدی موعود بزن دست به شمشیر
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
ای داده به اِجلال تو نام تو گواهی
پی برده به اسرار خداوند کماهی
خاک قدمت زیب‌ده افسر شاهی
مشهور ز انوار رُخَت فر الهی
وصف تو چو اوصاف خدا نامتناهی
در عهده سرپنجه تو رفع مناهی
بین چهره احباب تو از غم همه کاهی
از غیبت تو کشتی دین یافت تباهی
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
مردم همه از بهر درم جامه درانند
دنبال زر و سیم شب و روز دوانند
در کشمکش خانه و اسباب جهانند
اندر پی دنیاطلبی پیر و جوانند
مردم پی دلجویی و آمال زنانند
زیبا پسران را به تجارت بنشانند
تا سیم و زر حسن فروشی بستانند
بین تا به کجا خلق طمع را برسانند
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
ای واسطه هستی نُه گنبد گردون
سرمایه فیض ابدی مظهر بی‌چون
دانای رموز ازل و نکته بی‌چون
کنز خفی بار خدا گوهر مخزون
از سیل حوادث همه گیتی ز تو مأمون
تورات و زبور و صحف از فضل تو مشحون
دفع علل ساریه را لطف تو معجون
شد چشم محبان ز غمت چون شطّ جیحون
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
افتاده به گرداب بلا کشتی اسلام
غیر از تو دگر دادرسی نیست در ایام
از جور سلاطین و قوی‌دستی حکام
بر اشک ارامل نگر و زاری ایتام
ابلیس به هر گوشه نهاده است دو صد دام
تا کرده به هر حیله محبان تو را رام
یک طایفه را بهر ریا ساخته بدنام
از اهل ریا روز گروهی شده چون شام
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
ای شیر خدا را خلف و سبط و نبیره
فخر ام و علم اب و سردار عشیره
در چشم شده روز جهان چون شب تیره
گردیده غم دهر به احباب تو چیره
غالب شده از بس که به ما سوء سریره
در دادن خمس آن همه اخبار کثیره
در ترک زکات این همه عصیان کبیره
هستیم چو قارون همه در فکر ذخیره
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
رفته است صداقت ز میان آمده حیله
حیله شده در دوستی خلق وسیله
عفت شده مستور ز زنهای جمیله
دلها همه از سوز چو مومست و فتیله
از بس که فراوان شده اخلاق رذیله
رفته اثر از خواندن اوراد عدیله
مرده دل مردم همه چون کرم به پیله
ای صف شکن معرکه ای میر قبیله
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
از بهر خدا کس نکند کار ثوابی
معموره دین روی نهاده به خرابی
از صوفی و از دهری و از شیخی و بابی
بسیار شده حقد و حسد از همه بابی
در ذائقه‌ها تلخ شده حرف حسابی
جمله پی وافوری و بنگی و شرابی
نه گوش به قرآن نه خبر نه به کتابی
مردم همه در خواب گرانند چه خوابی
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرح نبی افتاده ز رونق
ای پنجه مردافکن و ای کاسر اعناق
بگرفته فرا ظلم و ستم در همه آفاق
اخبار شما گشته همه جعلی و الحاق
مومن شده گوگرد مسلمان شده تریاق
متروک شده رحم و پرستاری و انفاق
بسیار فراوان شده شیادی و زراق
اسلام به صمصام کج تو شده مشتاق
ای شمس هدایت چه شود گر کنی اشراق
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
حاجی پی شهرت رود از بهر زیارت
گردیده زیارت همه اسباب تجارت
تاجر شده فاخر عوض سود و خسارت
رفته به ثریا ز ثری سقف عمارت
شأن علما رفته و هر کس به جسارت
بیند سوی این طایفه با چشم حقارت
زن‌ها عوض مسئله و غسل و طهارت
اندر پی تحصیل النگو به مرارت
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
ای ختم وصایت به تو در امر رسالت
تا روی تو ای نیر گردون جلالت
مستور شد از دیده ارباب ضلالت
تجدید نمودند ز نو رسم جهالت
در پیروی شرع فزون گشته کسالت
طاعات خلایق همه از فرط بطالت
سرمایه خسران شد و اسباب خجالت
پر زنگ شد آئینهٔ دلها ز ملالت
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
