گنجور

شمارهٔ ۱۰ - ترکیب بند

ای به جان افکنده در لیل و نهار
در هوای درهم و دینار نار
هرگز از دینار دین ناری به دست
دین به دست آور که دینار است نار
جسته‌ام کار جهان را مو به مو
دیده‌ام رفتار او را تار تار
نیست کاری جز خیانت کار او
کی کند عاقل به خائن اعتبار
بستی از مستی بدین خرمُهره مِهر
گشتی از غفلت بدین اغیار یار
ای به غفلت در بیابان عدم
تو به خواب و همرهان بستند بار
می‌رسد از کاروان بانک رحیل
سوی این آواز یک دم گوش دار
رو سعادت جوی از حسن عمل
تا به زشتی می‌نیابی اشتهار
چند باید بهر یک نانی نمود
جان هر مظلومی از آزار زار
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
ای سبک مغز این گران خوابی بس است
در ره آمال بی‌تابی بس است
هرزه گردی سست عهدی کجروی
پیشه‌ات چون چرخ و دولابی بس است
از ره توفیق پس پس رفتنت
همچو استاد رسن تابی بس است
مزرع امید را سیراب کن
کشت را اینقدر بی‌آبی بس است
خویش را خالص برآور از محک
ای زر مغشوش قلابی بس است
از لباس عالم وارون اساس
سبز و زرد و قرمز و آبی بس است
شو مهیا بهر تاراج خزان
غنچه‌ات را میل شادابی بس است
روغن چشم ضعیفان را مگیر
کلبه‌ات را شمع مهتابی بس است
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
بهر دنیا نقد ایمان می‌دهی
گوهری داری و ارزان می‌دهی
گاهی از دانش‌پژوهی در جهان
درس در حکمت به لقمان می‌دهی
گه به خود از ثروت و مال و منال
نسبت ملک سلیمان می‌دهی
لیک چون آید گدایی بر درت
جان برای لقمه‌ای نان می‌دهی
حیرتم آید که با این بخل و حرص
پس به عزرائیل چون جان می‌دهی
از پی تحصیل جمع سیم و زر
آبروی خود گروگان می‌دهی
گر از این نوع است کسب و کار تو
زود بر تاراج دکان می‌دهی
اندرین میدان سوارا تا به کی
توسن بیداد جولان می‌دهی؟
مار ظلم و عقرب بیداد را
سر به جان هر مسلمان می‌دهی
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
تا ندانی که خدا از تو رضاست
خنده دندان نمایت بدنماست
هست دنیا گلخنی بسیار تنگ
گرچه در ظاهر وسیع و دلگشاست
دل ببر از منت ابنای دهر
اول و آخر چو کارت با خداست
گر مریضی کن شفا از وی طلب
لطف او از بهر هر دردی دواست
گر تهیدستی بدو کن عرض حال
فضل او سرمایه عز و غناست
سروری را چون کنی بسیار سر
این زمان با سروری در زیر پاست
هر زمان رنگین عذاری خوب رو
جان شیرینش ز وصل تو جداست
دم به دم مشکین خطی شمشاد قد
خاک او در معرض باد فناست
ظلم نی بر خود نه بر مخلوق کن
کین بنای زشت آخر بی‌بقاست
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
گر کنی گاهی به قبرستان عبور
بنگری بر ساکنان خاک گور
از مآل کار دنیای دنی
عبرتی گیری ز اصحاب قبور
بشنوی از بند بند هر کدام
ناله «یا قوم قد جاء النشور»
ای شده بر خوان عالم میهمان
«لاتکن فی‌الدهر مختال فخور»
چون شما بودیم ما هم در جهان
سالها سرگرم در وجد و سرور
جامها در دست از صهبای کبر
پنبه‌ها در گوش از یاد غرور
ناگهان آمد ز دست انداز گور
تن ز جان نومید و جان از جسم عور
پیکر پرورده اندر ناز ما
در لحد شد همنشین مار و مور
حالیا دارید در دنیا شما
آتش ما را کنون دستی ز دور
هر که چون ما طعم این حلوا چشید
آن زمان داند اگر تلخست و شور
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
نفس اماره ز روی ریشخند
