گنجور

شمارهٔ ۸ - موعظه

از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار
دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بی‌شمار
گلشنی اما ز تاراج فنا اندر خزان
گلستانی خوش ولی پژمرده‌ اندر نوبهار
هر طرف زیبارخی شمشاد قد عناب لب
رو به خاک افتاده از تیغ اجل بی‌برگ و بار
تازه دامادان شبستان عدم را کرده فرش
در گذار نوعروسان باز چشم انتظار
نوعروسان گشته هم آغوش با داماد مرگ
خال بر اعضاء  ز مور  و چنبر گیسو  ز مار
یک طرف مستان جام نخوت و جهل و غرور
سر برآورده به زیر خاک از خواب خمار
کاتب قدرت به الواح جبین یک به یک
سر «کُل من علیها فان» نموده آشکار
اندر آن گلزار ناکامی شدم سرگرم سیر
کرده بر احوال یک یک باز چشم اعتبار
جمله را خاموش دیدم از سخن گفتن ولیک
شرح حال خود نمودندی از این بیت آشکار
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
ما که می‌بینید اکنون خفته در زیر زمین
چشم حسرت باز داریم و در اندوهگین
سالها بودیم ساکن اندرین دیر غرور
همنشین بخت و روی تخت با عشرت قرین
کودن حرص و هوا آورده قایم زیر ران
توسن جهل و هوس بنموده دایم زیر زین
گاه اندر صحن بستان با هزاران همزبان
گاه در طرف گلستان با نگاران همنشین
حلقه حلقه شاهدان زرین کمر اندر یسار
جوقه جوقه گلرخان سیمبر اندر یمین
آنچه اندر دل نمی‌گردید مرگی آنچنان
وآنکه در خاطر نمی گنجید روزی اینچنین
سیم و زرهای جهان را کرده سقف آستان
دیبه‌های پرنیان را کرده عطف آستین
جاهل از تیر قضا پیوسته آن اندر کمان
غافل از گرگ اجل همواه این اندر کمین
زد شبیخون ناگهان خیل فنا ما را به سر
این سخن را ورد خود کردیم روز واپسین
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
تا توانید ای عزیزان پیشه از تقوی کنید
اندرین دار فنا فکر ره عقبی کنید
خیر و احسان از برای رفتگان فرضست فرض
از چه نیکی‌های خود را پس دریغ از ما کنید
ما ندانستیم اندر دهر قدر عافیت
فکر حال خویش از احوال ما یکجا کنید
هر چه ما اندوختیم از سیم و زر بر باد رفت
تخم امیدی شما در مزرع دنیا کنید
زود بفرستید بهر خود چراغی پیش پیش
پیش از آن کاندر شبستان لحد ماوا کنید
طرح یکرنگی بیندازید کآخر مردنست
چند چند از بهر جمع سیم وزر دعوا کنید
سعی بی‌اندازه تا کی در ره اهل و عیال
در طریق حق‌شناسی معرفت پیدا کنید
چار دیوار لحد هم قابل تعمیر هست
تا به کی سقف عمارتهای خود زیبا کنید
جمله بربندید چون ما بار از این دار فنا
این حکایت را برای دیگران انشاء کنید
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
برشما خوش باد این غمخانه ناماندنی
مدتی جمشید اندر دهر صاحب جام بود
عشترتش با ساقیان سرو و سیم اندام بود
تاج و تخت و حشمت جمشید چون بر باد شد
صاحب کوس و علم ضحاک بد فرجام بود
پس فریدون بود و ایرج بود و سلم و تور بود
بعد نوذر بعد طوس آن شاه نیکونام بود
از پس اینها منوچهر و پس از او کیقباد
بعد کاووس و سیاوش خسرو ایام بود
دولت اسفندیار و بهمن و ملک هما
حشمت افراسیاب و ملکت بهرام بود
روزگاری بد عروس سلطنت پرویز را
