شمارهٔ ۱۷ - و برای او علیه الرحمه
دو روز گر دلی از عیش دهر آباد است
چه جای خنده که این خانه سست بنیاد است
در این سراچهٔ فانی خوشا به حال کسی
که او ز بندگی روزگار آزاد است
چراغ عمر که روشن از اوست شام حیات
هنوز صبح نگردیده کُشتهٔ باد است
نبسته طرف کسی از رفاقت نااهل
به احتیاط بزن مشت راکه فولاد است
ز مهربانی بیاصل او مشو ایمن
که روزگار گهی صید و گاه صیاد است
عجب گلیست جوانی برای آن گلچین
که عندلیب صفت هر سحر به فریاد است
سری که در گرو راحت جهان داری
به هوش باش که در زیر تیغ جلاد است
اگر برای خرابیست روی خاک بس است
چه جای ساختن قصر و باغ شداد است
طریق راست رَوی را اگر همی طلبی
نه در طریقه مستان نه زهد زهاد است
نفس به سینه در این تنگ دگر شد تنگ
اجل بیا تو مدد کن که وقت امداد است
به آهن دل نادان نمیکند اثری
سخن اگرچه گرانتر ز پتک حداد است
نیافریده خداوند راحت اندر دهر
کسی چگونه ز دور زمانه دلشاد است
سخن به قاعده انشا نمیکنی (صامت)
هنوز طفل تو محتاج چوب استاد است
شمارهٔ ۱۶ - و برای او فی الحکایه: دوستی از من گمنام پی ضرب مثلشمارهٔ ۱۸ - همچنین: عنقریب است که این سلسله بر هم زدهاند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دو روز گر دلی از عیش دهر آباد است
چه جای خنده که این خانه سست بنیاد است
هوش مصنوعی: اگر دو روزی از خوشیهای دنیا نصیب دل شود، چه جای خوشحالی است وقتی که این دنیا بر بنیانهای ناپایداری بنا شده است.
در این سراچهٔ فانی خوشا به حال کسی
که او ز بندگی روزگار آزاد است
هوش مصنوعی: در این دنیا، خوش به حال کسی که از قید و بند مشکلات و دشواریهای زندگی رها است.
چراغ عمر که روشن از اوست شام حیات
هنوز صبح نگردیده کُشتهٔ باد است
هوش مصنوعی: چراغ زندگی که از او روشنایی میگیرد، در حالی که هنوز صبح حیات فرارسیده، به مانند موجودی است که تحت تأثیر باد ناپایدار از بین رفته است.
نبسته طرف کسی از رفاقت نااهل
به احتیاط بزن مشت راکه فولاد است
هوش مصنوعی: به خاطر احتیاط به دوستیهای ناپایدار و نادرست نباید اعتماد کرد، زیرا ممکن است در این دوستیها آسیب ببینی. بهتر است به افرادی که شایسته دوستی هستند نزدیک شوی و از رفاقت با کسانی که به آنها اعتماد نداری، دوری کنی.
ز مهربانی بیاصل او مشو ایمن
که روزگار گهی صید و گاه صیاد است
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی بیپایه و اساس او مطمئن نباش، چون زمانه گاهی شکارچی است و گاهی شکار.
عجب گلیست جوانی برای آن گلچین
که عندلیب صفت هر سحر به فریاد است
هوش مصنوعی: این جوان مانند گلی است که برای گلچینی جذابیت دارد. هر صبح، بلبل به خاطر زیبایی او با صدای دلنشینش به فریاد درمیآید.
سری که در گرو راحت جهان داری
به هوش باش که در زیر تیغ جلاد است
هوش مصنوعی: سرت را که برای آرامش دنیا در اختیار داری، مراقب باش زیرا زیر تیغ قاتل قرار دارد.
اگر برای خرابیست روی خاک بس است
چه جای ساختن قصر و باغ شداد است
هوش مصنوعی: اگر هدف و مقصود فقط ویرانی است، دیگر چه نیازی به ساختن قصر و باغی بزرگ و باشکوه وجود دارد؟
طریق راست رَوی را اگر همی طلبی
نه در طریقه مستان نه زهد زهاد است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راه درست و راست هستی، نه باید مسیر مجذوبان و خوشگذرانان را دنبال کنی و نه راه زاهدان و عابدین را.
نفس به سینه در این تنگ دگر شد تنگ
اجل بیا تو مدد کن که وقت امداد است
هوش مصنوعی: در این لحظه که نفس در سینهام به شدت تنگ شده و احساس میکنم زمان مرگ نزدیک است، به تو پناه میبرم که یاریام کنی، زیرا اکنون زمانی است که به کمک نیاز دارم.
به آهن دل نادان نمیکند اثری
سخن اگرچه گرانتر ز پتک حداد است
هوش مصنوعی: سخن هرچند قیمتی و باارزش باشد، بر دل نادان تأثیری نمیگذارد، مثل این که پتک آهنگری نتواند به دل فردی بیفهم نفوذ کند.
نیافریده خداوند راحت اندر دهر
کسی چگونه ز دور زمانه دلشاد است
هوش مصنوعی: خداوند هیچ کس را در این دنیا راحت نیافریده است. چگونه ممکن است کسی از دلزدگی و مشکلات زمانه احساس شادی کند؟
سخن به قاعده انشا نمیکنی (صامت)
هنوز طفل تو محتاج چوب استاد است
هوش مصنوعی: تو هنوز در بیان و گفتار به اندازه کافی حرفهای نشدهای و مانند کودکی هستی که برای یادگیری نیاز به کمک و هدایت معلم دارد.
حاشیه ها
1398/08/02 16:11
اگر برای خرابیست روی.....---نفس به سینه در این تنگنا دگر....---درست است