سحت آورده تو را اندر کمند
از برای بندگی خلق تو کرد
چند در کار عبادت چون و چند
ای به بیدای جهالت تند تاز
اندکی آهسته‌تر میران سمند
شو تواضع پیشه و افتاده باش
تا شوی روز قیامت سربلند
سازد آن روزی که اندر زیر خاک
مرگ جسم نازنیت را نژند
آن زمان دانی که حرف تلخ ما
بود در کام تو شیرین‌تر ز قند
ای به بند مال و اسباب جهان
همتی خود را برون آور ز بند
تا روی در جرک نیکان سرخ رو
تا شوی در خیل خوبان ارجمند
از نصیحت دیده دانش مپوش
هوش اگر داری بده گوشی به پند
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
می‌زند نوبت زن پیک اجل
روز شب در هر مکان و هر محل
از زبان قطب امکان مرتضی
نوبت «یا من بدنیا اشتغل»
اندر این ویران رباط بی‌ثبات
یافتی «قد غرک طول‌الامل»
جهد کن «الموت یاتی بغتتا»
«لانتم والقبرصندوق العمل»
تا تو در فکر نجوم سعد و نحس
تا تو در تعداد مریخ و زحل
هادم اللذات اندر کام تو
تلخ چون حنظل کند طعم عسل
عاقبت چون هر کسی خواهد رسید
بر نصیب و قسمت روز ازل
کوششی کن تا ز بعد تو به دهر
نامت از نیکی شود ضرب المثل
(صامتا) آن به که کار خویش را
واگذاری با خدای لم یزل
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به جان افکنده در لیل و نهار
در هوای درهم و دینار نار
هوش مصنوعی: تو که برای به دست آوردن پول و ثروت در شب و روز خودت را به زحمت می‌اندازی و درگیر آرزوهای مادی هستی.
هرگز از دینار دین ناری به دست
دین به دست آور که دینار است نار
هوش مصنوعی: هرگز سعی نکن که با پول و دارایی به اهداف معنوی و دینی دست پیدا کنی، چون پول در واقع در آتش است و نمی‌تواند راه‌گشای واقعی تو در جزیره دین باشد.
جسته‌ام کار جهان را مو به مو
دیده‌ام رفتار او را تار تار
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که من به دقت و با توجه به جزئیات، تمام ابعاد زندگی را بررسی کرده‌ام و رفتار جهان را به‌خوبی مشاهده کرده‌ام.
نیست کاری جز خیانت کار او
کی کند عاقل به خائن اعتبار
هوش مصنوعی: هیچ کاری جز خیانت نیست، عاقل هیچ‌گاه به خائن اعتماد نمی‌کند.
بستی از مستی بدین خرمُهره مِهر
گشتی از غفلت بدین اغیار یار
هوش مصنوعی: به خاطر نشئه عشق و شادی، خودت را در این زندگی رنگین و زیبا محصور کرده‌ای و از غفلت و بی‌خبری به وسیله افراد بیگانه دور شده‌ای.
ای به غفلت در بیابان عدم
تو به خواب و همرهان بستند بار
هوش مصنوعی: ای کسی که در بیابان عدم غافل شده‌ای و در خواب رفتی، همسفرانت بارها را بستند و رفتند.
می‌رسد از کاروان بانک رحیل
سوی این آواز یک دم گوش دار
هوش مصنوعی: به زودی صدای جدایی از کاروان به گوش می‌رسد، پس یک لحظه توجه کن.
رو سعادت جوی از حسن عمل
تا به زشتی می‌نیابی اشتهار
هوش مصنوعی: برای رسیدن به سعادت، از کارهای نیک بهره‌برداری کن؛ زیرا اگر به بدی‌ها گرایش پیدا کنی، خود را مشهور به زشتی می‌کنی.
چند باید بهر یک نانی نمود
جان هر مظلومی از آزار زار
هوش مصنوعی: چند باید برای به دست آوردن یک لقمه نان تلاش کرد و جان هر فرد بی‌دفاعی را از ظلم و ستم حفظ نمود؟
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: از نتیجه‌ی اعمال خود غافل نباش. همان‌طور که گندم از گندم می‌روید و جو از جو، نتیجه‌ی کارهایت نیز از نوع خودت خواهد بود.