مدتی هم وحشی دولت به کسری رام بود
سالها نمرود بی‌دین عمرها شداد شوم
بعد فرعون دغا آن زشت بد انجام بود
همچنین از عزل و نصب این سلاطین یک به یک
دور دنیا را گهی آشوب و گه آرام بود
جملگی را روزگار وعده چون آمد به سر
این سخن گفتند از جان تا زبان در کام بود
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
پا نهاد از بدو عالم چون به دنیا بوالبشر
اولش از ترک اولی گشت عمری دیده‌ تر
بعد از آن هجران حوا کرد او را اشکبار
سر به درد و غم قرین شد از غم داغ پسر
نوح در طغیان قوم و بحر و کشتی شد دچار
هود و شیث و صالح از عصیان امت در حذر
حضرت ایوب اندر ابتلا شد مبتلا
حضرت یعقوب اندر هجر یوسف نوحه‌گر
گشت ابراهیم را در نار نمرودی مقام
بود یونس را به زندان دل ماهی مقر
حضرت موسی‌بن عمران از جفای قبطیان
گاه در مصر غمش جا بود گه نیل خطر
گشت عیسی را تن کاهیده زیب روی دار
بود یحیی را سر ببریده جا در طشت زر
یک به یک کردند از این دار فنا رو در بقا
سر به سر بستند از این دیر کهن بار سفر
جمله را نقد نفس افتاد چون اندر شمار
این سخن گفتند و گردیدند از این ره رهسپار
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
برشما خوش باد این غمخانه ناماندنی
تا که احمد هادی دین اولوالباب شد
هتک حرمت کردن شأن پیمبر باب شد
گاه اندر اضطراب از کینه اقوام شد
گاه اندر گیر و دار از زحمت اصحاب شد
گاه آزردند دندان وی از سنگ ستم
پر ز خون درج دهان آن در نایاب شد
بعد از آن پهلوی زهرا را ز ضربت درشکست
آنکه از ناحق امیر زمره اعراب شد
گاه علی را شد گلو چون شیر در قید طناب
گه تن وی غرقه خون در دامن محراب شد
مجتبی بعد از پدر شد کینه زهر ستم
ارغوانی عارضش همرنگ چون مهتاب شد
وه چه زهری کو شرر اندر دل ز هرا فکند
نی همین لَخت جگر از وی به خون ناب شد
وه چه زهری کز شرارش سوخت قلب مرتضی
وه چه زهری کز تفش جسم پیمبر آب شد
هر یکی گفتند این بیت حزین را در وداع
چون که هنگام فراق و دوری احباب شد
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
آه واویلا که اولاد پیمبر خوار شد
ظلم وقف دودمان حیدر کرار شد
نوجوانان بنی‌هاشم به دشت کربلا
جمله را سر بر سنان از کینه کفار شد
نور چشم حضرت زهرا و پیغمبر حسین
در میان قوم کوفی بی‌کس و بی‌یار شد
یکه و تنها ز بس بر جسمش آمد نوک تیز
پا ز زین خالی نمود و دست وی از کار شد
بر سر خاک سیه جا کرد سبط بوتراب
از پی قتلش روان شمر جفا کردار شد
چون به روی سینه‌اش جا کرد این زشت پلید
شاه دین گوهرفشان از لعل گوهربار شد
زاری آن بی‌گنه ننمود بر قاتل اثر
سر جدا از جسم وی با کام آتشبار شد
هیچ میدانی چه می‌فرمود (صامت) زیر تیغ
شاه دین با اهل او چون از جهان بیزار شد
السلام ای بعد ما آیندگان رفتی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار
دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بی‌شمار
هوش مصنوعی: روزی به طور اتفاقی از کنار قبرستان می‌گذشتم و در خواب، حسرت کسانی را دیدم که در آنجا خوابیده بودند و تعدادشان بسیار زیاد بود.