سد طرق خیر شد از کامل و جاهل
شد منکر و معروف به یک پیله مقابل
پیدا یکی از صد نَبُوَد عالم عامل
از بهر زر و سیم بود اخذ مسائل
از امثله و الفیه و صرف و عوامل
گردیده به تحصیل درم اصل رسائل
خون جای سرشک ار چکد از دیده سائل
بر او نکند رحم کس از جاهل و کامل
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
گر لطف تو بر گم شدگان یار نباشد
یا رایت عون تو مددکار نباشد
وارستگی از این غم بسیار نباشد
آسودگی از صدمه اغیار نباشد
در پرده تو را گر گل رخسار نباشد
دلجویی ما بهر تو دشوار نباشد
گر دیده ما قابل دیدار نباشد
از ماست که بر ماست تو را کار نباشد
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
معموره بدعت شده از شش جهت آباد
فریادرسی نیست که گیرد ز کسی داد
در ظلم شده مردم دنیا همه استاد
شیطان متحیر بُوَد از شدت بیداد
شاگردی این خلق کند از پی ارشاد
شرک و شره و شیطنت و شیوه شیاد
بگرفته عزازیل ز ابنای زمان یاد
(صامت) چه کند جز تو به نزد که برد داد
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین‌ می‌رود از دست چو از بحر کمان تیر
هوش مصنوعی: افسوس که دنیا در حال آشفتگی و فتنه است و دین به زودی از دست می‌رود، مانند اینکه اگر تیری از کمان رها شود، به سرعت از آب دور می‌شود.
گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر
سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر
هوش مصنوعی: عقل‌ها به علت رفتار ناپسند برخی افراد، به مانند دیوانه‌ها در بند و زنجیر شده‌اند و نادانی‌ها باعث شده است که افراد با تجربه و پیر، تحت فشار و زخم خورده قرار گیرند.
روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر
ای شاه جوانبخت و جاندار و جهانگیر
هوش مصنوعی: روباه به آرامگاه شیر وارد شده است، ای پادشاه خوشبخت و قوی و سرزمین‌گستر.
گشتند محبان تو از جان و جهان سیر
ای مهدی موعود بزن دست به شمشیر
هوش مصنوعی: عاشقان تو از زندگی و دنیا خسته و ناامید شده‌اند، ای مهدی موعود، به میدان بیفت و اقدام کن.
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و مرکز رازها، ای قائم به حق و فریادرس، چونکه دین پیامبر دچار رکود و کسادی شده است.
ای داده به اِجلال تو نام تو گواهی
پی برده به اسرار خداوند کماهی
هوش مصنوعی: ای کسی که نامت نشان‌دهنده عظمت و جلال توست، کسی که به رازهای الهی آگاه شده‌ای، همانند ماه در روشنی و درخشندگی.
خاک قدمت زیب‌ده افسر شاهی
مشهور ز انوار رُخَت فر الهی
هوش مصنوعی: خاک پای تو زیبا و ارزشمند است، همچون تاجی که بر سر شاهان مشهور گذاشته شده است. نور چهره‌ات، منبع الهام و برکتی است که به دیگران می‌تابد.
وصف تو چو اوصاف خدا نامتناهی
در عهده سرپنجه تو رفع مناهی
هوش مصنوعی: توصیف تو همچون صفات بی‌پایان خداست و تنها در توان توست که محدودیت‌ها را برطرف کنی.
بین چهره احباب تو از غم همه کاهی
از غیبت تو کشتی دین یافت تباهی
هوش مصنوعی: در چهره دوستانت، به خاطر غیبت تو، اندکی از درد و غم را می‌توان دید که باعث تباهی ایمانشان شده است.
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه، در را برای کسی که بر حق ایستاده و مددکار است باز کن، زیرا قوانین پیامبر به دلیل کم‌رنگ شدن در بین مردم، دیگر رونق گذشته را ندارند.
مردم همه از بهر درم جامه درانند
دنبال زر و سیم شب و روز دوانند
هوش مصنوعی: مردم به خاطر پول و ثروت همواره در تلاش و کوشش هستند و به همین خاطر شب و روز مشغول زحمت‌اند.
در کشمکش خانه و اسباب جهانند
اندر پی دنیاطلبی پیر و جوانند
هوش مصنوعی: در جدال زندگی و وسایل آن، همه انسان‌ها، چه پیر و چه جوان، در تلاش برای دستیابی به دنیاست.