ای سبک مغز این گران خوابی بس است
در ره آمال بی‌تابی بس است
هوش مصنوعی: ای کسی که دلت به چیزهای بی‌اهمیت خوش است، دیگر بس است که در خواب غفلت بمانی، زیرا برای رسیدن به آرزوها و اهداف باید کوشید و بی‌تابی کرد.
هرزه گردی سست عهدی کجروی
پیشه‌ات چون چرخ و دولابی بس است
هوش مصنوعی: کسی که در عشق و دوستی وفادار نیست و همیشه در حال تغییر مسیر است، همچون چرخ و دولابی که به دور خود می‌چرخد، کافیست.
از ره توفیق پس پس رفتنت
همچو استاد رسن تابی بس است
هوش مصنوعی: اگر توفیق با تو باشد، پس باید مانند یک استاد که با دقت و مهارت رشته‌ای را که در دست دارد می‌چرخاند، به سمت آینده برداشت.
مزرع امید را سیراب کن
کشت را اینقدر بی‌آبی بس است
هوش مصنوعی: امید را مانند یک مزرعه نیاز به آب دارد، پس آن را سیراب کن. دیگر بس است که این کشت در بی‌آبی بماند.
خویش را خالص برآور از محک
ای زر مغشوش قلابی بس است
هوش مصنوعی: خودت را از هر گونه آلودگی و ناخالصی پاک کن؛ مثل طلا که اگر خالص نباشد، ارزشی ندارد.
از لباس عالم وارون اساس
سبز و زرد و قرمز و آبی بس است
هوش مصنوعی: لباس دنیا رنگ‌های مختلفی دارد؛ رنگ‌هایی مانند سبز، زرد، قرمز و آبی، که هرکدام نشانه‌ای از حال و هوای زندگی و احساسات انسان‌ها هستند. این تنوع رنگ‌ها نشان‌دهنده زیبایی و گوناگونی دنیای ماست.
شو مهیا بهر تاراج خزان
غنچه‌ات را میل شادابی بس است
هوش مصنوعی: برای فصل خزان آماده باش، چرا که شادابی و زیبایی گل‌های تو به اندازه کافی است که در این زمان لطافت را فراموش کنی.
روغن چشم ضعیفان را مگیر
کلبه‌ات را شمع مهتابی بس است
هوش مصنوعی: برای افرادی که ضعیف و ناتوانند، به سختی باید آسیب ایجاد کرد. در عوض، می‌توان با چیزهای ساده و زیبا مانند نور مهتابی، دل را شاد کرد و فضایی دلنشین ایجاد نمود.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: نگران عواقب کارهایت نباش، زیرا هر چیزی نتیجه خودش را به بار می‌آورد؛ از گندم گندم به عمل می‌آید و از جو جو.
بهر دنیا نقد ایمان می‌دهی
گوهری داری و ارزان می‌دهی
هوش مصنوعی: تو برای به دست آوردن مزایای دنیوی، ایمان خود را به راحتی می‌فروشی، در حالی که در این ایمان گوهر ارزشمندی داری که باید به خوبی از آن محافظت کنی.
گاهی از دانش‌پژوهی در جهان
درس در حکمت به لقمان می‌دهی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در جستجوی علم و دانش، به دیگران تجربه و حکمت لقمان را یادآوری می‌کنی.
گه به خود از ثروت و مال و منال
نسبت ملک سلیمان می‌دهی
هوش مصنوعی: گاهی به خودت به خاطر ثروت و possessions که داری، نسبت به ملک سلیمان مغروری و احساس بزرگی می‌کنی.
لیک چون آید گدایی بر درت
جان برای لقمه‌ای نان می‌دهی
هوش مصنوعی: اما وقتی که گدایی به در خانه‌ات می‌آید، جان خود را برای یک لقمه نان می‌دهی.
حیرتم آید که با این بخل و حرص
پس به عزرائیل چون جان می‌دهی
هوش مصنوعی: تعجب می‌کنم که با این همه بخس و طمع، چگونه وقتی نوبت به مرگ می‌رسد، جان خود را به عزرائیل می‌سپارید.