گلشنی اما ز تاراج فنا اندر خزان
گلستانی خوش ولی پژمرده‌ اندر نوبهار
هوش مصنوعی: درختان و گل‌ها در بهار زیبا و شاداب به نظر می‌رسند، اما در واقع از خطر نابودی و خرابی در پاییز رنج می‌برند. زیبایی ظاهری آن‌ها گاهی اوقات نمی‌تواند پنهان‌کننده غم و پژمردگی در دلشان باشد.
هر طرف زیبارخی شمشاد قد عناب لب
رو به خاک افتاده از تیغ اجل بی‌برگ و بار
هوش مصنوعی: در اطراف، چهره‌های زیبا و قدبلند مانند شمشاد و میوه‌ی خوشمزه‌ی عناب به نظر می‌آیند، اما آن‌ها به خاطر شمشیر سرنوشتی سخت، بی‌برگ و بی‌ثمر به زمین افتاده‌اند.
تازه دامادان شبستان عدم را کرده فرش
در گذار نوعروسان باز چشم انتظار
هوش مصنوعی: تازه عروس و دامادها به ملاقات یکدیگر آمده‌اند و در این شب، لحظاتی شیرین و پر از انتظار را سپری می‌کنند. فضایی زیبا و دلنشین برای آنها فراهم شده و همه به شوق و امید به آینده نگاه می‌کنند.
نوعروسان گشته هم آغوش با داماد مرگ
خال بر اعضاء  ز مور  و چنبر گیسو  ز مار
هوش مصنوعی: در شب عروسی، نوعروسان در کنار داماد، به مرگ نزدیک شده‌اند و نشانه‌هایی از درد و رنج بر بدنشان دیده می‌شود، همچون خالی که موری بر اعضای آن‌ها گذاشته و هم‌چنین حلقه‌هایی از مو که یادآور مار است.
یک طرف مستان جام نخوت و جهل و غرور
سر برآورده به زیر خاک از خواب خمار
هوش مصنوعی: در یک سو، مستی و تکبر و نادانی مثل جامی به دور افتاده و در سکوت زیر خاک خوابیده است.
کاتب قدرت به الواح جبین یک به یک
سر «کُل من علیها فان» نموده آشکار
هوش مصنوعی: نویسنده سرنوشت هر موجودی را به طور دقیق بر روی پیشانی‌اش ثبت می‌کند و این حقیقت را به وضوح نشان می‌دهد که همه چیز نهایتاً زوال‌پذیر است.
اندر آن گلزار ناکامی شدم سرگرم سیر
کرده بر احوال یک یک باز چشم اعتبار
هوش مصنوعی: در گلزار ناامیدی مشغول تفریح بودم و به احوال هر یک از گل‌ها با دقت نگاه می‌کردم.
جمله را خاموش دیدم از سخن گفتن ولیک
شرح حال خود نمودندی از این بیت آشکار
هوش مصنوعی: اکثر افراد را در هنگام سکوت مشاهده کردم، اما در عوض، حال و هوای درونی خود را از طریق این بیت به روشنی بیان کردند.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام بر شما، ای آینده‌نگرانی که روزی خواهید رفت. بر شما آفرین که این مکان غمگین و زودگذر به شما خوش آمد می‌گوید.
ما که می‌بینید اکنون خفته در زیر زمین
چشم حسرت باز داریم و در اندوهگین
هوش مصنوعی: ما اکنون در زیر خاک خوابیده‌ایم، اما همچنان چشم انتظار و دل‌زده‌ایم.
سالها بودیم ساکن اندرین دیر غرور
همنشین بخت و روی تخت با عشرت قرین
هوش مصنوعی: سال‌ها در این مکان زندگی کردیم و در کنار خوشبختی و زیبایی، در آرامش و لذت فراوانی بودیم.