مردم پی دلجویی و آمال زنانند
زیبا پسران را به تجارت بنشانند
هوش مصنوعی: مردم به دنبال خوشحال کردن و برآورده کردن آرزوهای زنان هستند و زیبایی پسران را به عنوان چیزی ارزشمند برای تجارت و عرضه قرار می‌دهند.
تا سیم و زر حسن فروشی بستانند
بین تا به کجا خلق طمع را برسانند
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی و ثروت برای فروش به مردم ارائه می‌شود، باید دید که تا کجا انتظار و آرزوها را در دل مردم برمی‌انگیزد.
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که درختان پنهان حقیقت در تو ریشه دارد، ای غواص در عمق حق و دانش، که احکام پیامبر از رونق افتاده و به زوال گراییده است.
ای واسطه هستی نُه گنبد گردون
سرمایه فیض ابدی مظهر بی‌چون
هوش مصنوعی: ای واسطهٔ وجود، تو نه گنبد آسمان را به امانت داری و سرمایهٔ نعمتِ دائمی و تجلیِ حقیقتی بی‌نهایت هستی.
دانای رموز ازل و نکته بی‌چون
کنز خفی بار خدا گوهر مخزون
هوش مصنوعی: خداوند، دانای اسرار و نکات نهفته است و مانند گنجینه‌ای ارزشمند، چیزهای پنهان و گرانبهایی را در خود دارد.
از سیل حوادث همه گیتی ز تو مأمون
تورات و زبور و صحف از فضل تو مشحون
هوش مصنوعی: در میان حوادث و بلایای زندگی، همه‌ی انسان‌ها به تو پناه می‌برند. کتاب‌های مقدس مانند تورات، زبور و صحف، از رحمت و بزرگی تو سرشار هستند.
دفع علل ساریه را لطف تو معجون
شد چشم محبان ز غمت چون شطّ جیحون
هوش مصنوعی: مهربانی تو باعث درمان دردها و مشکلات شده است، چشمان دوستداران تو از غم‌ات مانند جیحون پرآب و جاری است.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه پنهانی، ای قائم به حق، فریادرس، که دین پیامبر در حال کم رونقی و آسیب‌دیدگی است.
افتاده به گرداب بلا کشتی اسلام
غیر از تو دگر دادرسی نیست در ایام
هوش مصنوعی: کشتی اسلام در گودال مشکلات و بلاها افتاده است و جز تو کسی نیست که بتواند به آن کمک کند و به دادش برسد.
از جور سلاطین و قوی‌دستی حکام
بر اشک ارامل نگر و زاری ایتام
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و ستم سلطنت‌ها و قدرت‌مداران، به اشک و درد قلب بیوه‌زنان و یتیمان توجه کن.
ابلیس به هر گوشه نهاده است دو صد دام
تا کرده به هر حیله محبان تو را رام
هوش مصنوعی: ابلیس در هر جا هزاران تله گذاشته تا با ترفندهای مختلف، عشق و ارادت عاشقان تو را به بند بکشد و تحت کنترل خود درآورد.
یک طایفه را بهر ریا ساخته بدنام
از اهل ریا روز گروهی شده چون شام
هوش مصنوعی: یک گروه از مردم به خاطر نمایش و تظاهر، به تدریج بدنام و ناپسند شدند، مانند شب که بر روز غالب می‌شود.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و راز نهفته، ای قائم به حق و یاور نجات، که دین پیامبر به کم‌ رونقی افتاده است.
ای شیر خدا را خلف و سبط و نبیره
فخر ام و علم اب و سردار عشیره
هوش مصنوعی: من فرزند علی، شیر خدا، و نوه‌اش هستم. به خود می بالم که افتخار خانواده‌ام و رهبری قومم را دارم.
در چشم شده روز جهان چون شب تیره
گردیده غم دهر به احباب تو چیره
هوش مصنوعی: در چشمان تو، روز به شب تار تبدیل شده و غم دنیا بر دوستانت غالب گشته است.
غالب شده از بس که به ما سوء سریره
در دادن خمس آن همه اخبار کثیره
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه ما از سوء رفتار و بی‌توجهی در پرداخت خمس زیاد شنیده‌ایم، این موضوع برای ما به یک مسئله بزرگ تبدیل شده است.