از پی تحصیل جمع سیم و زر
آبروی خود گروگان می‌دهی
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن ثروت، آبروی خود را در خطر می‌اندازی.
گر از این نوع است کسب و کار تو
زود بر تاراج دکان می‌دهی
هوش مصنوعی: اگر شغف و روش کار تو از این نوع باشد، به زودی مغازه‌ات را به تاراج خواهی داد.
اندرین میدان سوارا تا به کی
توسن بیداد جولان می‌دهی؟
هوش مصنوعی: در این عرصه، ای سوار، تا چه زمانی اسب سرکش ظلم و ستم را به حرکت در می‌آوری؟
مار ظلم و عقرب بیداد را
سر به جان هر مسلمان می‌دهی
هوش مصنوعی: هر مسلمان باید سختی‌ها و ظلم‌هایی که مانند مار و عقرب می‌زند را تحمل کند و صبر پیشه کند.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: از پیامدها و نتیجه‌های کارهایت غافل نمان، زیرا همان‌طور که گندم از گندم می‌روید و جو از جو، نتیجه کارها نیز از نوع خودشان برمی‌آید.
تا ندانی که خدا از تو رضاست
خنده دندان نمایت بدنماست
هوش مصنوعی: تا زمانی که مطمئن نشوی که خداوند از تو راضی است، لبخند و خوشحالی ظاهری‌ات بی‌معنا و ناپایداری است.
هست دنیا گلخنی بسیار تنگ
گرچه در ظاهر وسیع و دلگشاست
هوش مصنوعی: دنیا اگرچه در ظاهر بزرگ و جادار به نظر می‌رسد، اما در واقعیت فضای بسیار محدودی دارد و مانند یک گلخانه‌ای تنگ است.
دل ببر از منت ابنای دهر
اول و آخر چو کارت با خداست
هوش مصنوعی: از وابستگی به انسان‌ها و توقعات آن‌ها دل ببر، هم اکنون و همواره، زیرا کار تو با خداست.
گر مریضی کن شفا از وی طلب
لطف او از بهر هر دردی دواست
هوش مصنوعی: اگر بیمار هستی، از او شفای خود را بخواه؛ لطف او درمان هر دردی است.
گر تهیدستی بدو کن عرض حال
فضل او سرمایه عز و غناست
هوش مصنوعی: اگر در فقر و نیاز هستی، باید از او درخواست کنی؛ زیرا علم و فضیلت او می‌تواند برای تو موجب عزت و ثروت شود.
سروری را چون کنی بسیار سر
این زمان با سروری در زیر پاست
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در مقام رهبری و سروری بایستی مراقب باشی، چرا که در این دوران، ممکن است قدرت و سروری بر سر تو سایه افکند و از آن غفلت کنی.
هر زمان رنگین عذاری خوب رو
جان شیرینش ز وصل تو جداست
هوش مصنوعی: در هر زمان، دختری زیبا و دلنشین، جان شیرینش به خاطر جدایی از تو رنج می‌برد.
دم به دم مشکین خطی شمشاد قد
خاک او در معرض باد فناست
هوش مصنوعی: هر لحظه، خطی مشکی بر روی قد شمشاد او می‌افتد و این نشانه‌ای است که زندگی‌اش در معرض نابودی است.
ظلم نی بر خود نه بر مخلوق کن
کین بنای زشت آخر بی‌بقاست
هوش مصنوعی: بر خود و دیگران ظلم نکن که این کار زشتی است و سرانجام پایدار نخواهد بود.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: هر عملی که انجام می‌دهی، نتیجه‌اش را هم خواهی دید؛ از اگر کار خوبی انجام بدهی، نتیجه‌اش خوب خواهد بود و اگر کار بدی کنی، پیامدش هم بد خواهد بود.
گر کنی گاهی به قبرستان عبور
بنگری بر ساکنان خاک گور
هوش مصنوعی: اگر گاهی به قبرستان بروی و به ساکنان درون خاک نگاه کنی، احساسات و تفکرات مختلفی نسبت به زندگی و مرگ در تو شکل می‌گیرد.