کودن حرص و هوا آورده قایم زیر ران
توسن جهل و هوس بنموده دایم زیر زین
هوش مصنوعی: کودنی و طمع، مانند اسبی که زیر زین هوس و جهل پنهان است، هرگاه که به تو نزدیک می‌شود، نشان می‌دهد که در زیر این زین قرار دارد.
گاه اندر صحن بستان با هزاران همزبان
گاه در طرف گلستان با نگاران همنشین
هوش مصنوعی: گاهی در باغ با دوستان بسیار و هم‌صحبت هستم و گاهی در کنار گل‌ها با زیبا رویان و محبوبان خوش می‌گذرانم.
حلقه حلقه شاهدان زرین کمر اندر یسار
جوقه جوقه گلرخان سیمبر اندر یمین
هوش مصنوعی: گروه گروه شاهدان با کمرهای طلایی از یک طرف و دسته دسته زیبایانی با چهره‌های نقره‌ای از طرف دیگر حضور دارند.
آنچه اندر دل نمی‌گردید مرگی آنچنان
وآنکه در خاطر نمی گنجید روزی اینچنین
هوش مصنوعی: چیزی که در دل نمی‌چرخید، مرگش به همین شکل است و آنچه در ذهن نمی‌گنجید، روزی خواهد آمد که به این صورت خواهد شد.
سیم و زرهای جهان را کرده سقف آستان
دیبه‌های پرنیان را کرده عطف آستین
هوش مصنوعی: در این عبارت به زیبایی و تجملاتی که در محل عبادت یا درب خانه‌ای موجود است اشاره شده است. به طوری که سازه‌های آن با طلا و نقره مزین شده و پارچه‌های بسیار زیبا و باارزش، به گونه‌ای که آستین‌ها بر آن‌ها می‌افتد، استفاده شده است. به طور کلی، این تصویر از شکوه و جلال محیطی خاص و مقدس را ترسیم می‌کند.
جاهل از تیر قضا پیوسته آن اندر کمان
غافل از گرگ اجل همواه این اندر کمین
هوش مصنوعی: نادان همواره در دام قضا و قدر قرار دارد و از خطر مرگ غافل است، در حالی که آن خطر همواره در کمین اوست.
زد شبیخون ناگهان خیل فنا ما را به سر
این سخن را ورد خود کردیم روز واپسین
هوش مصنوعی: در یک حمله ناگهانی، جمیع وجود ما تحت تاثیر فنا قرار گرفت و ما به یاد این موضوع، در روز پایانی عمر خود مشغول فکر و سخن گفتن بودیم.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام بر شما ای آینده‌نگرانی که روزی به این مکان خواهید آمد. برای شما آرزوی خوشی دارم، گرچه این مکان پر از غم و اندوه است و نمی‌تواند باقی بماند.
تا توانید ای عزیزان پیشه از تقوی کنید
اندرین دار فنا فکر ره عقبی کنید
هوش مصنوعی: ای دوستان عزیز، تا جایی که می‌توانید از تقوا و پرهیزکاری دوری نکنید و در این دنیا که فانی است، درباره سرنوشت آخرت فکر کنید.
خیر و احسان از برای رفتگان فرضست فرض
از چه نیکی‌های خود را پس دریغ از ما کنید
هوش مصنوعی: نیکی و کمک به عزیزانی که از دنیا رفته‌اند ضروری است، اما چرا باید نیکی‌هایی که می‌توانیم به دیگران کنیم را از خودمان دریغ کنیم؟
ما ندانستیم اندر دهر قدر عافیت
فکر حال خویش از احوال ما یکجا کنید
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود ارزش آسایش را نمی‌دانیم، بهتر است که درباره وضعیت خود و حالتی که داریم، یکجا و به طور کامل فکر کنیم.
هر چه ما اندوختیم از سیم و زر بر باد رفت
تخم امیدی شما در مزرع دنیا کنید
هوش مصنوعی: هر آنچه که جمع کرده بودیم از ثروت و دارایی، نابود شد. حالا شما بذر امید خود را در زمین زندگی بکارید.