در ترک زکات این همه عصیان کبیره
هستیم چو قارون همه در فکر ذخیره
هوش مصنوعی: ما در ترک دادن زکات به اندازه‌ای گناهکار هستیم که مثل قارون فقط به جمع کردن مال و ذخیره کردن فکر می‌کنیم.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و جایگاه امن، ای کسی که با صداقت و حقیقت ایستاده‌ای، کمک و نجات‌دهنده‌ام باش. چرا که قوانین و دستورات پیامبر به فراموشی سپرده شده و از رونق افتاده‌اند.
رفته است صداقت ز میان آمده حیله
حیله شده در دوستی خلق وسیله
هوش مصنوعی: صداقت و راستگویی از بین رفته است و به جای آن نیرنگ و فریب در دوستی‌ها جا پیدا کرده است.
عفت شده مستور ز زنهای جمیله
دلها همه از سوز چو مومست و فتیله
هوش مصنوعی: عفت و پاکی زنان زیبا پنهان شده است و دل‌های همه از عشق و اشتیاق، مانند موم نرم و قابل تغییر هستند.
از بس که فراوان شده اخلاق رذیله
رفته اثر از خواندن اوراد عدیله
هوش مصنوعی: به دلیل فراوانی رفتارهای ناپسند، تأثیر مطالعه دعاها و متون معنوی از بین رفته است.
مرده دل مردم همه چون کرم به پیله
ای صف شکن معرکه ای میر قبیله
هوش مصنوعی: دل‌های مرده‌ی مردم مانند کرم، در پیله‌ای گرفتار شده‌اند و در برابر خطرها و چالش‌ها، صفی مستحکم را تشکیل می‌دهند.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و مخزن حق، در را بگشای! که زندگی دینی ما در حال کاهش و افول است و شریعت پیامبر در خطر است.
از بهر خدا کس نکند کار ثوابی
معموره دین روی نهاده به خرابی
هوش مصنوعی: به خاطر خدا کسی کاری برای ثواب نمی‌کند، در حالی که دین به ویرانی افتاده است.
از صوفی و از دهری و از شیخی و بابی
بسیار شده حقد و حسد از همه بابی
هوش مصنوعی: از صوفی و دهری و شیخ و بابی، حسد و کینهٔ زیادی از همه بابی‌ها بوجود آمده است.
در ذائقه‌ها تلخ شده حرف حسابی
جمله پی وافوری و بنگی و شرابی
هوش مصنوعی: حرف منطقی و درست اکنون در میان مردم جذابیت ندارد و به تلخی تبدیل شده است. همه به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی روی آورده‌اند.
نه گوش به قرآن نه خبر نه به کتابی
مردم همه در خواب گرانند چه خوابی
هوش مصنوعی: مردم نه به قرآن گوش می‌دهند، نه از کتابی خبر دارند و همه در خواب عمیقی به سر می‌برند. چنین خواب عمیقی چه حالتی دارد!
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرح نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه امن و رازدار، ای کسی که همیشه به حق ایستاده‌ای و مددکار دیگران هستی، اکنون در را باز کن؛ زیرا که داستان پیامبر درخشندگی و جذابیت خود را از دست داده است.
ای پنجه مردافکن و ای کاسر اعناق
بگرفته فرا ظلم و ستم در همه آفاق
هوش مصنوعی: ای کسی که با قدرت و توانایی خود بر دشمنان چیره می‌شوی و سرها را با قدرتت می‌شکنی، در تمام دنیا در برابر ظلم و ستم ایستاده‌ای.
اخبار شما گشته همه جعلی و الحاق
مومن شده گوگرد مسلمان شده تریاق
هوش مصنوعی: خبرهای شما همه ساختگی و غیرواقعی است، و مومنان به این وضعیت دچار شده‌اند، به طوری که گوگرد به جای مؤمن و تریاک به جای داروی نجات‌دهنده در آمده است.
متروک شده رحم و پرستاری و انفاق
بسیار فراوان شده شیادی و زراق
هوش مصنوعی: عواطف و مراقبت‌ها از بین رفته و به جای آن فعالیت‌های نادرست و فریبکارانه افزایش یافته است.