از مآل کار دنیای دنی
عبرتی گیری ز اصحاب قبور
هوش مصنوعی: از سرنوشت دنیا و کارهای آن درس بگیرید و از کسانی که در گورها هستند عبرت بگیرید.
بشنوی از بند بند هر کدام
ناله «یا قوم قد جاء النشور»
هوش مصنوعی: اگر صدای هر بخشی از بدن خود را بشنوی که در حال ناله و فریاد می‌زند: "ای قوم، قیامت نزدیک است!"
ای شده بر خوان عالم میهمان
«لاتکن فی‌الدهر مختال فخور»
هوش مصنوعی: ای کسی که بر سفره‌ی زندگی مهمان هستی، در زندگی خود از خودبرتر بینی و تکبر نداشته باش.
چون شما بودیم ما هم در جهان
سالها سرگرم در وجد و سرور
هوش مصنوعی: وقتی که شما در این دنیا بودید، ما نیز سال‌ها در شادی و خوشحالی مشغول بودیم.
جامها در دست از صهبای کبر
پنبه‌ها در گوش از یاد غرور
هوش مصنوعی: در این مصراع گفته شده است که افرادی در حال نوشیدن شراب هستند و با اینکه مست شده‌اند، تلاش می‌کنند که خود را از غرور و تکبر دور نگه‌دارند. همچنین، اشاره به این دارد که برای جلوگیری از شنیدن صدای ناهنجار غرور، پنبه در گوش خود گذاشته‌اند. در اصل، دیالوگ به درک این موضوع می‌پردازد که انسان‌ها ممکن است در برابر وسوسه‌های قدرت و افتخار، تلاش کنند که خود را کنترل کنند.
ناگهان آمد ز دست انداز گور
تن ز جان نومید و جان از جسم عور
هوش مصنوعی: ناگهان از چاله‌ای که درون قبر است، بدن که نومید از روح است، و روح که از جسم ناقص و آسیب‌دیده جدا می‌شود، بیرون آمد.
پیکر پرورده اندر ناز ما
در لحد شد همنشین مار و مور
هوش مصنوعی: بدن پرورده ما که در نعمت و ناز زندگی کرده بود، اکنون در قبر به همراه مار و مور (حشرات) قرار گرفته است.
حالیا دارید در دنیا شما
آتش ما را کنون دستی ز دور
هوش مصنوعی: اکنون در این دنیا شما درگیر آتش من هستید، در حالی که من از دور به شما نگاه می‌کنم.
هر که چون ما طعم این حلوا چشید
آن زمان داند اگر تلخست و شور
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند ما طعم این حلوا را بچشد، تنها در آن زمان خواهد فهمید که آیا این حلوا تلخ و شور است یا خیر.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: از عواقب کارها غافل نباش، چون هر چیزی نتیجه خود را دارد؛ همان‌طور که گندم از گندم می‌روید و جو از جو.
نفس اماره ز روی ریشخند
سحت آورده تو را اندر کمند
هوش مصنوعی: نفس تو، به طور طعنه‌آمیزی، تو را به دام انداخته و به زحمت انداخته است.
از برای بندگی خلق تو کرد
چند در کار عبادت چون و چند
هوش مصنوعی: برای خدمت به خلق، چندین کار در عبادت انجام داده شده است، اما این کارها چگونه و به چه شکل است؟
ای به بیدای جهالت تند تاز
اندکی آهسته‌تر میران سمند
هوش مصنوعی: تو که در جهل و نادانی با شتاب در حرکت هستی، لطفاً کمی آرام‌تر بگذار تا این زینت را از خود دور کنی.
شو تواضع پیشه و افتاده باش
تا شوی روز قیامت سربلند
هوش مصنوعی: با تواضع و فروتنی رفتار کن تا در روز قیامت سرافراز و سربلند باشی.
سازد آن روزی که اندر زیر خاک
مرگ جسم نازنیت را نژند
هوش مصنوعی: آن روزی خواهد آمد که وقتی جسم زیبای تو در زیر خاک پنهان شده است، دیگران برایت نوا می‌زنند و یاد تو را زنده نگه می‌دارند.