زود بفرستید بهر خود چراغی پیش پیش
پیش از آن کاندر شبستان لحد ماوا کنید
هوش مصنوعی: هرچه زودتر برای خودتان چراغی بفرستید تا قبل از اینکه در شبستان قبر جایگاه پیدا کنید.
طرح یکرنگی بیندازید کآخر مردنست
چند چند از بهر جمع سیم وزر دعوا کنید
هوش مصنوعی: لطفاً یک طرح ثابت و یکدست ترتیب دهید، زیرا در نهایت همه چیز به مرگ ختم می‌شود. پس برای جمع‌آوری پول و ثروت به چه دلیلی دعوا می‌کنید؟
سعی بی‌اندازه تا کی در ره اهل و عیال
در طریق حق‌شناسی معرفت پیدا کنید
هوش مصنوعی: به جای تلاش بی‌پایان برای تأمین نیازهای خانواده، سعی کنید در مسیر شکرگزاری و شناخت حقیقت حرکت کنید.
چار دیوار لحد هم قابل تعمیر هست
تا به کی سقف عمارتهای خود زیبا کنید
هوش مصنوعی: چهار دیوار قبر هم قابل ترمیم و بازسازی است، تا چه زمانی می‌خواهید تنها به زیبایی ساختمان‌های خود بپردازید؟
جمله بربندید چون ما بار از این دار فنا
این حکایت را برای دیگران انشاء کنید
هوش مصنوعی: همه مانند ما، از این دنیای فانی دل بکنید و سخنان ما را برای دیگران بگویید.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
برشما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام بر شما، ای کسانی که پس از ما می‌آیید. خوش باشید در این مکان غم‌انگیز که نمی‌تواند برای همیشه باقی بماند.
مدتی جمشید اندر دهر صاحب جام بود
عشترتش با ساقیان سرو و سیم اندام بود
هوش مصنوعی: مدتی جمشید در دنیا دارای جامی جادویی بود و در کنار ساقیان که با زیبایی و خوش‌اندامی خود به تار و پود زندگی او رنگ و لعاب می‌دادند، خوش می‌گذرانید.
تاج و تخت و حشمت جمشید چون بر باد شد
صاحب کوس و علم ضحاک بد فرجام بود
هوش مصنوعی: تاج و تخت و عظمت جمشید، زمانی که از بین رفت، صاحب سر و صدا و نشانه‌های ضحاک به سرنوشت شومی دچار شد.
پس فریدون بود و ایرج بود و سلم و تور بود
بعد نوذر بعد طوس آن شاه نیکونام بود
هوش مصنوعی: بعد از فریدون، ایرج، سلم و تور بودند و سپس نوذر و طوس، که آن‌ها نیز از پادشاهان با نیکنام و بزرگ بودند.
از پس اینها منوچهر و پس از او کیقباد
بعد کاووس و سیاوش خسرو ایام بود
هوش مصنوعی: بعد از اینها، منوچهر و سپس کیقباد و بعد از آنها کاووس و سیاوش خسرو در جریان بودند.
دولت اسفندیار و بهمن و ملک هما
حشمت افراسیاب و ملکت بهرام بود
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و ارادت شخصیت‌های تاریخی و اسطوره‌ای اشاره دارد. نام‌هایی مثل اسفندیار و بهمن به عنوان نمادهای شکوه و عظمت، و اشاره به افراسیاب و بهرام نشان‌دهنده دوران‌های طلایی و ویژگی‌های برجسته حکمرانی است. به طور کلی، تصویرگری از دستاوردها و ویژگی‌های بارز این شخصیت‌ها در دنیاهای خالی از شر و با شکوه پیشنهاد شده است.