اسلام به صمصام کج تو شده مشتاق
ای شمس هدایت چه شود گر کنی اشراق
هوش مصنوعی: اسلام به شمشیر تو، ای شمس هدایت، چقدر مشتاق است! اگر تو نور خود را انتشار دهی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و پشتیبان بزرگی که در برابر حق ایستاده‌ای، ای فریادرس! زمانی که دین پیامبر به کسادی و رکود افتاده است، به یاری ما بشتاب.
حاجی پی شهرت رود از بهر زیارت
گردیده زیارت همه اسباب تجارت
هوش مصنوعی: حاجی برای رسیدن به شهرت و نام آوری، به سفر زیارتی می‌رود، در حالی که هدف اصلی او کسب درآمد و تجارت است.
تاجر شده فاخر عوض سود و خسارت
رفته به ثریا ز ثری سقف عمارت
هوش مصنوعی: شخصی که بازرگانی کرده است، دیگر به سود و زیان فکر نمی‌کند و به جایی بزرگ و با شکوه رسیده که از آن بالا، به زندگی‌اش با افتخار می‌نگرد.
شأن علما رفته و هر کس به جسارت
بیند سوی این طایفه با چشم حقارت
هوش مصنوعی: علمای بزرگ و محترم در حال حاضر کمتر مورد احترام قرار می‌گیرند و بعضی افراد بی‌احترامی می‌کنند و با نگاهی تحقیرآمیز به آن‌ها می‌نگرند.
زن‌ها عوض مسئله و غسل و طهارت
اندر پی تحصیل النگو به مرارت
هوش مصنوعی: زنان به جای اینکه درگیر مسائل مربوط به نجس و پاکی شوند، بیشتر در تلاش هستند تا زینت و زیبایی‌های ظاهری خود را به دست آورند، هرچند که این کار برای آنها با دشواری‌ها و زحماتی همراه است.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که رازها در تو نهفته است، ای مددکار حقیقی که بنیاد حق را به دوش می‌کشی، بدان که شریعت نبی، از رونق افتاده و به نیاز تو در این زمان احتیاج دارد.
ای ختم وصایت به تو در امر رسالت
تا روی تو ای نیر گردون جلالت
هوش مصنوعی: ای کسی که در کار رسالت، به تو ختم شده و هیچ کس دیگری نمی‌تواند به جای تو باشد؛ تو همانند خورشید در آسمان جلال و عظمت هستی.
مستور شد از دیده ارباب ضلالت
تجدید نمودند ز نو رسم جهالت
هوش مصنوعی: از چشم‌های صاحب‌نظران پنهان شد و دوباره سنت‌های نادانی را احیا کردند.
در پیروی شرع فزون گشته کسالت
طاعات خلایق همه از فرط بطالت
هوش مصنوعی: در پیروی از قوانین شرع، خستگی از انجام دستورهای دینی در مردم افزایش یافته و همه به دلیل بی‌تحرکی و بی‌عملی، سست شده‌اند.
سرمایه خسران شد و اسباب خجالت
پر زنگ شد آئینهٔ دلها ز ملالت
هوش مصنوعی: ثروت و سرمایه از دست رفت و وسایل شادی تبدیل به دلیلی برای خجالت شدند. دل‌ها پر از غم و اندوه است و آینه‌ای که در آن منعکس می‌شود، زنگ‌زده و غمگین است.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و راز نهانی، ای منجی و فریادرس، حالا که زندگی دینی ما دچار رکود و انحطاط شده، در را به روی ما بگشای و به ما یاری برسان.
سد طرق خیر شد از کامل و جاهل
شد منکر و معروف به یک پیله مقابل
هوش مصنوعی: راه‌های خیر و نیکی به دلیل وجود انسان‌های کامل باز شده است، اما کسانی که جاهل و بی‌خبرند آن را انکار کرده و نمی‌شناسند، مثل یک پیله که در برابر نور و راه درست مقاوم می‌شود.
پیدا یکی از صد نَبُوَد عالم عامل
از بهر زر و سیم بود اخذ مسائل
هوش مصنوعی: در میان صدها نفر، تنها یکی پیدا می‌شود که عالم و آگاه است و در راستای علم و عمل به جای توجه به ثروت و زر و سیم، به بحث و بررسی مسائل می‌پردازد.