آن زمان دانی که حرف تلخ ما
بود در کام تو شیرین‌تر ز قند
هوش مصنوعی: زمانی متوجه خواهی شد که سخن تلخ ما در دهان تو از شیرینی قند هم خوشمزه‌تر بود.
ای به بند مال و اسباب جهان
همتی خود را برون آور ز بند
هوش مصنوعی: ای کسی که گرفتار مال و وسایل دنیا شده‌ای، اراده و همت خود را آزاد کن و از این قید و بندها رهایی پیدا کن.
تا روی در جرک نیکان سرخ رو
تا شوی در خیل خوبان ارجمند
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهره‌ات در میان نیکان سرخ‌رو تجلی کند، می‌توانی در جمع خوبان محترم و باارزش قرار بگیری.
از نصیحت دیده دانش مپوش
هوش اگر داری بده گوشی به پند
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی باهوش باشی، از نصیحت و پندهای دیگران غافل نشو و به آنها گوش کن.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: به عواقب کارهایت توجه کن، چون نتیجه‌ی هر عملی با خود همان عمل می‌آید. هر چیزی که بکاری، همان را درو می‌کنی.
می‌زند نوبت زن پیک اجل
روز شب در هر مکان و هر محل
هوش مصنوعی: زن وجود در همه جا و در هر زمانی خبر از مرگ و جدایی می‌دهد، لحظه‌ای که زندگی به پایان می‌رسد و سرنوشت هر کسی فرا می‌رسد.
از زبان قطب امکان مرتضی
نوبت «یا من بدنیا اشتغل»
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از توجه به دنیا و اشتغالات آن اشاره دارد. گویا شخصی در حال درخواست توجه و مشغول شدن به زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی دنیوی است. به عبارتی، این دعوت از طرف شخصی است که به دنیای مادی علاقه‌مند است و از دیگران می‌خواهد که به همین موضوع بپردازند.
اندر این ویران رباط بی‌ثبات
یافتی «قد غرک طول‌الامل»
هوش مصنوعی: در این مکان خراب و ناپایدار، تو متوجه شدی که آرزوهای بی‌پایه و عمر طولانی تو را فریب داده است.
جهد کن «الموت یاتی بغتتا»
«لانتم والقبرصندوق العمل»
هوش مصنوعی: به شدت تلاش کن، چون مرگ ناگهانی می‌آید و شما و قبر تنها مکان ذخیره اعمالتان هستید.
تا تو در فکر نجوم سعد و نحس
تا تو در تعداد مریخ و زحل
هوش مصنوعی: در حال حاضر مشغول بررسی و تحلیل شرایط و اوضاع هستی و به دنبال نشانه‌های خوب و بد در زندگی خود، در حالی که به ستاره‌ها و سیاراتی مانند مریخ و زحل نیز توجه داری.
هادم اللذات اندر کام تو
تلخ چون حنظل کند طعم عسل
هوش مصنوعی: لذتی که در کام توست، به تلخی حنظل می‌ماند و طعم عسل را تغییر می‌دهد.
عاقبت چون هر کسی خواهد رسید
بر نصیب و قسمت روز ازل
هوش مصنوعی: در نهایت، هر کس به چیزی که مقدر شده است خواهد رسید و سرنوشتش را در روز نخست رقم خواهد زد.
کوششی کن تا ز بعد تو به دهر
نامت از نیکی شود ضرب المثل
هوش مصنوعی: تلاشی کن تا بعد از تو، name تو به خاطر کارهای نیکت، معروف و سر زبان‌ها بیفتد.
(صامتا) آن به که کار خویش را
واگذاری با خدای لم یزل
هوش مصنوعی: بهتر است که کارهای خود را به خداوند بی‌انتها بسپاری و سکوت کنی.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
هوش مصنوعی: از تأثیر اعمال خود غفلت نکن، چون نتیجهٔ کارهایت مانند این است که از گندم، تنها گندم به دست می‌آید و از جو، فقط جو.

حاشیه ها

1398/08/02 14:11

دیده ام رفتار او را تار تار------هرزه گردی سست عهدی....---ای زر مغشوش----پنبه ها در گوش از باد غرور-------پیکر پرورده....----سخت اورده تو...--- از زبان قطب امکان....----کوششی کن...------درست است