روزگاری بد عروس سلطنت پرویز را
مدتی هم وحشی دولت به کسری رام بود
هوش مصنوعی: مدتی در تاریخ، اوضاع به گونه‌ای بود که عروس سلطنت پرویز در شرایط ناخوشایندی به سر می‌برد و در همین حال، وحشی دولت کسری هم تحت کنترل و آرامش قرار داشت.
سالها نمرود بی‌دین عمرها شداد شوم
بعد فرعون دغا آن زشت بد انجام بود
هوش مصنوعی: سال‌ها نمرود، که فردی بی‌دین بود، زندگی سختی را تجربه کرد. بعد از او، فرعون که مکار و بدذات بود، ظهور کرد که سرنوشت بسیار زشتی داشت.
همچنین از عزل و نصب این سلاطین یک به یک
دور دنیا را گهی آشوب و گه آرام بود
هوش مصنوعی: در این دنیا، با تغییر و جابجایی شاهان، sometimes زندگی به آرامش می‌گذرد و sometimes دچار هیاهو و آشفتگی می‌شود.
جملگی را روزگار وعده چون آمد به سر
این سخن گفتند از جان تا زبان در کام بود
هوش مصنوعی: همه را زمان وعده می‌دهد، و وقتی روزش فرا رسید، همه از عمق وجودشان تا زبانشان را در کام دارند.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام بر شما ای کسانی که در آینده خواهید آمد، خوشا بر شما که این خانه‌ی غم و اندوه، در نهایت نخواهد ماند.
پا نهاد از بدو عالم چون به دنیا بوالبشر
اولش از ترک اولی گشت عمری دیده‌ تر
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت، وقتی انسان به دنیا آمد، به دلیل یک اشتباه کوچک، زندگی‌اش پر از ناامیدی و اشک شد.
بعد از آن هجران حوا کرد او را اشکبار
سر به درد و غم قرین شد از غم داغ پسر
هوش مصنوعی: پس از جدایی، او متوجه شد که اشک‌هایش را نمی‌تواند کنترل کند و سرش از درد و غم پر شده است، چرا که داغ از دست دادن پسرش او را به شدت آزار می‌دهد.
نوح در طغیان قوم و بحر و کشتی شد دچار
هود و شیث و صالح از عصیان امت در حذر
هوش مصنوعی: نوح در زمان طغیان قوم خود و در میان دریا و کشتی به مشکلاتی دچار شد، اما هود، شیث و صالح در برابر نافرمانی مردم، هوشیار و مراقب بودند.
حضرت ایوب اندر ابتلا شد مبتلا
حضرت یعقوب اندر هجر یوسف نوحه‌گر
هوش مصنوعی: حضرت ایوب در زمان آزمون و مشکل، دچار سختی‌های زیادی شد. حضرت یعقوب نیز در دوری و جدایی از فرزندش یوسف، بسیار غمگین بود و به سوگواری پرداخت.
گشت ابراهیم را در نار نمرودی مقام
بود یونس را به زندان دل ماهی مقر
هوش مصنوعی: ابراهیم در آتش نمرود جایگاه خاصی داشت و یونس در دل ماهی به زندان افتاده بود.
حضرت موسی‌بن عمران از جفای قبطیان
گاه در مصر غمش جا بود گه نیل خطر
هوش مصنوعی: حضرت موسی، فرزند عمران، از درد و رنجی که قبطیان به او وارد کردند، همچنان در مصر غمگین بود. گاهی در کنار نیل، با خطراتی مواجه می‌شد.
گشت عیسی را تن کاهیده زیب روی دار
بود یحیی را سر ببریده جا در طشت زر
هوش مصنوعی: عیسی، که در زیبایی و جمال معروف بود، در حالتی قرار گرفت که جسمش فرو ریخته شده و در حال بیماری است. از سوی دیگر، یحیی که سرش بریده شده در ظرفی زرین قرار دارد.