از امثله و الفیه و صرف و عوامل
گردیده به تحصیل درم اصل رسائل
هوش مصنوعی: در این بیت به تلاش برای کسب علم و دانش اشاره شده است. شاعر به مطالعه کتاب‌ها و متون علمی و ادبی پرداخته و از تلاش برای یادگیری مباحث مختلف، از جمله قواعد زبان و ادبیات، سخن می‌گوید. او نشان می‌دهد که به دنبال کسب علم و درک عمیق آن است تا به فهم بهتری از رسائل و متون دست یابد.
خون جای سرشک ار چکد از دیده سائل
بر او نکند رحم کس از جاهل و کامل
هوش مصنوعی: اگر اشکی از چشمان کسی بریزد، هیچ کس بر او رحم نخواهد کرد، چه ignorant (نادان) باشد و چه کامل (آگاه).
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که دُرهای پنهان در آن قرار دارد، ای یاری‌دهنده‌ای که به حق استوار هستی، درخواستم را بشنو که قوانین پیامبر از رونق افتاده‌اند.
گر لطف تو بر گم شدگان یار نباشد
یا رایت عون تو مددکار نباشد
هوش مصنوعی: اگر محبت و کمک تو به کسانی که گم شده‌اند نباشد، یا حمایت تو برای یاری‌رسانی به آن‌ها وجود نداشته باشد،
وارستگی از این غم بسیار نباشد
آسودگی از صدمه اغیار نباشد
هوش مصنوعی: آسایش واقعی زمانی به دست می‌آید که از غم و اندوه جدا شویم، اما این به معنای رهایی از آسیب‌ها و دردهایی که دیگران به ما می‌زنند، نیست.
در پرده تو را گر گل رخسار نباشد
دلجویی ما بهر تو دشوار نباشد
هوش مصنوعی: اگر در پرده وجود تو، چهره‌ای زیبا نباشد، دلجویی و راحتی ما برای تو دشوار نخواهد بود.
گر دیده ما قابل دیدار نباشد
از ماست که بر ماست تو را کار نباشد
هوش مصنوعی: اگر چشمان ما نتوانند تو را ببینند، این نقص از ماست و ربطی به تو ندارد.
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و سرای رازهای نهان، ای آنکه به حق پشتیبان و رستگار هستی، که شریعت پیامبر از رونق افتاده و نیاز به یاری دارد.
معموره بدعت شده از شش جهت آباد
فریادرسی نیست که گیرد ز کسی داد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وضع جامعه به قدری خراب است که همه جا پر از ناپسندیده‌ها و کارهای تازه و نادرست است و هیچ‌کس وجود ندارد که کمک یا حمایتی به دیگران ارائه دهد یا از آنان دفاع کند. به عبارتی، فریادی برای دادخواهی و شناسایی مشکلات به گوش نمی‌رسد و همه چیز به هم ریخته است.
در ظلم شده مردم دنیا همه استاد
شیطان متحیر بُوَد از شدت بیداد
هوش مصنوعی: در این دنیا، مردم از شدت ظلم و ستم به حدی گرفتار شده‌اند که حتی شیطان نیز از این همه بی‌عدالتی شگفت‌زده و حیرت‌زده است.
شاگردی این خلق کند از پی ارشاد
شرک و شره و شیطنت و شیوه شیاد
هوش مصنوعی: افرادی از این جمع، در پی هدایت و راهنمایی، به خلاف و ناهنجاری‌ها و روش‌های فریبکارانه روی می‌آورند.
بگرفته عزازیل ز ابنای زمان یاد
(صامت) چه کند جز تو به نزد که برد داد
هوش مصنوعی: عزازیل از فرزندان زمان یاد می‌گیرد که چه کار کند، جز تو چه کسی می‌تواند در این زمینه به او کمک کند؟
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
هوش مصنوعی: ای پناهگاه مخفی و پنهان، ای مددکار راستین، که در زمان نبی، دین و شریعتش دچار رکود و کم‌رونقی شده است.

حاشیه ها

1398/08/02 14:11

اندر پی دنیا طلبی....---کنز خفی یار خدا.....---تورات و زبور و صحف.....---مردم همه در خواب گرانند چه خوابی----رفته اثر از خواندن اوراد عدیله----تجدید نمودند زن رسم جهالت----طاعات خلایق همه از فرط بطالت----شد منکر و معروف....---خون جای سرشک ار چکد از....----بر او نکند رحم کس از.....---- شیطان متحیر....----درست است