یک به یک کردند از این دار فنا رو در بقا
سر به سر بستند از این دیر کهن بار سفر
هوش مصنوعی: همه به تدریج از این دنیا فانی به سوی جاودانگی رفتند و از این معبد قدیمی، آماده سفر شدند.
جمله را نقد نفس افتاد چون اندر شمار
این سخن گفتند و گردیدند از این ره رهسپار
هوش مصنوعی: تمامی افراد در این جمع بر سر یک موضوع بحث کردند و پس از بررسی و گفتگو، به سمت مقصد خود رفتند.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
برشما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام بر شما ای کسانی که در آینده خواهید آمد. برایتان خوش باد این زندان غم که قرار ندارد و پایدار نخواهد ماند.
تا که احمد هادی دین اولوالباب شد
هتک حرمت کردن شأن پیمبر باب شد
هوش مصنوعی: زمانی که احمد، هدایتگر دین و اهل بصیرت، به ظهور رسید، احترام و حرمت مقام پیامبر نادیده گرفته شد.
گاه اندر اضطراب از کینه اقوام شد
گاه اندر گیر و دار از زحمت اصحاب شد
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر کینه‌ای که از قوم و خویشان دارم، دچار اضطراب می‌شوم و گاهی هم در میان دردسرهای دوستان و همراهانم گرفتار می‌شوم.
گاه آزردند دندان وی از سنگ ستم
پر ز خون درج دهان آن در نایاب شد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات دندان او به خاطر ظلم و سختی، از درد و خونریزی به شدت آسیب می‌بیند و زخم‌های او به جایی می‌رسد که دیگر قابل دسترسی نیستند.
بعد از آن پهلوی زهرا را ز ضربت درشکست
آنکه از ناحق امیر زمره اعراب شد
هوش مصنوعی: پس از آن، به دلیل ضربتی که به پهلوی زهرا وارد شد، او در شکست قرار گرفت، چرا که کسی از ناحق و بدون صلاحیت، رهبری گروهی از عرب‌ها را به عهده گرفت.
گاه علی را شد گلو چون شیر در قید طناب
گه تن وی غرقه خون در دامن محراب شد
هوش مصنوعی: روزی علی در شرایط بحرانی قرار گرفت، به گونه‌ای که تنگی نفس او را به شدت تحت فشار قرار داد. در این میان، وقتی او در محراب نماز بود، جسمش در خون غوطه‌ور شد.
مجتبی بعد از پدر شد کینه زهر ستم
ارغوانی عارضش همرنگ چون مهتاب شد
هوش مصنوعی: مجتبی پس از پدر به کینه‌ای دچار شد، زهر ستم بر چهره‌اش مانند رنگ ارغوانی نمایان شد و چهره‌اش به زیبایی مهتاب افتاد.
وه چه زهری کو شرر اندر دل ز هرا فکند
نی همین لَخت جگر از وی به خون ناب شد
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حسی عمیق و دردناک اشاره دارد. در آن، شاعر از عشقی صحبت می‌کند که همچون زهر در قلبش نفوذ کرده و باعث رنج و عذابش شده است. این احساس، آن‌قدر شدید است که گویا جگرش از این درد به خون تبدیل شده و او را به دردی ناب و عمیق دچار کرده است.
وه چه زهری کز شرارش سوخت قلب مرتضی
وه چه زهری کز تفش جسم پیمبر آب شد
هوش مصنوعی: چه زهر و درد عجیبی است که قلب مرتضی را میسوزاند و چه زهر و حرارتی وجود دارد که جسم پیامبر را آب می‌کند.
هر یکی گفتند این بیت حزین را در وداع
چون که هنگام فراق و دوری احباب شد
هوش مصنوعی: همه گفتند این شعر غم‌انگیز را در زمان وداع، وقتی که وقت جدایی از دوستان فرارسید.
السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام ای آینده، سلام بر شما که می‌روید. خوشا به حال این مکان غم‌انگیز که برای همیشه از بین می‌رود.
آه واویلا که اولاد پیمبر خوار شد
ظلم وقف دودمان حیدر کرار شد
هوش مصنوعی: ای کاش که فرزندان پیامبر در چنین حالتی قرار نگیرند، که ظلم بر خانواده‌ی علی (ع) سایه افکنده و آنها را به زانو درآورده است.
نوجوانان بنی‌هاشم به دشت کربلا
جمله را سر بر سنان از کینه کفار شد
هوش مصنوعی: جوانان خانواده بنی‌هاشم در دشت کربلا، با سینه‌ای پر از کینه نسبت به دشمنان، شمشیرها را به سمت دشمنان خود گرفتند.
نور چشم حضرت زهرا و پیغمبر حسین
در میان قوم کوفی بی‌کس و بی‌یار شد
هوش مصنوعی: حضرت زهرا و پیغمبر حسین در میان مردم کوفه به تنهایی و بدون حمایت باقی ماندند.
یکه و تنها ز بس بر جسمش آمد نوک تیز
پا ز زین خالی نمود و دست وی از کار شد
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر شدت ضربات و فشارها به شدت آسیب دید، به طوری که از روی سم‌های تیز به زمین افتاد و توانایی‌اش برای ادامه کار از دست رفت.
بر سر خاک سیه جا کرد سبط بوتراب
از پی قتلش روان شمر جفا کردار شد
هوش مصنوعی: بر روی خاکی که تیره و تار است، نوه بوتراب (امام حسین) بر اثر قتلش آرام گرفته و شمر، که سمبل ظلم و ستم است، به خاطر بدکاری‌هایش به سوی او روانه شده است.
چون به روی سینه‌اش جا کرد این زشت پلید
شاه دین گوهرفشان از لعل گوهربار شد
هوش مصنوعی: چون آن موجود زشت و پلید بر سینه‌اش قرار گرفت، شاه دین که به مانند جواهرات درخشان و ارزشمند است، به زیبایی و ارزش تبدیل شد.
زاری آن بی‌گنه ننمود بر قاتل اثر
سر جدا از جسم وی با کام آتشبار شد
هوش مصنوعی: آنکه بی‌گناه است، هرگز بر قاتل تأثیری نداشت و سر او که از تن جدا شده، با آتش دشمن گداخته شد.
هیچ میدانی چه می‌فرمود (صامت) زیر تیغ
شاه دین با اهل او چون از جهان بیزار شد
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی او در زیر فشار و سرکوب شاه دین و همراهانش چه چیزی می‌گفت زمانی که از دنیا و زندگی دوری می‌کرد؟
السلام ای بعد ما آیندگان رفتی
بر شما خوش باد این غمخانه ناماندنی
هوش مصنوعی: سلام ای کسی که پس از ما به دنیا آمده‌ای، رفتن تو برای شما خوش حالتی است، این غم و اندوهی که باقی مانده، ماندنی نیست.

حاشیه ها

1398/08/31 23:10

تازه دامادان شبستان عدم را کرده فرش-----توسن جهل و هوس....--حلقه حلقه شاهدان زرین کمر.....----وانکه در خاطر نمی گنجید......---دیبه های پرنیان را.....---پیش از ان کاندر شبستان لحد ماوا کنید----چند چند از بهر جمع سیم وزر دعوا کنید---چار دیوار لحد هم قابل تعمیر هست----صاحب کوس......... ضحاک بد فرجام....----بعد کاووس وسیاوش خسرو ایام....---پس به دردو.....پا ز زین خالی........----درست است

1402/04/14 10:07
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

السلام ای بعدِ ما  آیندگانِ رَفتنی

بر شما خوش باد این غم خانه یِ ناماندنی

 

این بیت را  روی قبرِ برادرم حک شده دیدم!

کوچه بیوک> یزد> ایران {۱۴ جولای ۲۰۲۳}